logo





نغمه های ارغوان

چهار شنبه ۲۲ ارديبهشت ۱۳۸۹ - ۱۲ مه ۲۰۱۰

رضا بی شتاب



به نامِ فرزادِ کمانگر
و همه ی ستارگانِ سوخته ی سرزمینمان

از چشمِ قلم خون بچکد بر رخِ دفتر
هر دم که کنم نسخه ی سودای تو تحریر
«خواجوی کرمانی»

در سحرگاهان
که بالِ روز آبی می شود
می دَمَد رؤیا وُ دل ها آفتابی می شود
در سحرگاهان
که هر برگِ نگاه
می رَوَد دنبالِ آن رنگین کمان
لا به لای آن درختانِ بلوطِ سربلند...
در کنارِ چشمه ساران
می دَوَد آزاد در دشتی کُرَند
می پَرَد پروانه با بوی بهار از گُل به گُل...
ناگهان آمد خبر
ریخت ابری بر زمین از بال وُ پَر:
در سیه پیچیده شد
آن دیدگان
رفت در خوابِ ابد آموزگار
وای بر حالِ بدِ این روزگار
بشنو اکنون کودکِ گریانِ من
لای لایِ نغمه های ارغوان:
واژه گانم سوگوارند وُ نژند
کودکان بیگانه با خوابِ پَرند
چون پرستوهای بی جا دربدر
در پی ات زین سو به آن سو می پَرَند...
آه اینک در سحرگاهانِ ما
می چَمَد کابوس وُ هر سو پرتگاه
تا عدالت سقفِ مفلوکی بُوَد بالایِ سر
می درخشد برقِ تیغِ وحشیِ قداره ها
می خراشد خنجرش رخساره ها
مرگ بادآهنگِ بانگی بی شکوه
بافه ی فردا فتاده در کمند
آه ازین آونگ ماندن
آه ازین زندان وُ بند
واژِگون گهواره هایِ کودکان
آه ازین افسردگان...
گوش کن پژواکِ آوایی به کوه:
بشکَنَد دستی که آن
قندیلِ قامت را شکست
مِهر مُرد وُ ماه از این خانه رفت
آسمان در هم تپید از این بلا
آرزوها دیدگانِ خسته بست
بشنو اکنون کودکِ عریانِ من
لای لایِ نغمه های ارغوان
لای لایِ نغمه های ارغوان...
ـــــــــــــــــ
کُرَند= اسبِ زرد رنگ
2010-05-12
http://rezabishetab.blogfa.com

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد