هوشنگ ساعدلو به خاموشان پیوست (۲۹ مرداد ۱۳۸۹ / ۲۰ اوت ۲۰۱۰).
ساعدلو از نسل آنانی بود که در "فضای باز" پس از شهریور ۱۳۲۰ به دنیای دردها و همدردیهای اجتماعی گام گذاشتند و از آن پس، در همۀ نشیب و فرازها و پیچ و خمهای پیکار و تلاش این سالها برای تحصیل و تحقق یک زندگی بهتر برای مردمان، همچنان دردمند و کوشا از تلاش باز نایستادند. سالهای نهضت بزرگ نفت با تب و تاب ملی شدن زیست. از پیروزیها شادمان بود و از شکستها در اندوه. در کوششهایی که به تشکیل "کنفدراسیون جهانی دانشجویان ایران" انجامید فعالانه شرکت داشت. از بنیانگذاران "جامعۀ سوسیالیستهای ایرانی در اروپا" بود و از مؤسسان "جامعۀ سوسیالیستهای نهضت ملی ایران".
سالهای زندگی هوشنگ ساعدلو در ایران ، سالهای تحقیق و تعلیم هم بود. ساعدلو از بنیانگذاران مطالعات و تحقیقات روستایی در ایران بود. اقتصاد کشاورزی، توسعۀ روستائی و عمران و نوسازی دهات و روستاها حوزۀ اصلی آموزش و پژوهش او بود. در نوشتههای اوست که می بایست نخستین ارزیابیهای مستقل از دگرگونیهای دنیای روستائی ایران در دوران معاصر (اصلاحات ارضی، نوسازی و عمران روستائی) را جستجو کرد. آخرین تحقیقات منتشرۀ او بر چگونگیهای کشت و کاشت و داشت و برداشت و آبیاری و آبرسانی در ایران گذشته، دانستنیها و روشنائیهای تازه ای را میافزود. فعالیت و مسئولیتهای پژوهشی او ، چه در "مؤسسۀ تحقیقات اقتصادی" دانشگاه تهران (۱۳۵۰-۱۳۳۸) و چه در "مؤسسۀ برنامه ریزی ایران" سازمان برنامه (۱۳۵۷-۱۳۵۲) بر پایۀ اعتقاد به استقلال پژوهشگر و محقق و دوری تحقیق از تبلیغ استوار بود. همین استقلال رأی بود که درس و بحث او را در طی سالیان، شاخص و ممتاز میکرد. این چنین بود که در کنار او و به همت او، دانشجویان و محققانی از نسلهای متوالی، نه تنها به دانسته های خود افزودند و یا روش به پرسش گرفتن و کاویدن و پژوهیدن را فرا گرفتند بلکه دریافتند که شرط موفقیت در دنیای تعلم و تعلیم و تحقیق، شک در مسلمات، آزادی در اندیشیدن و استقلال از قدرتهای اعتقادی، عقیدتی و دولتی و غیر دولتی است.
این چنین است که آنچه یک عمر زندگی آموزشی و پژوهشی ساعدلو را مشخص میکند نه تنها کیفیت علمی والای تعلیمات و تحقیقات و نوشته های اوست بلکه اعتقاد پایدار اوست به استقلال نهادهای پژوهشی و آموزشی ازین و آن قدرت. با این اعتقاد بود که همواره و هر زمان استقلال نظام دانشگاهی را بزرگ میداشت و در طول زندگی دانشگاهی خود، هیچگاه از دفاع از حرمت استاد و دانشجو و دانشگاه و تحقیق و تعلیم باز نایستاد و هرگز زبان اعتراض را ناگشوده نگذاشت. ساعدلو از نخستین کوشندگان برای تأسیس و تشکیل "سازمان ملی دانشگاهیان ایران" بود.
ساعدلو همواره بودن و مسئولانه بودن و زیستن را بر جنت مکانی و عافیتطلبی ترجیح میداد: هرگز فریفتۀ "رسمیات" زمانه نشد. جاه و مقامی درین و آن گوشۀ این و آن قدرت نجست. با درد مردمان زیست. مستقل و در سربلندی. آزاد و آزاده. بیدار و هشیار. همواره ظلم و جور و خودسری را خوار میداشت. در بود و وجود، سیاهی زدا بود. هرگز با پلیدیها و تباهیها نیامیخت. در پاکی و در روشنی زیست. به روشنائیها، برابریها و آزادیها دلبسته بود. برای ایرانی، و ایرانی سربلند و جهانی بهتر، با مردمانی به دور از ستم و زور و تنگی و تنگدستی، و قرین با رفاه و شادی و آزادی و آزادگی زندگی کرد و درتلاش ماند.
هوشنگ ساعدلو استاد، همکار، همراه، همنشین، همدل و دوست ما بود. در پست و بلند زمانه، هرگز کسی را تنها نمیگذاشت. میکوشید که باشد و گرهگشا باشد. یار شاطر بود و نه بار خاطر. گرما و روشنی بود. یادش پایدار.
سیروس آرینپور- داریوش آشوری - احمد اشرف- علی بنوعزیزی - سهراب بهداد - آذر پورآذر(اشرف) - ناصر پاکدامن - علی پورقاضی - امیر پیشداد - فرشید جمالی- علی رضوی - هوشنگ سیاحپور - علی اصغر حاج سیدجوادی - علی شاهنده - عباس عاقلیزاده - آنا عنایت - شهرام قنبری - کیان کاتوزیان (حاجسیدجوادی)- همایون کاتوزیان - اسفندیار کریمی - امیر هوشنگ کشاورز صدر - علی گوشه - عبدالکریم لاهیجی - هدایت متیندفتری - هما ناطق - فرهاد نعمانی – حسین نوری - وحید نوشیروانی.
نظرات خوانندگان:
farid 2010-08-29 10:31:13
|
ساعد لو هم رفت حیف شد ، مهربان ، پر تلاش و فرهنگی بود . خوب ایستاد ، در جبهه ساختن انسان ، چه صبور بود در نا ملایمات و بد فهمیها ، چه در تدریس و چه در سال های سکوت ، یک پیام داشت زندگیش ، آدمها را باید یکی یکی ساخت ، کار فرهنگی فللهای نمیشود ، صبور باید بود . تا جائی که میشد و میگذاشتند موفق بود . یادش گرامی!
اما در باره همکا رانش چه باید گفت ؟ در باره بهداد ، پکدامن ، کشاورز صدر ، نعمانی ، نوشیر وانی ، ناطق و.. ........هزارانی دیگر ، که امروز تبعید اند و در واقع وطن تبعید است از دانش و ارزشهای معنوی آنها ، و فردا بسیار دیر است و...........افسوس
|
یاد باد سیاوش 2010-08-28 14:29:51
|
هوشنگ ساعدلو مرد بی نظیری بود. به یاد دارم چگونه در دانشکده اقتصاد دانشکاه تهران که در حق او بسیار جفا کرددرس اقتصاد کشاورزی را از این استاد بزرگ به زور گرفتند و بازنشسته اش کردند و در عوض همین درس را شخص کم مایه ای به اسم فرهاد رهبر که اکنون در دولت احمدی نژاد به ریاست دانشگاه تهران رسیده واگذار کردند. مافیای دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران در پانزده سال گذشته از بهره گیری دانشجویان از دانش بی نظیر ساعدلو در زمینه اقتصاد کشاورزی ایران با سفاهت تمام ممانعت کردند. |
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد