بهرام سلطانی برای "نیما" فرزند بیمار بهنام ابراهیم زاده کارگر زندانی
بی صدا در میان هزاران بی صدای دیگر این نوشته شرح مختصری در خصوص نیما و پدر زندانی او بهنام (اسعد) ابراهیم زاده است که حدود شش سال است به اتهام "اجتماع تبانی برای ارتکاب جرم علیه امنیت داخلی و خارجی" در زندان بسر میبرد. اما "جرم" ابراهیم زاده اگر بشود از "جرم" سخن گفت شا مل فعالیت های کارگری ، دفاع از حقوق کودکان ، شعار نویسی و شرکت در تجمعات کارگریست. نگارنده این نوشته بنا ندارد در اینجا به دلایل زندانی بودن این کارگر زحمتکش بپردازد. من سال گذشته در خصوص بهنام ابراهیم زاده و ده زندانی دیگر، دو گزارش نسبتا مفصل بزبان انگلیسی به دکتر احمد شاهد ، سازمان عفوبین الملل ، دید بان حقوق بشر و کنفدراسیون بین المللی سند یکاهای کارگری و برخی رسانهای خارج ارسال نمودم .
دو زندگی؛ باهم و بیهم - بخش دوم برگردان: عباس شکری کنار ساحل سرسبز ویتنام، مرد جوانی قایق ماهیگیری کوچکی را عقب و جلو میکند. نه کو و نه هیچ یک از اعضای خانواده هرگز او را ندیدهاند، اما بهزودی سکان زندگیشان را در اختیار او قرار خواهند داد. 13 سپتامبر 1977 است. دوی هوان، جوان 25 سالهای است که هیچ تجربه دریایی ندارد؛ او پرستار است. همین چند روز اخیر آموزش دیده که چگونه از قطبنما استفاده کند.
دو زندگی؛ باهم و بیهم برگردان: عباس شکری آنچه میخوانید داستان زندگی «کو نگان» و «بورگهیلد کرونسل کریستیانسل» است؛ داستان نروژ است و دنیای پیرامونی آن طی صد سال. قرنی که تحولات بزرگتر و گستردهتر از آنی بود که تصورش میشد. در ضمن حکایت ما است که چقدر از پدر و مادربزرگهامان کم میدانیم.
آنچه میخوانید داستان زندگی «کو نگان» و «بورگهیلد کرونسل کریستیانسل» است؛ داستان نروژ است و دنیای پیرامونی آن طی صد سال. قرنی که تحولات بزرگتر و گستردهتر از آنی بود که تصورش میشد. در ضمن حکایت ما است که چقدر از پدر و مادربزرگهامان کم میدانیم.
|