logo





دفترِ آفتاب

يکشنبه ۶ تير ۱۳۸۹ - ۲۷ ژوين ۲۰۱۰

رضا بی شتاب

bishetab.jpg
شاهدِ عشقِ آفتاب
بشکند این قفل وُ قاب
روشنیِ خیره اش
بردَرَد از شب نقاب
گر تو نیوشنده ای
سویِ تو دارد خطاب:
رسمِ من عصیان بُوَد
شیوه ی من انقلاب
رفتن وُ ماندن جداست
تا چه کنی انتخاب
گر تو مهیا شوی
برگ خورَد این کتاب
جانِ درختِ خِرَد
بار دهد بی حساب
خانه به دوشانِ عشق
هر طرفی چون سحاب
حال روان بایدت
بر تنِ صحرا چو آب
پای به ره گر نِهی
راه بگوید جواب
فکرِ تو دشمن کُشَد
خانه ی ظالم خراب
ضربه زنی بر سرش
می ترکد چو حباب
قصه ی او رفتن ست
کاخِ خیالش سراب
دستِ تو با دستِ من
دور کُنَد اضطراب
شعله ی پاینده باش
در تپش وُ پیچ وُ تاب
اخگرِ تابنده ای
خویش رها کن ز خواب
از دلِ این تیرگی
بَرجه وُ بر خانه تاب
کارِ جهان با تو شد
شورِ شهابی شباب!
تا تو به طغیان رسی
خصم خَزَد در عذاب
بال از اندیشه ساز
اوج بگیر ای عقاب
2010-06-26
http://rezabishetab.blogfa.com

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد