فعالين جنبش كارگري، كساني مثل اسانلو، علي نجاتي، محمود صالحي، پروين محمدي، بهنام ابراهيم زاده، جوانمير مرادي، بهروز خباز، رضا رخشان، جعفر عظيم زاده، شريف ساعدپناه، رضا شهابي و دهها و صدها تن ديگر كه همه ماها مي شناسيم، بايد عملا دست به كار ايجاد اين تشكلها بشوند. امروزه نبايد منتظر ماند تا دولت در خانه ما را بزند كه گويا از پچ و پچ ماها با همديگر باخبر شده و قبل از اينكه عملا دست به كاري بزنيم، دستگيرمان كند. بايد رفت و تشكل را ايجاد كرد و دولت را با عمل انجام شده روبرو كرد. | |
در اين يادداشت كوتاه با اشاره به نوشته دو تن از فعالين كارگري، پروين محمدي و بهنام ابراهيم زاده، مي خواهم بار ديگر نكاتي را در رابطه با ضرورت ايجاد و تلاش براي ايجاد تشكل كارگري در اين مرحله از تاريخ ايران يادآوري كنم.
پروين محمدي در مصاحبه با راديو آلمان كه گزارش آن تحت عنوان "برزخ کار با دستمزد نازل" در سايت اين راديو درج شده است، تصوير هولناكي از وضعيت معيشتي كارگران و خانواده هاي كارگري در ايران را بيان كرده است. در اين بحبوحه اما موقعيت اعتراضات توده اي كه كارگران بخش اعظم آن را تشكيل مي دهند، بسيار پيشرو و رزمنده است. براي آنكه طبقه كارگر بتواند تأثير خود را بر اين اعتراضات بگذارد، مهم اينست كه فعالانه دست به كار ايجاد سازمانهاي توده اي كارگري شود و با پافشاري بر خواستهاي اساسي طبقاتي كارگري، رهبري انقلاب را در دست بگيرد. منتها كسي مي تواند با مراجعه به مصاحبه پروين محمدي به اين نتيجه برسد كه موقعيت جنبش كارگري تدافعي است و كارگران مسائل عاجل تري را پيش رو دارند. عاجل تر مثل نان شب سر سفره كودكانشان. اما، من اين تفسير را قبول ندارم؛ چرا كه تشديد نرخ استثمار، همان موقعيتي كه پروين محمدي تشريح كرده است، و چيزي در حد نزديك به ١٠٠ درصد است، يكي از خصلت هاي سيستم سرمايه داري است. و بخصوص در يك موقعيت بحراني كه امروز در آن گير كرده است، داشتن يك چنين انتظاري از اين سيستم ضدانساني غيرواقعي نيست. واقعيت ديگر اين است كه تلاش براي ايجاد تشكل كارگري يك وجه از اين موقعيتهاي بحراني است. اگر به تاريخ جنبش كارگري در قرن گذشته نگاه كنيم، در يك چنين وضعيت معيشتي است كه فعالين كارگري دست به سازماندهي كارگران مي زنند و متشكل شدن عملي تر و مبرم تر و حتي آسان تر هم بوده است. كارگران در يك چنين وضعيتي به اين نتيجه مي رسند كه براي حتي گرفتن دستمزدهاي پرداخت نشده احتياج به اتحاد، تجمع و تشكل هست. نكته ديگر اينكه جنبش كارگري در ايران و يا در هر جاي ديگر را نبايد با وضعيت معيشتي كارگران يكي گرفت. اكنون اعتراض كارگري در ايران روزانه صورت مي گيرند. تعداد زيادي فعال جنبش كارگري جلوي صحنه هستند و صريح و علني اظهارنظر مي كنند. كمتر جامعه اي به اندازه ايران فعال كارگري دارد كه در يك چنين شرايطي اين چنين جامعه را از موضع رهبر و فعال كارگري مورد خطاب قرار بدهد. اطلاعيه سنديكاي واحد و اتحاديه آزاد كارگران در رابطه با اعدام ٥ زنداني سياسي، يك واقعه بي نظير و مهم سياسي در اين دوره از جنبش كارگري است. خود اول ماه مه هاي ٨٨ و ٨٩ مهمترين وقايع دو سه دهه گذشته در جنبش كارگري و جنبش راديكال اعتراضي بودهاند. جامعه به جنبش كارگري و طبقه كارگر به عنوان ناجيان خود نگاه مي كند و از آن انتظار دارد. وحشتي كه رژيم در اين مملكت از جنبش كارگري دارد، واقعا منحصر بخود بوده است. دفاعي و يا تعرضي بودن حركات كارگري در يك برهه از تاريخ را نبايد با دفاع و يا تعرضي بودن حركات كارگري در ديگر برهه ها مقايسه كرد و يك نتيجه گرفت. شاخصهاي زيادي دخيلند كه اينجا فرصت پرداختن به همه آنها نيست. مي خواهم از همين سر يك نكته مهم را نتيجه بگيرم و آن اينكه اكنون اتفاقا زمان ايجاد تشكل هاي كارگري است. پروين محمدي مي گويد: "همه تشکلها را هم سرکوب کردهاند و ديگر پناهگاهي براي کارگر باقي نمانده است. الان در کارخانهها تنها شوراهاي اسلامي کار وجود دارند که نمايندگان واقعي کارگر نيستند. در سطح کشور کليه تشکلها را نابود کردند و فعالان کارگري را به زندان انداختند." در يك چنين جوي و بخصوص با در نظر گرفتن موقعيت جامعه علي العموم، فعال كارگري بايد بار ديگر دست به كار ايجاد تشكل كارگري بزند. بايد در هر كارگاه و كارخانه اي، تشكلهاي دوره انقلاب، چه شورا و چه سنديكا كه رژيم با حمله وحشيانه خود در سالهاي ٦٠ با اخراج، زنداني كردن و اعدام فعالينش منحل كرد، دوباره زنده كرد و كارگران را به پيوستن به آنها فراخواند. كارگري كه قرار است بر عليه تمام آن مصائبي كه پروين محمدي ليست كرده است مبارزه كند، ابزارش چيست؟ درست است كه در خيابانها در صف جلوي اعتراضات خياباني حرف سياسي خود را مي زند؛ اما در چهارديواري كارخانه و محله هاي كارگري كه قرار است بر سر قراردادهاي موقت، عدم پرداخت دستمزدها، اخراج و بيكاري و و و همراه با همكاران و اعضاي خانواده خود مبارزه متحدانه بكند، چه سلاحي دارد؟ فعال كارگري اين را نبايد از نظر دور نگه دارد كه همين سلاح مي تواند مبارزه او را در خيابانها و در پيشاپيش اعتراضات خياباني هم قدرتمندتر بجلو ببرد. اظهارنظر كارگران از طريق تشكلهايشان در سنديكاي واحد، سنديكاي نيشكر هفت تپه، اتحاديه آزاد كارگران، كميته هماهنگي، كميته پيگيري و غيره، مبارزه كارگران را قدمها در اعتراضات اخير جلو برده است. تصور كنيد كه اگر كارگران ايران خودرو، نفت، پتروشيمي، تراكتورسازي، كبريت سازي، صنايع سنگين، مس سرچشمه، نساجي ها و غيره هم شامل اين ليست مي شدند، جنبش كارگري داراي چه موقعيتي مي بود!؟ بهنام ابراهيم زاده نيز مي گويد: "ما دوستداران و فعالان کارگري براي ايجاد تشکل مستقل کارگري از کليه کارگران و مزد بگيران دعوت مي کنيم تا براي ايجاد تشکل مستقل کارگري خود جدا از دولت اقدام کنند تا به اين همه تبعيض و بي حقوقي و استثمار پايان داده شود. آگاه باشيد که دولتها حق ثبت آن را دارند." درست است؛ اما زمان اعلام اين مسائل و اين چنين فراخوانهائي در سايتها واقعا گذشته است. حداقل در طول ١٠ سال گذشته بخش عظيمي از فعالين كارگري صريحا و علنا اين مسئله را مطرح كرده و در باره آن با رفقاي بغل دستي خود بحث كرده اند و سلاحها صيقل يافته اند. اكنون بايد مثل دوستانمان در سنديكاي واحد و سنديكاي نيشكر هفت تپه، انجمن صنفي برق و فلزكار كرمانشاه، شوراي موقت كارگران پتروشيمي ها و ذوب آهن به پاي عملي ايجاد تشكل ها رفت. امروزه قدرت واقعا در خيابانها افتاده و كسي بايد بتواند برود آن را بگيرد. فعالين جنبش كارگري، كساني مثل اسانلو، علي نجاتي، محمود صالحي، پروين محمدي، بهنام ابراهيم زاده، جوانمير مرادي، بهروز خباز، رضا رخشان، جعفر عظيم زاده، شريف ساعدپناه، رضا شهابي و دهها و صدها تن ديگر كه همه ماها مي شناسيم، بايد عملا دست به كار ايجاد اين تشكلها بشوند. امروزه نبايد منتظر ماند تا دولت در خانه ما را بزند كه گويا از پچ و پچ ماها با همديگر باخبر شده و قبل از اينكه عملا دست به كاري بزنيم، دستگيرمان كند. بايد رفت و تشكل را ايجاد كرد و دولت را با عمل انجام شده روبرو كرد. نكته مهم ديگر اينكه قبلا اگر دولت با محجوب و صادقي و ديگر لمپنهاي "كارگري" اسلامي به فعالين و اعتراضات كارگري حمله مي كرد، امروزه همين خانه كارگر و شوراهاي اسلامي كار هم مورد عناد و كينه توزي دولت احمدي نژاد قرار گرفته اند. اگر ديروز با بهانه وجود شوراهاي اسلامي كار و غيره عملا جلوي ايجاد تشكل كارگري را "قانوني" مي گرفتند، امروزه با همين نهادهاي دست ساز خود هم مشكل پيدا كرده اند. مي خواهم بگويم كه فضا براي مانور فعالين كارگري بازتر از حتي يك سال پيش شده است. اول ماه مه امسال نشان داد كه نه تنها ايران، بلكه كل جهان منتظر طبقه كارگر است كه سازمان يافته تر وارد ميدان بشود. با ايجاد تشكلهاي كارگري، قدمهاي مهم و جدي در راه راديكاليزه كردن جنبش جاري برداشته خواهد شد. اميد به دنياي بهتر و آزادي و رهائي واقعي بيشتر خواهد شد.
١٣ مه ٢٠١٠
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد