logo





سکولاریسم و جایگاه آن در جنبش چپ

دوشنبه ۲۰ آبان ۱۳۸۷ - ۱۰ نوامبر ۲۰۰۸

ش. فردا

سئوال بی جواب پیش روی این دسته از نسل فداییان که به کلی سوسیالیسم و هویت ضدسرمایه داری خط فکری گذشته را نفی میکنند، آن است که چه چیزی در آینده ایران در صورت گذار به سرمایه داری لیبرال در جمهوری اسلامی بین تفکرات ایشان با خاتمی ها، رفسنجانی ها و خامنه ای ها می تواند اختلافی حتی به صورتی نمادین محسوب شود؟
دو مقاله در خصوص سکولاریسم و جایگاه آن در جنبش چپ که به نام "سپیده صلح جو" و از طرف جمعی از هواداران سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) در سایتهای مختلف منتشر شد، بحثهای دامنه داری را در بین فعالین جنبش چپ به دنبال داشته که باید اذعان نمود، دومین بخش آن در پاسخگویی به معترضین و منتقدین مقاله نخست بسیار موفق عمل نموده است.
اما اینکه من نیز دست به قلم شدم تا به این مقوله بپردازم فقط به این لحاظ بود که موضوع را از منظری دیگر بررسی کنم. اینکه چرا برخی تا بدین نسبت به سکولاریسم و جایگاه آن در جنبش چپ حساس می شوند، سئوالی است که من به دنبال جواب آن هستم.
در دهه شصت و به دنبال نزدیک شدن خط فداییان (اکثریت) به حزب توده ایران و هم اندیشی تئوریک این دو جریان سیاسی، سازمان اکثریت عملا" دیدگاه حزب را در مبارزه ضدامپریالیستی پذیرفت و با تایید "راه رشد غیرسرمایه داری" دنباله رو نظریه ای در کشور گردید که بین "اسلام انقلابی" و "سوسیالیسم علمی" تفاوتی نمی دید. این گرایش که در عمل به شکست انجامید، سازمان را در ادامه و پس از مهاجرت با تغییرات فکری گسترده ای روبرو نمود. بی شک آن تغییر دیدگاه در سازمان اکثریت بعدها تحت تاثیر فروپاشی "سوسیالیسم واقعا" موجود" و استحاله فکری برخی از کمونیستهای سابق و گرایش ایشان به لیبرالیسم در سطح تمامی جنبش چپ، بار دیگر اثر گذار شده و بسیاری از متفکران و فعالین در تبعید سازمان ما را نیز با سیلاب خود به این کژراهه برد. طبعا روند این استحاله فکری و عقیدتی بر نگارنده که با این رفقا از نزدیک آشنا نیستم، به درستی معلوم نبوده و نیست ولی برآیند غلط از این تفکر بازنگری و اصلاح اشتباهات گذشته که به حق لازم و ضروری نیز بوده وهست با تایید نظام سرمایه داری لیبرال به عنوان حقیقتی مطلق و ماندگار که باید آن را پذیرفت و به آن تن داد و حتی به گفته برخی به آن خدمت نمود، ارتباطی نداشته و بی شک با تاریخ جنبش فدایی و عشق فداییان به بهروزی زحمتکشان نیز همخوانی ندارد.
سئوال بی جواب پیش روی این دسته از نسل فداییان که به کلی سوسیالیسم و هویت ضدسرمایه داری خط فکری گذشته را نفی میکنند، آن است که چه چیزی در آینده ایران در صورت گذار به سرمایه داری لیبرال در جمهوری اسلامی بین تفکرات ایشان با خاتمی ها، رفسنجانی ها و خامنه ای ها می تواند اختلافی حتی به صورتی نمادین محسوب شود؟ فی الواقع چون اختلافی جدی در راهکارهای این حامیان سرمایه داری لیبرال با دستورات بانک جهانی درباره اقتصاد ایران که با جدیت از طرف کارشناسان و مسئولین اقتصادی جمهوری اسلامی پی گیری می شود وجود ندارد پس به ناچار باید بحث آزادیهای لیبرالی و سکولاریسم را در سطح جامعه عمده نمود تا حداقل این عزیزان نزد وجدان خود شرمنده نشوند و بین نظرات خود با جمهوری اسلامی خامنه ای که اصل 44 قانون اساسی را با صدور حکم حکومتی مبدل به پایگاه قانونی خصوصی سازی و فروش حق مردم به دلالان بورس نموده است، تفاوتی ولو ظاهری ببینند.
این دوستان که از تئوریسینهای اقتصادی نئوکانها هم لیبرال تر شده اند و شکست "وال استریت" که دنیا را تکان داده است با افتخار تمام ناشی از کنترل دولت در اقتصاد می دانند به چه چیز دیگری در جمهوری اسلامی می توانند گیر دهند الا ظواهر اسلامی آن همچون حجاب، مراسم خرافی مذهبی و ریش آخوندهای آن!!!
تفکرات لیبرالی این رفقای سابق همانگونه که در دهه شصت بین "اسلام انقلابی" و "سوسیالیسم علمی" (بخوانید اهداف و منویات کا.گ.ب) فرقی نمی دید و حق هم داشت، امروز هم تنها تفاوتی که بین دنباله روی خود از اقتصاد بازار و حکومت مورد علاقه موتلفه بازاریان و تجار دم کلفت می بیند، همان مسجد و نماز جمعه است که باید هر چه زودتر از میان برداشته شود. بد نیست که از این رفقا سئوال کنیم که اگر فردا این خرافات و روبنای آخوندی در جامعه ما تغییر کند و به فرض محال مثلا" نوشیدن مشروبات الکلی مجاز شود و مراسم عاشورا و شب قدر تعطیل گردد، آنگاه مدینه فاضله ایشان با آنچه خاتمی به مردم ما وعده می کند و در طول هشت سال حکومتش عرضه نمود چه تفاوتی خواهد داشت؟
واقعیت آن است که سکولاریسم نیز همچون حکومت تئوکراتیک مطلق نیست. سرمایه داری لیبرال هرگز به واقع رویکردی سکولار به معنای حذف گرایشات مذهبی از جامعه را دنبال نکرده و نمی کند. فی الواقع از نظر نئوکانها و تئوریسین های فرهنگی ایشان گسترش اعتقادات خرافی مذهبی در جامعه بسیار مقبول تر از آزادی فکری زحمتکشان از باوربه بهشت و دوزخ است تا آنجا که "جورج بوش" نیز درست همچون خامنه ای خود را فرستاده خدا می داند و می خواهد جهان را از شر دوزخیان القاعده به حکم الهی و با زور سرنیزه نجات دهد.
"سکولاریسم واقعا موجود" در غرب این چنین است که به ابتذال می انجامد و حتی چند قرن پس از رنسانس در اروپا به جای ایجاد تفکر آزادی خواهی و برابری طلبی همچنان با خرافات مسیحیت عجین شده و برای نیل به اهداف امپریالیسم بازیچه قرار می گیرد.
سکولاریسم به معنای حقیقی و آن مفهومی که جنبش چپ خواستار آن است تنها با برآمد سوسیالیسم تحقق می یابد و الا در جامعه سرمایه داری حذف تبیعض در مورد زنان (به عنوان نمادی از تفکر سکولار) بجای کمک به گسترش آزادی و برابری وسیله ای در دستهای سرمایه داران خواهد بود تا زنان را به نوع جدیدی از بردگی و فحشا آنگونه که در اروپا و امریکا می توان دید، سوق دهد. آیا بین هویت زنی که برخلاف باورهای خود در جمهوری اسلامی و برای کسب شغل آبرومندی چادر به سر می کند و زنی که برای حفظ شغل خود با آقای مدیر به رختخواب می رود، تفاوت ماهوی وجود دارد و اگر دارد کدامیک انسانی تر است؟ حتما" شما هم آن شوخی را در اروپا شنیده اید که فمینیسم را مردان ساخته اند تا راحتتر به زنان دست بیابند!!!
در جامعه ای که سرمایه داران می سازند هیچ چیز و حتی سکولاریسم هویت اصیل و واقعی ندارد و به ناچار در خدمت سرمایه قرار می گیرد همانگونه که لیبرالهای وطنی خوش دارند. حال آنکه اگر کمی منصف باشیم باید مواضع "سپیده صلح جو" و همفکرانش را ارج نهیم و بپذیریم که اگر چه مبارزه در راه سکولاریسم از وظایف اساسی جنبش چپ و سوسیالیستها در همه جای جهان است و البته که ضرورتی بر مخفی نمودن آن هم نمی بینند اما هدف ما چیز دیگزی است که بدون تحقق آن یعنی بدون لغو مالکیت خصوصی، سکولاریسم هم محقق نخواهد شد.

(ش. فردا آز داخل کشور)

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد