logo





ازدواج سفید معضل اجتماعی یا ضرورتی گریز ناپذیر؟!
بخش دوم

شنبه ۳ فروردين ۱۳۹۲ - ۲۳ مارس ۲۰۱۳

نسرین اسفندیاری

بخش اول

بخش دوم:

جمعیت

در جریان دگرگونی‏های اجتماعی و گسترش شهرنشینی اولین ‌تغییر افزایش در حوزه رشد جمعیتی است که رخ می‌دهد. روند پرشتاب جمعیت اصلی جامعه ایران، جمعیت جوان است. جمعیت کشور در سال‌۱۳۵۷ حدود ۳۳ میلیون نفر و در سال ۱۳۷۵ حدود ۶۰ میلیون نفر بوده است. به این ترتیب در فاصله حدود ۲۰ سال، تقریباً ۲۷ میلیون نفر بر جمعیت ایران افزوده شده است. این افزایش بی‏نظیر که حاصل بالا رفتن میزان رشد جمعیت در چند ‌دهه‌ اخیراست، البته این روند رشد ‌جمعیت کشور در تمامی گروه‏های سنی تأثیر یکسانی نداشته است‌. مطابق اطلاعات حاصل از سرشماری‏های عمومی کشور، تعداد جوانان از حدود شش میلیون و سی هزار نفر در آستانة انقلاب به نه میلیون و چهار صد هزار نفر در سال ۶۵ و به حدود دوازده میلیون و سیصد وپنجاه هزار نفر در سال ۱۳۷۵ بالغ گردیده است. متفاوت بودن میزان رشد جمعیت در گروه‏های سنی جوان سبب شده است که اهمیت نسبی این گروه نیزارتقاء یابد.

در سطوح پیشین مطالعه‌ای داشتم بر آمارمتغییرهای اجتماعی که در روند توسعه شهرنشینی و مدرنیته دستخوش تحولات زیادی شده‌اند. مسلمأ مطالعه مجزای متغیره‌ها بدون روند و رابطه سیستماتیک فی مابین، دارای ارزش علمی خاصی نمی‌توانند باشند. زیرا شاخص‌های اجتماعی به تنهائی فقط نشان دهنده یک یا چند رویداد abstract (انتزاعی) اجتماعی هستند. بطور مثال آمار طلاق بخودی خود تنها نشاهنده یک روی داد اجتماعی طلاق است. اما هنگامی که این رویداد اجتماعی در روند و رابطه با سال‌ها، تحصیلات، اشتغال قرار می‌گیرد دارای ارزش علمی می‌گردد. و در آن مرحله است که سیر تحولی و تاثیر گذار آن، در رابطه با مناسبات دیگر را می‌توان مطالعه کرد. و بدین سبب است که در روشهای جامعه‌شناختی تحولات اجتماعی را به شکل افقی، مقطعی و در انفصال پدید‌ها بررسی می‌کنند. با توجه به آنچه که به‌ آن‌ها اشاره شد می‌توان گفت انچه که باید در مرحله نخست، مورد مطالعه و بررسی‌های تحولات اجتماعی مورد توجه قرار گیرند چگونگی تاثیر تحولات اجتماعی بر روند رشد شاخص‌های دیگر اجتماعی هستد و نه خود شاخص‌ها. و مرحله بعدی، همزمان چگونه این روند تغییرات اجتماعی در پیدایش و رشد هنجار‌های تازه و نهادهای نوین اجتماعی متآثرمیشوند.

تحت تاثیر روند رشد دگرگونی‏های دموگرافیک و منا سبات اجتماعی جامعه شهری، پدیده‌ای جدید که در روان‌شناسی «فرایند جوانی طولانی» نام دارد گسترش پیدا می‌کند. فرآیند جوانی طولانی شده، در واقع دورانی است که با شروع بلوغ جسمانی آغاز می‌شود معمولاً با تثبیت پایگاه اجتماعی فرد، گرقتن کار و تشکیل خانواده خاتمه می‌یابد. فرآیندی که به تعبیر روان‌شناسان، وظیفه اصلی آن، جستجوی هویت مستقل است. هویتی که در بسیاری از موارد می‌تواند درست در جهت مخالف باور‌ها و ارزشهای اجتماعی نسل گذشته باشد. به عبارتی دیگر باعث پیدایش به اصطلاح «تفاوت نسلی می‌شود که به معنای اختلافی طبیعی در باور‌ها، ارزش‌ها و هنجارهای میان نسل‌ها شناخته می‌شود. این مفهوم بیش از هر چیز اشاره به جنبه‌های روان‌شناختی هر نسل دارد که همواره وجود دارد و در شکل عدم انطباق کامل جوانب رفتاری، اخلاقی، روانی و اجتماعی کنش‌های نسل جدید در مقابل نسل قبلی مشاهده می‌شود.» (اسپاک، ۲۵۹: ۱۳۶۴) در مطا لعات روان‌شناسی به دو علت از مفهوم «جوانی طولانی شده» یاد می‌شود، اول به سبب جلو افتادن تحولات بلوغ و دوم به سبب بالا رفتن سن ازدواج و استقلال مالی است. پیدایش فرایند جوانی طولانی شده و تحولات دوران نو جوانی و جوانی بدلبل پتانسیل‌های درونی و نقش مهم ان در تحولات ارزشی فکری و نو آوری در جامعه، توجه بسیاری از جامعه‌شناسان و جمعیت‏‌شناسان را به خود جلب کرده است.

تغییرات درونی و ارزشی در فرآیند جوانی طولانی شده ایران را می‌توان از زاویه‌های گوناگون بررسی کرد. امروزه سرعت تحولات اچتماعی باعث شکاف بین نسل فرزندان و والدینشان شده است. فرزندان در مقایسه با والدین اطلاعات، گرایش‌ها و رفتارهای متفاوتی دارند، عوامل متعددی بر این پدیده تأثیرگذا شته و این شکاف را ایجاد می‌کنند. سرعت تحولات و بسط ارتباطات با جهان توسعه‌یافته، توجه بیشتر جوانان به برنامه‌های جهانی شدن فرهنگ، رسانه‌ها، گسترش روزافزون انجمن‌ها و کانون‌هایی غیر از کانون خانواده برای پیوستن و تعلق یافتن جوانان به آن‌ها می‌تواند باشد.

همانطوری که قبلآ نیز متذکر شده‌ام جامعه ایران در مرحله‌ گذار تاریخی ـ اجتماعی خود قرار دارد. آقای محمد رحیمی معتقد است که «عدم برقراری رابطه و تعامل منطقی میان نسل‌های مختلف است که می‌تواند زمینه‌ساز بروز شکاف نسل‌ها گردد. در واقع شکاف بین نسل‌ها وعدم تعامل منطقی بین آن‌ها، از جمله چالش‌ها و دغدغه‌هایی است که همیشه وجود داشته اما در حال حاضر به دلایل مختلفی شاهد رشد بیش از پیش این شکاف و عدم توجه کافی به هنجار‌ها و ارزش‌های اجتماعی و عدم تعامل مناسب بین فرزندان (نسل جدید) و والدین (نسل گذشته) هستیم).» اما هدف من از پرداختن و تحلیل از فرآیند جوانی طولانی شده آن است که رابطه متقابل بین این پدیده، که خود‌زاده تحولات جامعه مدرن شهری است را با دیگر ارزش‌ها و فرایند‌ها ی اجتماعی مانند ظهور نسل جدیدی از نسل جوان شهری با باورهای و ارزشهای متفاوت، ازدواج، ‌طلاق، میزان تولد، سن ازدواج، تحصیلات و‌ اشتغال زنان‌، کاهش تفاوت سنی در ازدواج، ‏ محل سکونت در شهر و روستا، تغییرنگرشهای جنسیتی و روابط بین زنان، مردان و بطور کلی پایگاه اقتصادی اجتماعی افراد در پیدایش اشکال جدیدی از همزیستی، بررسی کنم.

امیل دورکیم (۱۹۱۶ـ۱۸۵۸) در رساله دکترای خود با عنوان تقسیم کار در جامعه با استفاده از کارکردگرایی تکاملی، شالوده‌های متحول شده همبستگی اجتماعی را بررسی کرده است. به عقیده دورکیم «تکامل جوامع در طول زمان باعث دسته‌بندی فعالیت‌های مختلف فردی در نهادهای مختلفی که در کار خود تخصص دارند، می‌شود. در نتیجه جامعه به لحاظ ساختاری و کارکردی دستخوش دگرگونی و تفکیک می‌شود. افراد و نهاد‌ها بر اساس تمایز‌ها و ناهمسانی مکمل که آنان را به شکلی متقابل به یکدیگر وابسته می‌کند، به یکدیگر مرتبط می‌شوند. وجدان جمعی ضعیف‌تر می‌شود و حالت انتزاعی‌تر پیدا می‌کند و امکان رشد فردیت و آزادی را فراهم می‌سازد». (استونز، ۱۳۷۹: ۷۹) امروزه مطالعه خانواده به عنوان یک نهاد اجتماعی مورد توجه بسیاری از جامعه‌شناسان، مردم‌شناسان، روان‌شناسان و فمینیست‌ها قرار گرفته است. پژوهش‌ها حکایت از آن می‌کنند که جامعه امروزی ایران بخصوص در شهرهای بزرگ، ارزشهای ساحتاری درون خانواده و روابط بین اعضای آن دگرگون شده است. ودر نتیجه در کارکرد‌ها و روابط اعضای خانواده تغییرات مهمی پدید آمده است. بطور مثال، روابط درون خانواده، روابط میان زن و مرد و روابط فرزندان، والدین و خویشاوندان تحت تأثیر شرایط جدید اجتماعی متفاوت شده است. محققین علوم اجتماعی و فمنیست‌ها معتقدند که برای پی بردن به تحولات یک پدیده، قبل از هر چیز باید آن را از نظر تاریخی مورد بررسی قرار داد تا بتوان تحلیلی درست از پیش زمینه‌های تغییر و دگرگونی‌ها ی آن را ارائه داد. خانواده و ازدواج هم مانند هر پدیده دیگر اجتماعی تا بع روندی است که بدون ترد ید در طی این روند دچار تحولات و دگرگونی‌ها ی زیادی شده است.

محققین علوم اجتماعی و پژوهشگران تاریخ پایه و اساس خانواده و ازدواج در فرهنگ‌های مختلف را متفاوت می‌دانند. آنان ازدواج را یک پیوندی آیینی می‌دانند که طی قوانین یا رسومی خاص اصولآ بین زن و مرد برقرار می‌شود. طبق آن نظرات، هدف از این پیوند در گذشته بیشتر تشکیل خانواده و زایش فرزند بود. آنتونی گیدنز جامعه‌شناس انگلیسی خانواده را «گروهی از افراد می‌داند که با ارتباطا ت خویشاوندی مستقیما پیوند یافته‌اند، واعضای بزرگسال آن مسئولیت مراقبت از کودکان را برعهده دارند. پیوندهای خویشاوندی ارتباطات میان افراد است که یا از طریق ازدواج برقرار گردیده‌اند، یا از طریق تبار که خویشاوندان خونی (مادران، پدران، فرزندان دیگر، پدربزر گ‌ها و غیره) را با یکدیگر مرتبط می‌سازد. و در ازدواج رابطه جنسی از نظر اجتماعی به رسمیت شناخته شده و پسندیده است» (گیدنز، ۱۳۸۳: ۴۲۴)

اما به غیر از انچه آنتونی گیدنز در رابطه با خانواده گفته است، مهم‌ترین ویژگی‌های ازدواج، قانونمند بودن آن است. تمامی مراحل ازدواج از پیوند تا جدایی و نیز پس از فوت یکی از طرفین قانونمند است. بنابراین هر ازدواجی بر پایهٔ یکسری قوانین شکل گرفته‌ و از طریق آن قوانین کنترل و ادامه می‌یابد. این قوانین به سه شکل است، قوانین عرفی، قوانین شرعی و قوانین مدنی. در جهان اشکال متفاوتی از ازدواج وجود دارند. (monogami) تک همسری، معمولیترین شکل ازدواج است که فرد محدود است به اینکه با یک فرد رابطه جنسی داشته باشد. (polygamyi) چند همسری، چند شوهری عبارت است از ازدواج یک زن با چند مرد. این نوع همزیستی بسیار کمیاب و تنها در میان بعضی از اقوام و کشور‌ها مانند: نپال، تبت، قوم تودادر هند و جزایر مارکیز دیده می‌شود. در جزایر مارکیز نیز مردان مارکیزی ازدواج با زنی را که چند معشوق جداگانه دارد، امتیازی به شمار می‌آورند و گاهی نیز زنان با چند مرد زندگی مشترکی تشکیل می‌دهند و یکی از آنان پدر فرزندان به شمار می‌آیند. درمیان قوم تودادر هند چند شویی برادرانه رواج دارد یعنی ازدواج یک زن با چند برادر و عنوان پدر پس از اجرای یک مناسک خویشاوندی خاص، به یکی از این شوهران داده می‌شود. چند زنی: یعنی ازدواج یک مرد با چند زن که در میان عبری‌ها، چین باستان و هند، سنت بوده و هنوز هم در بسیاری از نقاط آفریقا، خاورمیانه و از جمله ایران و به طور کلی در میان مسلمانان رایج است. Homo)) امروزه در بعضی از جوامع نیز ازدواج بین دو مرد یا دو زن را مجاز می‌دانند.

دگرگونی ساختار خانوادهٔ ایرانی از گذشته و دردوران معاصر آرام، کند اما مستمر و قاطع صورت گرفته است. در گذشته خانواده‌ای در ایران وجود داشت که جامعه‌شناسان آن را به اصطلاح کلی «خانواده گسترده» می‌نامند. این خانواده بر اساس «پدر تباری»، «پدر مکانی» و «اولویت جنس مذکر» استوار بود. خانواده واحد تولید و مصرف بود. جایگاه اجتماعی زن بسیار پایین بود ووظایف اصلی او همخوابگی با شوهر، فرزند آوردن و انجام کارهای خانگی و کشاورزی محدود می‌شد. زنان و فرزندان جزو اموال پدر بودند و خانواده نسل‌های مختلف را در خود جای می‌داد. ازدواج، طلاق، ارث و نگهداری فرزندان بر اساس مقررات خاصی استوار بود و روابط افراد خانواده بر سلسله مراتب مبتنی بود. انتخاب همسر معمولاً تحت سلطه کامل خانواده انجام می‌شد؛ چند زنی، داشتن صیغه و کنیزهای فراوان در خانواده‌های اشراف مرسوم بود. ازدواج‌های فامیلی (درون همسریendogamy) خصوصاً ازدواج دختر عمو- پسر عمو مرسوم بود. قابلیت فرزندآوری، ویژگی مطلوب یک زن تلقی می‌گردید؛ فاصله سنی میان زن و مرد برای ازدواج زیاد بود و رابطه زن و شوهر نیز بر اساس تمکین زن نسبت به شوهر بود. عشق و علاقه در ازدواج و پس از آن کمتر وجود داشت؛ زنان پس از ازدواج نیز از منزلت پایینی در خانواده و اجتماع برخوردار بودند؛ دختران و پسران در سنین پایین ازدواج می‌کردند.

محققین جامعه‌شناسی معتقدند که روابطه، خانواده سنتی بخصوص در شهرهای بزرگ، و با روند مدرنیزاسیون جامعه دستخوش تحولات زیادی شده است. آنان این تحولات را بیشتر در زمینه ارزش‌ها و رفتارهای خانواده می‌دانند برای مثال امروزه جایگاه قدرت مردان در خانواده تغیرات زیادی در مقایسه با خانواده‌های گذشته یافته است و به تدریج اعتقاد به «برتری جنس مذکر، رو به کاستی نهاده است» (قندهاری، پردیس، ۱۳۸۲). اما همچنان حتی در کلان شهر‌ها پدران و مردان قدرت اصلی خانواده را در دست دارند.. امروزه انتخاب همسر اصولآ و نه همیشه یک انتخاب شخصی توسط طرفین بشار می‌ایند. (برون همسری exogamy) نسل جوان شهری بیشتر از گذشته همسران خود را از گروهی به جز گروه خویشاوندی خود انتخاب می‌کنند و فرزندان در خانواده از جایگاه بهتری نسبت به گذشته برخوردار شده‌اند. امروزه کمتر زوج جوانی را می‌توان یافت که علاقمند به زندگی با والدین خود یا یا والدین همسرش باشد. اگر در گذشته مردان ترجیح می‌دادند که همسرشان خانه دار و از نظر تحصیلات پایین‌تر از خودشان باشند. امروزه برعکس اغلب آن‌ها به دنبال همسر شاغل و ترجیحاً با تحصیلات دانشگاه هستند. استیونز جامعه‌شناس و پژوهشگر مسایل اجتماعی معتقد است که «تغییرات اجتماعی در تارو پود زندگی مدرن تنیده شده است، تغییرات اجتماعی نمایانگر فعال بودن جامعه مدرن است. ما باید ذهنیت خویش را تغییر دهیم تا با جهان جدید تناسب پیدا کند.» تحولات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی نه تنها ساختار خانواده را دگرگون کردند بلکه زمینهای رشد نوگرائی و هنجارهای جدید میان روابط بین زن و مرد و والدین و فرزندان را در خانواده نیز متحول کرد. زنان بیشتر به عنوان همدم و همطراز مردان در خانواده پذیرفته شده‌اند. و همچنین «تحرکات طبقاتی» موجب رشد طبقات متوسط در شهرهای ایران گردید.

پیدایش شهرهای بزرگ و زندگی در فضای کوچک‌تر و آپارتمان‌ها، و تحرک بی‌سابقه جغرافیایی جوانان، آنان را از سالمندان و والدین دور ساخت. شهروندان جامع شهری ترجیح می‌دهند که بیشتر در رابطه و در درون نسل خود زندگی کنند. خانم عالیه شکر بیگی پژوهشگر معتقد است که «پیامدهای فرهنگی ارزشی به دنبال فرآیند نوسازی و تجدد گرایی در جامعه ما به وقوع پیوسته است که نوعی فاصله بین نسل‌ها را بوجود آورده است». از طرف دیگر، همراه با تغییرات سریع جامعه، ارزش‌ها، رسوم، عادات و دانستنی‌ها هم تغییر کردند و نسل‌ها از هم فاصله گرفتند. دانشمند کانادایی هربرت مارشال مک لوهان (۱۹۷۹ـ۱۹۱۱) معتقد است «زمانی که ما فناوری جدیدی را وارد جامعه‌ای می‌کنیم آنجامعه را برای همیشه عوض کرده‌ایم و جوانان به دلیل نوگرایی و آمادگی برای پذیرش تازگی‌ها، بیشتر از افراد مسن که افکار و عقایدشان شکل گرفته، تحت تأثیر این تغییرات قرار می‌گیرند. یعنی جذب تغییراتی چون نحوه ارتباطات، مد، سیاست و الگوپذیری غیرفرهنگی خود می‌گردند. به طوری که این الگوپذیری که مغایر با ارزش‌ها و هنجار‌ها و به طور کلی فرهنگ جامعه خودشان است، در آن‌ها موجب ایجاد دگرگونی هویت و در ‌‌نهایت منجر به بروز شکاف بین نسل‌ها می‌گردد». البته چرخش ارزشی نسل جوان و پشت کردن انان به ارزشهای سنتی را نمی‌شود انکار کرد اما امروزه با کثرت نهادهای جامعه‌پذیر‌کننده در جامعه ایران بخصوص در کلان شهر‌ها سروکار داریم که هر یک ارزش‌ها، هنجار‌ها و سبک زندگی خاصی را موجب می‌شوند. والدین، مدرسه و دانشگاه، نهادهایی هستند که هر یک جامعه‌پذیری را به صو رت ‌های مختلف انجام می‌دهند. به عقیده اسفندیار یعقوبی «امروزه با پیشرفت و توسعه جوامع در کنار نهاد خانواده بعنوان اولین نهاد جامعه‌پذیر‌کننده، نهادهای دیگری نیز ظهور کردند که همانند خانواده به تربیت و اجتماعی‌کردن نسل جدید می‌پردازند. در جوامع پیشین خانواده نقش آموزش را بر عهده داشت اما در جوامع امروزی به دلیل دگرگونی‌های اجتماعی، ارزش‌ها، هنجار‌ها و انتقال آن‌ها از نسلی به نسل دیگر توسط نهاد آموزش و پرورش و رسانه‌های جمعی صورت می‌گیرد. اصل سازمانی در جهان نوین با اصل سازمانی جوامع پیشین تفاوت بنیادی کرده است. یک فرد، عضو بسیاری ازحلقه‌های به خوبی مشخص است. اما هیچ یک از این حلقه‌ها تمام شخصیت او را در بر نمی‌گیرند و بر او نظارت تام ندارند. تعداد حلقه‌های متفاوتی که افراد در آن می‌پویند، یکی از نشانگان تحول فرهنگی است (یعقوبی، ۱۳۸۸: ۱۸۲). با شکاف بین نسل‌ها و پشت کردن نسلهای جوان‌تر به ارزشهای سنتی نه تنها باعث تغییرات اززشی در جامعه می‌شوند بلکه باعث دگرگونی و تحول در گفتمان موجود نیز می‌شوند.

ادامه دارد

بخش سوم


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد