logo





به کسی مربوط نیست

چهار شنبه ۱۳ مرداد ۱۳۸۹ - ۰۴ اوت ۲۰۱۰

گلناز غبرایی

be-kasi-mrbout-nist.jpg
کتاب در میان تحفه های ایران گم شده بود و من فقط پس از رفتن مهمانان فرصت کردم نگاهی به آن بیاندازم و راستش از چند صفحه ی اول هم زیاد خوشم نیامد. شاید فقط اسمش موجب شد که خواندن را ادامه دهم. اما ده صفحه ای که گذشت احساس کردم کسی برداشته از زندگی ما عکسی بزرگ با تمام جزئیات گرفته و حالا گذاشته جلوی چشممان. هیچکس نتوانسته بود اینطور زندگی مارا به تصویر بکشد بی شعار و یا طنز ِ گاه شیرینی که در نوشته های نویسندگان ایرانی بچشم می خورد و در هرصورت حواس آدم را از دیدن آن چه باید ببیند منحرف می کند. خانم جومپا لاهیری زندگی نسل دوم مهاجرین بنگال را در امریکا به تصویر می کشد. آنها چون ما باجبار مملکتشان را ترک نکرده اند و یا بهتر بگویم از ترس جانشان در نرفته اند. تفاوتشان با ما در همین است. می توانند بر گردند و بسیاری هم اینکار را می کنند. بچه ها اما در همه حال می مانند. می مانند تا به هیچ جا متعلق نباشند. تا کشورشان را فقط در قصه های والدین، در طعم و بوی غذایی ناآشنا که گاهاً میلی هم به خوردنش در خود نمی بینند، در مهمانی های آخرهفته که مادر برایش حسابی مایه می گذارد، در مسافرین گاه وبیگاه که می آیند و برای مدتی آهنگ زندگی را عوض می کنند و بعد بدون آنکه تاًثیر چندانی بر گذر زندگی آنها داشته باشند ناپدید می گردند ببینند. ارتباطی که هیچگاه محکم نمی شود، هرچند آنان برای تعطیلات باید به زادگاه برگردند ولی لذتی از آن نمی برند. و بعد این بچه ها در باره ی پدر ها و مادر هاشان می نویسند. نه اینکه بخواهند خاطرات آنها را بنویسند. نه از خودشان می نویسند در حالی پدر مادرها همه جا حضور دارند. بنظر نمی رسد چهره ی اصلی باشند. ولی با آرزوهایشان، با قوانین ریز و درشتشان، دلتنگی هایشان، و نا آشنایشان با محیطی که ناچار به زندگی در آن هستند، با ضعف و بی چارگیشان در برخورد با مشکلات ناشناس براستی همه جا حضور دارند. با خواندن این کتاب برای اولین بار از این تاًثیر عمیق و قوی بر زندگی فرزندانم به وحشت افتادم. زندگی خود را در آینه ی چشم بچه ام دیدم که چه بی رنگ و رو است. چقدر دلش می خواهد مرا شاد کند و چه خوب می داند که امکان پذیز نیست. چه خوب مرا می شناسد و چه مطمئن است که من او را نمیشناسم. از سر بدجنسی نیست که چهره اش را پنهان می کند. نمی خواهد بیش از این ناامیدم کند. ازکودکی شنیده که با چه آرزو وحسرتی از موفقیت بچه های دیگران گفته ام. از درس خواندنشان که البته ازهمه مهمتر بوده ولی در کنار آن از ادبشان، احترامشان به سنتهای ما، شرکتشان در مهمانی، بیاد داشتن زبان مادری و اصرار در آموختن خواندن و نوشتن آن زبان. و او یا هرکدام ازاین قصه ها بیشتر در لاک خود فرو می رود. خودش می ماند و تنهایی هایش. یاد می گیرد ناکامی هایش را با من تقسیم نکند. حتی نمی پرسد چرا با دیگران متفاوت است. زندگیش را در جایی دیگر جستجو می کند. جایی که نشانی از من نیست. ولی دست از سرش بر نمیدارم. در رویاهایش شریکم. در خصوصی ترین روابطش معیارهای مرا بخاطر می آورد و می داند که حالا چه خواهم گفت. بعد آینده مان رامی بینم در چهره ی خانواده های بازنشسته ی بنگالی که بچه هایشان را سر وسامان دادند و حالا که دیگر خیالشان راحت شده و به کشورشان بازگشته اند. بچه ها مانده اند. بسیاری با تحصیلات عالی و در آمد خوب و همچنان در جستجوی خانه. جایی که اگر در کشور خودت بزرگ شده باشی حتماً می دانی کجاست و آنها در جایی دیگر بزرگ شده اند. می بینیمشان که از ایالتی به ایالت دیگر و حتی از قاره ای به قاره ای دیگر می روند .(از چهره های داستان هیچکدام به هند باز نگشتند). اغلب دنبال شریک زندگیشان در میان آدم هایی از جنس خود می گردند و در نوع خودشان آدم های حساسی هستند. در جستجوی محبت و اثبات خود و تقریباً همیشه تنها و تا حدی سرگشته. کتاب بهیچوجه در پی شرح ناکامی های انسانهای مهاجر نیست. نمی خواهد توجیه شان کند و یا برایشان دل بسوزاند. حتی نمی خواهد راه حل ارائه دهد فقط به آنها نگاه می کند و یا شاید به خود نگاه می کند بی افسوس و پیشداوری. با خواندنش حس کردم تنها نیستم. یا بهتر بگویم بچه هابمان تنها نیستند. دلم می خواست این کتاب را قبلاً خوانده بودم و خواندنش را به همه ی آنها که فرزندانشان را بتنهایی ودر دیاری دیگر بزرگ کرده اند و همچنین به همه ی کسانی که آرزوی بزرگ کردن بچه هایشان را در جایی دیگر جز وطن خود دارند توصیه می کنم. در اینجا باید از انتخاب خوب خانم گلی امامی هم تشکر کرد. هرچند جا بجا داغ سانسور رابر جان کتاب می شود دید اما در مجموع این معضل همیشگی نتوانسته به جذابیت موضوع ضربه ای جدی وارد کند.

کتاب ِ "به کسی مربوط نیست" نوشته جومپالاهیری ترجمه ی خانم گلی امامی
انتشارات چشمه با تیراژ 2000 نسخه چاپ اول پائیز 1388، تهران در 380 صفحه با قیمت 6500 تومان به بازار کتاب رسید.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد