logo





دروغ‏های کدیور و مصائب ما

شنبه ۵ تير ۱۳۸۹ - ۲۶ ژوين ۲۰۱۰

هژیر پلاسچی

hazhir-palaschi-1.jpg
چندی پیش محسن کدیور، در تلویزیون فارسی صدای آمریکا دروغی آنقدر بزرگ گفت که به فاصله‏ی اندکی او را وادار ساخت در نامه‏یی عذرخواهانه حرف خودش را پس بگیرد. کدیور گفته بود: «مردم در خیابان‏های ایران شعار "هم غزه، هم لبنان/ جانم فدای ایران" سر داده‏اند». و اینک می‏نویسد: «من دوست داشتم مردم این شعار را بدهند».

افشای این دروغ البته نوری به شیوه‏ی کاری پسله‏ی خارج کشوری سابقن اصلاح‏طلبان سابقن حکومتی، افکنده است که اتاق فکر هم تشکیل داده‏اند تا به جای جنبش اعتراضی مردم ایران فکر کنند. با این وجود نکبت ماجرا آنجایی آشکار می‏شود که نشان دادن واقعیت جای خود را به دفاع از واقعیت می‏دهد. واقعیتی آنقدر غیر انسانی و مشمئزکننده که حتا محسن کدیور نیز ترجیح می‏دهد برای لاپوشانی آن دست به تحریف واقعیت بزند.

این‏که پان ایرانیست‏ها، ملی‏گرایان، سلطنت‏خواهان و مشروطه‏طلبان از این واقعیت دفاع کنند جای تعجبی ندارد. این همان وضعیت موجودی است که آنها برای حفظ آن می‏کوشند، حیرت‏آور هم‏نوایی بخشی از نیروهای چپ با این ارکستر راسیستی است که هی فیلم‏های مردمی را که فریاد می‏زنند: «نه غزه، نه لبنان/ جانم فدای ایران» را برای یکدیگر و برای همه ارسال می‏کنند تا کدیور را رسوا کنند.

این مردم اما واقعی‏اند و وجود دارند. نه نواری ضبط شده‏اند و نه «تنها تعدادی از مردم». هر کسی که تنها یک روز تجربه‏ی زیستن در ایران را داشته باشد، می‏داند که راسیسم نهفته در این شعار از درونی‏ترین لایه‏های جامعه‏یی برخاسته است که سال‏هاست با قهقهه‏های وقیح اقوام غیر فارس ایرانی را به سخره می‏گیرد، «خاک پاکش» را برتر از همه می‏داند، نسب حقوق بشر را به «کوروش کبیر» می‏رساند و برای گرامیداشت سالگرد پیروزی «سورنا، سردار ایرانی» پیامک رد و بدل می‏کند.

می‏توان ریشه‏های همه گیر شدن چنین گفتمانی را در شیوه‏های استبدادی حکومت اسلامی جست، می‏توان برای این شعار توجیه تراشید و در چشم واقعیت خاک پاشید. با این همه واقعیت موجود همین است و ما چپ شدیم از آن رو که با همین واقعیت سر ناسازگاری داشتیم و می‏خواستیم که آن را تغییر دهیم.

سرنگونی‏طلبانی که با پرچم‏های سرخ، گروه‏درمانی می‏کنند و بزرگترین آرزوهایشان شرکت در «انتخاباتی آزاد» برای نشستن بر صندلی‏های مجلسی «دموکراتیک» و تسخیر کرسی‏های شورای شهر است اما از این واقعیت دفاع می‏کنند چرا که حریف، رفرمسیتی است که «خواهان بقای نظام اسلامی» است. اینجا درست آنجایی است که ادعاهای گزاف و سرخ برملا می‏شوند. آنجایی که بسیاری از این سرنگونی‏طلبان در عرصه‏ی عمل واقعی هیچ تفاوتی با سلطنت‏طلبان و مجاهدین ندارند. چپی که رادیکال‏ترین افقی که در برابر جنبش اعتراضی مردم ترسیم می‏کند، سرنگونی حکومت اسلامی است.

آنچه که یک نیروی رادیکال باید با آن سر ستیز داشته باشد تنها استبداد حکومت اسلامی نیست. سرمایه‏داری، تبعیض جنسیتی، هموفوبیا، ناسیونالیسم و هر آنچه انسانی را «طرد و نفی» می‏کند باید آماج مبارزه‏ی چنین نیرویی باشد. همین حالا و همین امروز. بدون هیچ اولویتی و هیچ مصلحت‏اندیشی حقیری. واقعیت موجود، واقعیت ممکن نیست. واقعیت ممکن آن واقعیتی است که ما آن را با زدودن پلیدی بزرگی که در آن زندگی می کنیم، خواهیم ساخت.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد