س. شکیبا افسانه ها همیشه با ما بوده اند و خواهند بود! در تمامی سالیان طولانی که توانستیم با هم باشیم،" افسانه" ما یکپای ثابت همه قول و قرارها بود، یادمان نمی رود که همیشه توشه راه سفرش پروپیمان ترین بود، و آنگاه که حتی در صندوق عقب ماشین جایی برای اینهمه بارو بنه نبود، آنها را روی دستهای مهربان خود می گرفت تا به سلامت به مقصد برساند.روحیه آرام و مسالمت جوی این رفیق، چنان بود که هیچ لحظه ای برای از دست دادن وجود نداشت، تنها زندگی بود که همچون قطرات باران بر سر و رویمان می بارید و سیرابمان می کرد.
ابوالفضل محققیمردی که گلبانگ آزادی و سر بلندی کشید ورفت یکسال ازرفتن مردی می گذرد که نامش دردرازنای تاریخ این سرزمین پیوسته در یاد ها تکرار خواهد شد. انسان هائی می آیند پای برهستی می نهندکه گوئی تمامی عناصر طبیعت دست بدست هم می دهند!تااز او پیکره ای بسازند نماینگر عظمت انسان!جان های آزادی که مسئولیت کشیدن بار امانتی بزرگ بر دوش دارند.
باری که کشیدنش ممکن نیست جز در سایه تلاشی عظیم وافسر کردن روح بر جسم !چرا که سخن ازعاشقی است،افکندن سپراز دست است ونهادن سینه در برابر تیر بد خواهان.
تنها صدای انالحق حلاج نیست که برای رسیدن به آن وضو بخون باید کرد.انجام هر کار بزرگ انسانی، عشقی چنین ووضوئی چنان را باید!
امير جواهری لنگرودی ما نه چهارتن، بلکه هزاران تن بودیم که «نه» خونین سردادیم ! یادنامهی حامد بحری لنگرودی، جلیل جواهری لنگرودی،
حسین صدرایی اشکوری (اقدامی) و علی صدرایی اشکوری یم! من یادنامهی این چهارعزیز را از منظر ایدئولوژیک و گروهی تدوین نمیکنم. همزمان با سالگرد قتلعام خونین سال ۶۷ و برپایی دادگاه حمید نوری دادیار زندان گوهردشت و ازهمدستان ابراهیم رئیسی عضو «کمیته مرگ» در همان زندان، در۳۳ سال پیش و رئیس دولت امروز حاکمیت اسلامی، برگزار میشود. پس این یادنامه را در همراهی با آن محکمه و برای محکوم کردن ابعاد آن جنایت تدوین مینمایم!
در سوگِ سیامک لطفالهی سیامک فرزندِ صنعتگرِنفتِ آبادانی متولد سال ۱۳۲۱ خورشیدی بود و پس از پایان دورهیِ دبیرستان در سال ۱۳۴۲ برای ادامهیِ تحصیل به کشور اتریش رفت. در دوران دانشجویی همزمانِ فعالیت در کنفدراسیون نخست به «جبهه ملی» پیوست و سپس به «سازمان انقلابی». پس از جدایی از این سازمان در جریان موسوم به «کادرها» فعالیت کرد. در سال ۱۳۴۷ بهصورتِ قانونی به ایران برگشت و در مرز توسط «ساواک» دستگیر شد. در دادگاه فرمایشی نخست به اعدام محکوم شد و پس ازچندی حکمِ اعداماش به حبس ابد تبدیل شد. در آستانهیِ انقلاب پس از تحمل سرافرازانهیِ ده سال زندان همراه دیگر زندانیان سیاسی ایران آزاد شد. سیامک در زندان نمادی از پایداری و نجابت و مداراجویی بود و میان زندانیان سیاسیِ گرایشهایِ سیاسیِ گوناگون از احترام ویژهای برخوردار بود.
جمال صفریپرواز سیامک لطف الهی به ابدیت در سال ۱۳۴۷ـ۱۳۴۶ با حركت خودسرانه عدهاي از رهبري واعضا، كادرها و از جمله سيامك لطفاللهي از سازمان جدا شده و در سال ۱۳۴۸ در حاليكه با هيچ سازمان سياسي بهجز كنفدراسيون دانشجویان همكاري نداشت در مرز تركيه ـ ايران دستگير ميشود. صرفاً به خاطر عدم همكاري با ساواك و عدمپذيرش مصاحبه تلويزيوني به نفع رژيم شاه با حكم زندان ابد تا سال ۱۳۵۷ در زندان بود. او با جريانهاي مختلف سياسي ازجمله مليها مانند داريوش فروهر و... آشنا شده و در تمام دوران زندان شخصيت مستقلي بود. پس از تحمل ۹ ماه سلول دو متري زندان قزلقلعه و سه سال تبعيد انفرادي در زندان همدان، درنهايت سال ۱۳۵۷ آزاد شد و پس از آزادي با هيچيك از جريانهاي سياسي همكاري نكرد.» و جبهه ای می اندیشید.
|