logo





مفهوم جنبش دانشجویی و آینده ی آن در ایران

در گفتگوی دانشجو نیوز با رضا عرب

پنجشنبه ۳۱ تير ۱۳۸۹ - ۲۲ ژوييه ۲۰۱۰

رضا عرب

R.Arab.jpg
دانشجو نیوزس از گذشت یک سال از وقایع انتخابات دهم ریاست جمهوری و اعتراضات گسترده به تقلب در این انتخابات، که طی آن جنبش دانشجویی یکی از ارکان مهم و مستمر مبارزه جهت دست یابی به مطالبات بود، وضعیت در دانشگاه ها و فضاهای علمی چه تغییری کرده است؟ در مصاحبه با یکی از فعالیت دانشجویی نظر وی را در این زمینه جویا شدیم.
رضا عرب، دبیر سابق انجمن اسلامی دانشگاه مازندران در مصاحبه ای تفضیلی به تعریف مفهوم جنبش دانشجویی و تحلیل وضعیت فعلی آن پرداختند. ایشان تأکید کردند بر کنش هایی می توان نام فعالیت جنبش دانشجویی گذارد که «توسط بخشی از دانشجویان (بازیگران) در یک برخورد اجتماعی (علیه مدیریت دانشگاه ایرانی- حاکمیت) با ایجاد یک هویت جمعی (مبارزه برای آزادی دانشگاه) متشکل از اعتقادات مشترک (تکثر و مدارای آکادمیک) و احساس تعلق (دانشگاه به عنوان منبع دانش به معنای جدید) انجام پذیرد.» و بر هر فعلی که در دانشگاه انجام می شود نمی توان نام حرکت های جنبش دانشجویی نهاد.
عضو شورای عمومی دفترت تحکیم وحدت معتقد است که فعالیت رسانه ها و سایت هایی در زمینه اختصاصی دانشجویی پس از پایان یافتن فاز اعتراضات خیابانی و تجمعات دانشجویی اهمیتی فزاینده دارد و افزود: «بعد از انتخابات حضور در خیابان باعث تکثیر امید در جامعه و فعالین مختلف می شد و اکنون، پس از سرکوب شدید خیابان، حضور رسانه.»
او با تأکید بر اینکه «روش برخورد سیستم با دانشجویان اشتباه و مضحک است»، سختگیری و تحمیل هزینه های سنگین بر دانشجویان را حتی در مسائل صنفی امری دانست که اعتراف حکومت را در زمینه سیاسی-امنیتی دانستن کلیت امور دانشگاه نشان می دهد.
وی در سوالی در خصوص وضعیت دفتر تحکیم وحدت گفت که شرایط اتحادیه دانشجویان در وضعیت خاصی قرار دارد چرا که به دلیل برخوردهای متعدد از سال 82، حاکمیت «تاریخی 7 ساله از برخورد با این تشکل را رقم زده است و بازداشت میلاد اسدی و بهاره هدایت عملا یک گروگانگیری برای جلوگیری از برگزاری انتخابات داخلی اتحادیه و عقیم کردن تشکل از بازتولید نیروست.» در صورتی که به آینده دفتر تحکیم وحدت به دلیل «ویژگی ساختار هرمی و از پایین به بالای حرکت ها و جنبش دانشجویی» می توان امیدوار بود.

وضعیت فعلی جنبش دانشجویی را با توجه به سرکوب گسترده ی دانشگاه ها توسط حاکمیت چگونه می بینید؟

برای جلوگیری از فروافتادن در دام یک ابهام گویی اجازه دهید همین ابتدای مصاحبه مرادمان را وقتی از ترکیب زبانی «جنبش دانشجویی» استفاده می نماییم، مشخص کنیم. چه چیزی یا چیزهایی را جنبش دانشجویی می نامیم و این که جنبش دانشجویی می نامیم، حاوی چه چیزهای است. آیا هر که را که وارد یکی از دانشگاه های ایران می شود یا هر ایرانی که وارد یک دانشگاه می شود، عضوی و نیرویی در جنبش دانشجویی است؟ یا نه وابسته بودن به گروهی سیاسی، دانشجو را نیرویی در جنبش دانشجویی می کند؟ قبلا معمولا به اعضای انجمن های اسلامی دانشگاه های سراسر کشور که ذیل تشکیلات کلی «دفتر تحکیم وحدت» فعالیت می کردند، جنبش دانشجویی و کنش های آنها را فعالیت های این جنبش می نامیدیم. چند صباحی هم که فعالین دانشجویی آزادی خواه و برابری طلب در دانشگاه ها بسیار فعال بودند از آنها نیز به عنوان فعالین جنبش دانشجویی نام می بردیم. با بررسی این دو نمونه انگار این موضوع به ذهن متبادر می شود که ویژگی آنتی- سیستمی شرط تسمیه ی جنبش دانشجویی از دیگر دانشجویان یا فعالین دانشگاه هاست و گروه های پرو سیستمی مثل بسیج و ... از دایره ی این جنبش خارج می افتند.
از طرف دیگر همگی گه گاه می بینیم، فعالیت ها و اعتراضات صنفی نیز که در دانشگاه ها رخ می دهد چه توسط تشکل های صنفی و چه به صورت مستقل دانشجویی، به عنوان کنش های جنبش دانشجویی از آن ها نام برده می شود. پس نمونه های بالا را نسبتا نقض می کند.
در حال حاضر، پس از سرکوب های گسترده، از اعضای انجمن های اسلامی در دانشگاه ها جز اعضایی باقی مانده که هنوز فارغ التحصیل نشده اند، نشانی باقی نمانده است و نه از دیگر گروه های سیاسی یا تشکل های صنفی که به رسم معمول حاملان برچسب فعالین جنبش دانشجویی بودند. اگر در گذشته نیازی به این نمی دیدیم که تعریف و تبیینی منسجم و مکفی از جنبش دانشجویی ارائه کنیم، اکنون برای جلوگیری از افتادن در حصار مغالطه ای رسانه ای باید ابتدا به این مبحث پرداخت که تعریف جنبش دانشجویی در ایران چیست. من با کلی گویی هایی مثل قشر بیدار جامعه، وجدان جامعه و از این قسم تعاریف کلا مخالفم و آن را به شدت غیر علمی و خارج از بحثی معطوف به هدف می دانم. اگر اجازه بدهید اول به این بحث بپردازیم.

خواهش می کنم. بفرمائید.

