logo





رنج‌های دوستی

گفتار در روز خاکسپاری محمد پویه، جمعه ۱۴ ماه مه ۲۰۱۰، دوسلدروف، آلمان

سه شنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۹ - ۰۱ ژوين ۲۰۱۰

ناصر رحیم‌خانی


(فیلم و ادیت مسعود فروزش راد)

سیسرون، سخنور، فیلسوف، مرد سیاسی و سیاست‌شناس دانای رم در سده‌ی نخست پیش از میلاد، کتابی دارد به نام «دوستی» در ستایش دوست و دوستی. بیست‌سال پیش به بهانه‌ی ترجمه‌ی تازه‌ا‌ی از این کتاب به زبان فرانسه، طاهر بن‌جلون نویسنده‌ی مراکشی- فرانسوی یادداشت کوتاهی نوشت در روزنامه‌ی لوموند.
و حالا در چهارده ماه مه دوهزار و ده میلادی، من خوزستانی از استکهلم آمده‌ام دوسلدورف آلمان تا در روز خاکسپاری محمد پویه‌ی شمالی، فرازهایی از نوشته‌ی طاهربن جلون مراکشی را بازخوانی کنم در ستایش دوستی و هم از رنج‌های دوستی.
محمد پویه جلوه‌ای از دوستی خالصانه‌، رفت. شاید اندرزهای سیسرون به کار ما گردآمدگان در این‌جا بیاید.
واژه‌ی دوستی Lamitie در لاتین هم ریشه است با واژه‌ی عشق Lamour
اما دوستی منطق ویژه و الزام هائی دارد فراتر از الزام‌های عشق.
زخم‌های دوستی بسیار دردناک‌اند و درمان‌ناپذیر.
انسان این زخم‌ها را پیش ‌بینی نمی‌کند و درباره‌ی آن‌ها نمی‌اندیشد، زیرا احساس‌ها و عواطفی که به دوستی جان می‌بخشند فراتر از هرگونه حسابگری و بده و بستان هستند. و باید هم چنین باشند.
پس چه باید کرد هنگامی که دوست بی‌وفایی می‌کند، زمانی که این پیوند یگانه را که انسان دلش می‌خواهد صاف و ساده و خالص باشد، آلوده می‌سازد؟ هیچ. شما حتی نمی‌توانید به دوست‌تان، یعنی به انسانی حمله کنید که زندگی‌تان را پر کرده و در معنابخشیدن به آن سهمی داشته است. انسان فقط رنج می‌کشد و بی‌سلاح و بی‌ابزار دفاع در کنج خود باقی می‌ماند.
باری، آئین‌های دوستی با آئین‌های عشق- که ازجمله بی‌وفایی و ستیز را هم دربر می‌گیرد- یکسان نیستند. هم از این‌رو سیسرون یادآوری می‌کند که «هیچ‌چیز شرم‌آورتر از آن نیست که به جنگ کسی بروید که دوست شما بوده است.»
پس خشم و آزردگی برخاسته از گرامی‌داشت خاطره‌ی دوستی گذشته را چگونه باید تاب آورد؟
چگونه باید شأن و صداقت و خونسردی خود را در رویارویی با گسسته شدن پیوندهای علایق قلبی حفظ کرد؟
باید تمرین کرد و فراموشکاری آموخت و در تنهایی و سکوت، به‌سوگواری پیوندهای دوستی نشست. زیرا آن‌گاه که پیوندهای دوستی یعنی همانا «تفاهم ژرف و پیوسته‌ی عواطف»، درهم شکسته می‌شود باید بتوانیم که از آن بگذریم.
در اینجاست که سیسرون می‌گوید: «شکافتن و باز کردن رشته‌های پیوند دوستی از یکدیگر بهتر از گسستن و پاره کردن آن‌هاست.»
دوستی هرچند که از پس زخم برداشتن سکون می‌گیرد اما با این‌همه از پس مرگ نیز دوام می‌یابد.
سیسرون، پس از مرگ دوستش اسکیپیورن، با همه رنجی که می‌کشید، خود را از غرق شدن در غم و پریشانی خویش بازداشت و گفت: «این دوست داشتن دوست نیست، دوست داشتن خود است.» و این با فصیلت دوستی ناسازگار است. سیسرون، هم‌چنین درباره‌ی اسکیپیورن گفته است: این ارزش اخلاقی او بود که من دوست داشتم و این چیزی است که به زندگی خود ادامه می‌دهد.
انسان از هنگامی که درمی‌یابد دوستی فراتر از هرچیز دیگر است، باید رفتاری شایسته‌ی دوستی در پیش گیرد. و این همواره کار آسانی نیست.
انسان‌ها گرایش به آن دارند که احساس‌های گوناگون را درهم آمیزند و خیال کنند دوستی با وجود کاستی‌ها و بی‌اعتنایی‌ها امکان‌پذیر است.
سیسرون، قانون مقدس دوستی را یادآوری می‌کند: هرگز از دوست توقع غیر شرافتمندانه‌ای نداشته باشید و هرگز چیز غیر شرافتمندانه‌ای را از او نپذیرید.»
به‌ویژه نباید گمان کنیم دوست مدیون ماست زیرا در دوستی نباید دنبال حسابگری و نفع خود باشیم.
وظیفه‌های دوستی نخست متوجه خود انسان هستند و سپس متوجه دیگران. از دوست نباید چیز ناممکن خواست زیرا به گفته‌ی سیسرون، «چنین کاری بدان معناست که انسان خود نیز در صورت لزوم آماده‌ی بدترین و آلوده‌ترین خدمات خواهد بود.
دوستی مذهبی است که نه عبادت دارد نه تنبیه. دوستی اعتقادی‌ست به خود و به دیگری. و این احترام هرکس برای خودش است که احترام دیگران به او را تعیین می‌کند. انسان نباید از دوستش چیزی بخواهد که ممکن است به این احترام خدشه وارد کند. انسان باید بیشتر در یاری و خدمت به دوست باشد تا تقاضا از او.
انسان از احساس دوستی که به ویژه یک پیوند خانوادگی نیست، خسته نمی‌شود. کسی پدر و مادر خود را انتخاب نمی‌کند. از این گذشته زمانی که انسان به پدر و مادر نیاز دارد شاید آنها خودی نشان ندهند. خانواده شاید گاهی دست و پاگیر باشد. دوستی اما چنین نیست. دوستی حضور و همیاری آگاهانه است بی آن که پیروی یکی از دیگری در میان باشد یا انطباق این بر آن. به گفته‌ی سیسرون اگر برای عروج در مراتب عالی دوستی، «هرگز نباید برای جایگزین کردن منابع خود محتاج کسی بود»، در عین حال باید توجه خویشتن دارانه به دیگران و گوش دادن به زخم‌های خاموش را هم بلد بود. پس از بازخوانی کتاب دوستی سیسرون، نوشته شده در سال 50 پیش از میلاد این اندیشه از ذهن آدمی گذر می‌کند که دوستی نه تنها متعالی‌ترین احساس بشری‌ست بلکه اگر بخواهیم آن را با تمام فضیلت‌هایش دنبال کنیم دشوارترین آنها نیز هست.
یاد دوستی بیغش محمد پویه شاد که نبودش هم گویی عین بودن او وعین حضوراوست .
و من نه به چشم سر که به چشم دل می بینمش شاد و سرخوش و بی‌پروای هرچه مصلحت و منفعت، هم اکنون و تا هنوزهم در راه دشوار دوستی گام برمی‌دارد.


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد