مسعود نقره کار توهم که رفتی رفیق! " پزشک ادیب"هم رفت و" پژمرد دستانی که باغ را جوان می داشت"و زایش " خاطره خفته اش خارو خارا بود، که می خلید به گلویش".
اهل سفربود و دریا و دریائی ها. می گفت" دلم که می گیرد راه می افتم، همه هوائی میشن، من دریائی ". وقتِ برگشتن از یکی از همین سفرهای دریائی نوشت: " آنها که فکر می کردند سفر کار مشکلی ست لابُد هرگز سفر نکرده بودند که بدانند باز گشت از سفر چه کار مشکل تری ست". شاعر دریائی ها جسم و جان نا آرامی داشت اما نه به ناآرامی فکرواندیشه اش . هر آنچه دور و برش بود، یا در ذهن داشت را نو می خواست، موجی نو بود.
همنشین بهارشبِ یَلدا و انقلابِ زمستانی Yalda (Shab-e Cheleh) and Winter Solstice انقلاب زمستانی، یا خوریستان زمستانی، در ستارهشناسی، نام لحظهای است که خورشید از دید ناظر زمینی در بیشترین فاصله زاویهای با صفحه استوا در آن سوی نیمکره ناظر قرار دارد. به دلیل دقت گاهشماری ایرانی و انطباق آن با تقویم طبیعی، همیشه، انقلاب زمستانی برابر با شامگاه سیام آذرماه و بامداد یکم دیماه است.
|