یکی از اخیرترین تعاریفی که از جنبش اجتماعی دیده ام متعلق به نظریه پردازی به نام ماریو دیانی است. او می گوید جنبش اجتماعی در دوره معاصر، یک پویش اجتماعی خاص است که طی یک فرایند که در آن بوسیله ی بازیگران متفاوتی اعم از افراد، گروه های رسمی و یا سازمان ها از طریق کنش مشترک و ارتباط، تعریف مشترکی از خودشان به عنوان بخشی از طرف خودی در یک برخورد اجتماعی ارائه می کنند. این به زعم من یکی از بهترین تعاریف کلی جنبش اجتماعی است اما هنگامی که در مورد نمونه ی جنبش دانشجویی ایران صحبت می کنیم دچار کاستی هایست که نیاز به توضیح بیشتر دارد. دانشجویانی که در یک خیابان در یک طرف یک برخورد اجتماعی هستند را نمی توان به نظر من بخشی از جنبش دانشجویی دانست. هم چنین بخشی از دانشجویانی که مثلا علیه کلیت ساختار سیاسی در فضای دانشگاه راهپیمایی برپا می کنند را هم نمی توان بخشی از این جنبش نامید. برای روشن تر شدن بحث من تعریف یک جامعه شناس معاصر دیگر را به تعریف بالا اضافه می کنم. آلبرتو ملوچی در باب جنبش می گوید یک جنبش اجتماعی به یک هویت جمعی نیاز دارد که هم مجموعه ای از اعتقادات مشترک و هم احساس تعلق (یا به انگلیسی Sense of Belonging) را در برگیرد.
در اینجاست که از دید من می توان تقسیم بندی مشخصی در باب مفهوم جنبش دانشجویی انجام داد. کنش هایی را می توان با برچسب افعال جنبش دانشجویی درباره شان صحبت کرد که توسط بخشی از دانشجویان (بازیگران) در یک برخورد اجتماعی (علیه مدیریت دانشگاه ایرانی- حاکمیت) با ایجاد یک هویت جمعی (مبارزه برای آزادی دانشگاه) متشکل از اعتقادات مشترک (تکثر و مدارای آکادمیک) و احساس تعلق (دانشگاه به عنوان منبع دانش به معنای جدید) انجام پذیرد. این تعریف دیگر تعریفی از بالا به پایین نیست. مثل تحلیل های گذشته که حرکت از دفتر تحکیم وحدت به انجمن اسلامی یک دانشکده در یک دانشگاه بود، بلکه تعریف از درون و از پایین است. مهمترین نکته ای که گمان می کنم برای تعریفی که در بالا ارائه کرده ام مهم باشد، بحث اعتقادات و خواسته های مشترک است که نقش مهمی در برساختن هویت جمعی افراد در یک جنبش ایفا می کند. اکنون بنده و شما به دلیل فاصله گرفتن نسبی از فضای دانشگاه حقیقتا نمی دانیم شیوه ی ارتباط گیری دانشجویان با یکدیگر چگونه است. سابق بر این ما در دفاتر انجمن ها با هم آشنا می شدیم و پس از شناخت، با هویت های متفاوت دست به کنش اعتراضی می زدیم. در هر حال به هر صورت که این ارتباط صورت بگیرد، اعتقادات مشترک نقش اساسی را در کنش های دانشجویان دارند. به عنوان مثال تجمعی در یک دانشگاه یا هر نوع کنش اعتراضی دیگر در محیط دانشگاه، علیه عملکرد شورای نگهبان یا رفراندوم قانون اساسی، قابلیت تبدیل شدن به اعتقاد و خواسته مشترک بازیگران جنبش را نخواهد داشت و ناتوان از برساختن هویت جمعی مشترک در بین اکثریت دانشجویان آن مجموعه خواهد بود. پس هنگامی می توان از جنبش دانشجویی و کنش های آن صحبت کرد که منطبق با تعریف بالا باشد. بعد از آن مثال سلبی، به گمانم مثالی ایجابی بسیار راهگشا باشد. دو یا سه سال پیش گروهی از دانشجویان دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران درگیر برگزاری همایش ها و کارهای تبلیغاتی ای با موضوع "آزادی های آکادمیک" شدند. این ایده و نحوه انجام آن به شکل هوشمندانه کنشی سودمند و مفید برای آنچه که می شد جنبش دانشجویی نامید بود. پس بعد از تعریف آنچه که می توان جنبش دانشجویی نامید از این بعد آنان که بازیگران این جنبش هستند باید توجه داشته باشند که کنش هایشان باید براساس اعتقادات مشترک باشد و در بازیگران دیگر احساس تعلق ایجاد کند.
بر اساس این مقدمه ی طولانی، وضعیت کنش های دانشجویان در شرایط فعلی، با عطف توجه به تحلیل من، وضعیتی بینابینی است. برخی از کنش ها قادر به ایجاد حس تعلق و مبتنی بر اعتقادات مشترک است و برخی دیگر خیر. برای مثال شما می توانید با تعریفی که در بالا ارائه کردم کنش های سه سال اخیر فعالین داشنجویی را بسنجید و خواهید دید کدام یک از آنها کنشی مفید و روبه جلو در جهت تحکیم هویت جمعی آن چه که جنبش دانشجویی می توان نامید بوده است.

با توجه به تعریفی که فرمودید و نظرتان در رابطه با وضعیت کنش های جنبش دانشجویی تاکنون، به نظر شما از این پس برای جلوگیری از انفعال دانشجویان در فضای فعلی چه راهکارهایی وجود دارد؟

مهم ترین آن که به عهده ی شماست، آن است که سایت تان را بیشتر به روز کنید!

به جز این مطایبه که در پاسخ به این سوال کردید، می توانید پاسخ و منظورتان را توضیح دهید.

خیلی هم مطایبه و طنز نبود. ببینید، دستگاه امنیتی برای القای حس انفعال و ناامیدی در شما، اولین کاری که پس از بازداشت تان انجام میدهد، آن است که شما را در سلول انفرادی قرار می دهد. این عمل با این هدف صورت می گیرد که شما را از خبرهای مبارزه مدنی، اعتراضات دیگر و علاوه بر این درگیری های درون سیستمی دور و بی خبر نگه دارد. در این شرایط است و با این نقطه نظر به صحنه ی سیاسی است که اهمیت سایت هایی مثل دانشجونیوز افزایش پیدا می کند. تخصصی بودن سایت شما در حوزه اخبار مربوط به جنبش دانشجویی، باعث نظر داشتن فعالین آن به شما به صورت روزانه است. قرار دادن اخبار و تحلیل های مناسب، عامل مهمی در جلوگیری از انفعال و یاس در معترضین است.

در نتیجه به نظر شما رسانه اهمیت زیادی در ایجاد حس امید در فعالین سیاسی و بویژه فعالین جنبش دانشجویی دارد؟

به رسانه، خیابان را هم بیافزایید. در شرایط گذار در موقعیت تاریخی-جغرافیایی ما این دو در کنار هم نقش مهمی در خلق و ایجاد امید دارند. این دو تبلور آگورای یونانی در تهران امروزند. هر دو در کنار هم دو عامل مهم در پیشبرد دموکراسی ایرانی در زمانه ی پسا مدرن اند. باید متذکر شوم که علی رغم خیلی از بزرگوارن که اعتقادی به تعمیم نظریات دوران انتقادی مدرنیته یا آنچه که اغلب دوره ی پس از مدرن خوانده می شود بر مدل توسعه نیافته ایران ندارند، من معتقدم ساختار فرهنگی- احتماعی ما ناتوان از مقاومت در مقابل ابزار های دوران ارتباطات است. عوامل پیشبرنده ی جنبش دموکراسی خواهی ما خیابان است که از ابتدای عصر مدرنیته در غرب اکنون برای گذار مورد استفاده ی تاریخی ماست و دومی رسانه است که نماد دروان پساصنعتی اروپاست.
پس شما از حیث اهمیت رسانه در جامعه ی در حال گذار ایران دست کمی از جامعه مترقی فرانسه ندارد. به راحتی شما می توانید مباحث تحلیل گفتمان انتقادی را در رسانه های ایرانی و فارسی پیاده کنید -چه در مرحله ی تولید برنامه و چه در مرحله تحلیل آن- و هم نظریات نظریه پردازان پسامدرنی همچون ژان بودریار را برای ایجاد «فراواقعیتی» توسط رسانه ها که برای مخاطبان به مراتب «واقعی»تر و «باورپذیر»تر از واقعیت عینی است.
بعد از انتخابات حضور در خیابان باعث تکثیر امید در جامعه و فعالین مختلف می شد و اکنون، پس از سرکوب شدید خیابان، حضور رسانه.

فکر می کنید جنبش دانشجویی پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری و حوادث پس از آن، شیوه های جدیدی برای مبارزه ی مدنی را در پیش گرفته است؟

این تغییر مربوط به همه بخش های اجتماعی است. و بر می گردد به تغییر تحلیل ها پس از انتخابات و باز به طور خاص تر پس از عاشورا و 22 بهمن 88. تا قبل از این دو تاریخ تحلیل گران آکادمیک معمولا وقایع روی داده در خیابان ها (بویژه راهپیمایی های سبز مردم در خرداد 88 پیش از انتخابات) را به توسط نظریه بسیج منابع تحلیل می کردند. در این نظریه می گویند جنبش های اجتماعی به ایجاد تغییر از طریق فرایند سیاسی معمول توجه دارند. بدین معنا که جنبش های اجتماعی با استفاده از «ساختارهای فرصت سیاسی» یک سیستم سیاسی می توانند در فرایند سیاسی معمول تغییراتی ایجاد کنند. این تز در دوره ی انتخابات به شدت مورد استفاده ی خود من نیز بود. بعد از وقایع عاشورا و 22 بهمن به طور خاص تحلیل گران متوجه شدند که با یک دولت تسهیل گر و اهل مدارا مواجه نیستند که بتوان به توسط استفاده از ساختارهای فرصت سیاسی، حکومت را وادار به تمکین به خواسته های دموکراسی خواهانه کرد. (یعنی ادامه ی همان تزی که می گفت فشار از پایین، چانه زنی در بالا، در واقع نظریه ی آقای حجاریان مدل ایرانی شده ای از نظریه بسیج منابع امثال اولسون، مک کارتی و .. بود که کمتر از سه دهه پیش در غرب مطرح شده بود.)
اکنون به زعم من نظریه ی یکی از نظریه پردازان جنبش های اجتماعی جدید برای ما کارگشا تر است. آلبرتو ملوچی معتقد است که جنبش های اجتماعی در عرصه ی برخورد فرهنگی فعال اند به طوری که «معنا» های مشترک را به چالش می کشند و به خود دگرگون سازی دست می زنند. من دقیقا در جریان شیوه های جدید مبارزه مدنی در دانشگاه ها نیستم اما آنچه که به نظرم در شرایط فعلی می تواند ما را به خواسته های دموکراتیک نزدیک تر کند در نظر گرفتن دو فرض پشتیبان برای کنش هایمان است. اولی همین نظریه ی اخیر ملوچی که در چند جمله ی قبل ازش نقل کردم و مربوط می شود به فراتر از جنبش دانشجویی، و کلیه دموکراسی خواهان ایرانی. آنچه ملوچی از آن به عنوان معنا نام می برد نشانه های مشروعیت ساز یک سیستم (سیاسی) است. نظم چیز ها (به تعبیر فوکو)، نظم نمادین نشانه هایی که مشروعیت زای یک سیستم اند و سوژه ها در آن ها و با آنها زندگی می کنند و سیستم بوسیله ی آنها به حیاتش ادامه می دهد. حال بایستی به چالش کشیده شوند. به تعبیر آلن تورن طبقه ای مسلط شده است بر «تاریخمندی» ما و این تسلط بر تاریخمندی را با برساختن نظمی از نشانه ها و نمادها به دست آورده است که جنبش های اجتماعی به سوی به چالش کشیدن آنها باید بروند. اینجا نه فرصت آن است که گفتگویی مفصل در باب تمثیل های این دگرگون سازی به تعبیر ملوچی بکنیم و نه در توان من در شرایط فعلی. فقفط گفتن این نکته را لازم می دانم که سیستم حاکم با ندانم کاری هایش مسائلی نه چندان مهم در سرنوشت سیاسی اش را هم تبدیل به نشانه ها و معناهای مشروعیت زا کرده است. حجاب مناسب اکنون یکی از مواردی است که مرتب در خیابان ها و رسانه ها به چالش کشیده می شد، بدون شکل گیری جنبشی به نام جنبش بدحجابی.
نکته ی دوم باری شیوه ی فعالیت فعالین جنبش دانشجویی هم در نظر گرفتن همان موارد مذکور، یعنی اساسی گرفتن اعتقادات مشترک و احساس تعلق است.

آقای عرب! اکنون گروهی از دانشجویان بر این باورند که در فضای فعلی فعالیت علنی در دانشگاه ها همراه با هزینه های بسیار و دستاوردهای کم است. نظر شما در این مورد چیست؟

حرفی قابل تامل است و من هم با آن موافقم و فقط چند توضیح را لازم می دانم. اول بله. روش برخورد سیستم با دانشجویان اشتباه و مضحک است. وقتی با حرکت صنفی- دانشجویی هم برخورد می شود و اجازه نمی دهند آنها به مسائل کاملا صنفی بدون طرح مسائل سیاسی اعتراض کنند، عملا اعلام می کنند مسئولیت بدی کیفیت سرویس بهداشتی دانشگاه یا سرویس ایاب و ذهاب آن با مقامات سیاسی کشور است و این اعتراض یک مسئله سیاسی- امنیتی است. اینجاست و این شیوه ی برخورد حکومت است که باعث می شود، فعالین دانشجویی آنچه که اعتقادات مشترک و احساس تعلق در جهت ایجاد هویت جمعی را فراموش کنند. از این اشتباهات کم نیستند، اکنون در نظر بگیرید، آقای احمدی نژاد یا آقای جنتی یک فرد یا مهره ی صرف سیاسی نیستند بلکه بخشی از ساختارند و تغییر یا انتقاد از آنها، تغییر یا انتقاد به ساختار است.
نکته ی دوم در پاسخ به شما، در ادامه ی همان تعاریف جنبش، ملوچی جنبش اجتماعی را شبکه تعامل غیر رسمی افراد، گروه ها و سازمان های درگیر در یک برخورد سیاسی یا فرهنگی مبتنی بر یک هویت جمعی مشترک می داند و یا باز هم می گوید جنبش های اجتماعی قبل از هرچیز از طریق شبکه های شناور نامحسوس تقویت می گردند که بوسیله ی آنها تجربیات زندگی منتقل می شوند، تجربیات جدید خلق می شوند و هویت های جمعی در زندگی روزمره ساخته می شوند و موجودیت جنبش ها به صورت اقدامات غیر دائمی و عضویت شناور و غیرثابت شکل گرفته است.
در نتیجه، تعامل غیررسمی، مبتنی بودن بر شبکه های شناور نامحسوس، اقدامات غیردائمی، عضویت شناور و غیر ثابت و... از ویژگی های طبیعی جنبش های اجتماعی است.

پرسش آخر را از شما به عنوان فردی که عضو شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت بودید می پرسم. پیش از حوادث انتخابات دهم دفتر تحکیم وحدت به عنوان گسترده ترین اتحادیه دانشجویی دست به فعالیت های علنی و برگزاری نشست ها و جلسلت برای سازماندهی دانشجویان میزد. با توجه به فشارهای پیاپی بر دفتر تحکیم وحدت و بازداشت گسترده ی اعضای شورای مرکزی و عمومی آن فکر می کنید آینده فعالیت در این اتحادیه برای انجمن های اسلامی چگونه خواهد بود؟ و برای سازماندهی دانشجویان چه پیشنهاداتی دارید؟

من بیشتر از آنکه به ناتوانی دفتر تحکیم وحدت در شرایط فعلی نظر بیاندازم، به کارنامه ی پایدار و استوار آن نگاه می کنم. برخورد سیستم با این اتحادیه مشخصا از سال 82 با ایجاد انشقاق در آن و پس از آن پلمپ انجمن های زیر مجموعه و دفتر اصلی این اتحادیه، بازداشت گسترده و سالیانه ی اعضا و غیره، تاریخی 7 ساله از برخورد با این تشکل را رقم زده است. اگر با یکی از احزاب بزرگ و سراسری کشور اینگونه هفت سال ممتد این چنین برخورد می شد و سرکوب می شدند، بی شک از آن حزب نشانی نبود. اما برخلاف احزاب ایرانی، به دلیل اینکه این اتحادیه از پایین به بالا شکل گرفته بود، توانست هفت سال از سرکوب را تحمل کند و اکنون نیز که آرام و خزیده در گوشه ای، از فعالیت یا به قول شما سازماندهی ناتوان است، با چند عضو شورای مرکزی و چندیدن عضو شورای عمومی در زندان عملا در وضعیت خاصی قرار دارد. ما می دانیم که بازداشت میلاد اسدی و بهاره هدایت عملا یک گروگانگیری برای جلوگیری از برگزاری انتخابات داخلی اتحادیه و عقیم کردن تشکل از بازتولید نیروست.
در این وضعیت که تمامی انجمن های زیرمجموعه ی این اتحادیه پلمپ شده اند و شورای مرکزی این اتحادیه در این وضعیت است، و باتوجه به ویژگی ساختار هرمی و از پایین به بالای حرکت ها و جنبش دانشجویی من زیاد نگران آینده نیستم. بالطبع در کوتاه مدت دانشگاه نسبتا آرامی خواهیم داشت و سیستم سرمست از سرکوب آن، غافل از درون زایی دانشگاه خواهد شد. پیشنهاداتی هم اگر داشتم در پاسخ به پرسش های پیشین تان عرض کردم.

با تشکر از وقتی که در اختیار دانشجونیوز قرار دادید جناب عرب.

من تشکر می کنم بابت فرصتی که در اختیار بنده قرار گرفت.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد