logo





حداقل دستمزد و فقر کارگری

يکشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۸۸ - ۱۴ مارس ۲۰۱۰

فريبرز رييس‌دانا

raisdana.jpg
در حدود 60 درصد از کارگران شاغل در ایران در مناطق شهری متوسط، بزرگ و بسیار بزرگ و ابرشهرها به کار اشتغال دارند که 50درصد از آنان در همین مناطق و 10 درصد بقیه در روستاها و شهرهای کوچک سکونت دارند. بخش اعظم کارگران، در شهرهای بزرگ، درمحله های کم درآمد و فقیرنشین و بخش اندکی درمحله های متوسط زندگی می کنند. بنابراین در نظر گرفتن هزینه های خانوار شهری به عنوان پایه ی بحث می تواند برای برآورد سطح حداقل دستمزد و سطح دستمزد مورد نیاز برای قرار گرفتن در بالای خط فقر نسبی و مطلق مناسب باشد.
جدول زیر برآورد ما از هزینه های خانوار در سال 1388 (بر اساس آمارهای 1386 -87) و بر اساس سطح و شاخص قیمت های سال 1388 است. قابل یادآوری است هر دهک از پایین به بالا نماینده ی ده درصد از خانوارهای کم درآمد به پردرآمد است.



من از شاخص های خط فقر مطلق که معادل مصرف 2300 کیلوکالری و خط فقر نسبی استفاده می کنم که با توجه به معیارها و متوسط های هزینه های زندگی تعیین می شود. این روش ها نیاز به آمارهای دقیق و بررسی های آماری پیچیده دارند. چندین بار این روش ها تا کنون درایران انجام شده است.( کتاب فقر در ایران فریبرز رییس دانا، سعیدمدنی و ژاله شادی طلب و مقاله های چندی در ماهنامه های صنعت حمل و نقل،1378و1388 نوشته فریبرز رییس دانا)
در اینجا مستقیما به سراغ خط فقری می رویم که درواقع خط فقر نزدیک به مطلق و ضروری برای ادامه ی حیات عادی در سطح حداقل است. به هر حال اگر به طور متوسط نگاه کنیم در حدود 77درصد از خانوارهای شهری هزینه ی مصرفی کمتر از هزینه ی متوسط دارند و این به معنای آن است که 77درصد از خانوارهای شهری زیر خط فقر نسبی اند. برآورد برای خط فقر مطلق از 17درصد (آمارهای معاونت مدیریت وبرنامه ریزی) و 32درصد جمعیت شهری (برآوردهای انجام شده در منابع یاد شده ی بالا و حتا 45درصد جمعیت شهری(در برخی برآوردهای کارشناسی متعارف در کشور) تفاوت دارد.
ما در این جا از روش حداقل نزدیک به خط فقر مطلق استفاده می کنیم. درجه ی نزدیکی معیار ما با خط فقر مطلق چنان است که 10 تا 20 درصد کاهش در درآمد خانوار، در بحث ما خانوار کارگری که خانه دارد را به زیر خط فقر مطلق پایین می کشد. در زیر 11 قلم از هزینه ها را بر حسب قیمت روز و کالاهای با مرغوبیت کمتر از متوسط و مصرف حداقل برای خانوار 4 نفری که به طور متوسط سن پدر 45 سن مادر 40 و سن فرزندان 19 و 10 است آورده ایم.
مصرف ماهیانه برای خانوار 4 نفری به تومان:
گوشت قرمز: از قرار کیلویی 14000 تومان، هفته ای 4 تا 5 بار هر بار 750 گرم برابر است با 75600تومان
گوشت سفید: از قرار هر مرغ به بهای 4000 تومان، هفته ای یک مرغ برابر است با 16000تومان
نان: هر روز معادل 4 یا 5 عدد بربری یا مشابه آن به قیمت هر دانه 200 تومان برابر است با 27000
برنج: به قرار کیلویی 2300 تومان در هفته 4 بار هر بار 100 گرم برای هر نفر برابر است با 14720تومان
روغن: به قرار لیتری 2500 تومان به قیمت متوسط و تعاونی و مصرف 3.5 لیتر در ماه برابر است با 8750 تومان
میوه: هر فرد در هفته فقط 1 کیلو از قرار کیلویی 2500 تومان برابر است با 4000 هزار تومان
پنیر ( احیانا شیر یا کره و مربا): که کلا معادل 60 گرم پنیر از قرار کیلویی 5000 تومان برای هر فرد حساب می شود، برابر است با 36000 تومان
چای معمولی: درماه 750 گرم به قرار کیلویی 8000 هزار تومان برابر است با 6000 تومان
ماست سبزی سالاد: سرجمع هر ماه 8000 تومان
شیرینی و شکلات و آب نبات: هر ماه جمعا 2 کیلو برابر است با 6000 تومان
میهمانی های ضروری ( یا دستگیری از سالمندان نیازمند): معادل 5 میهمان و برای هر میهمان هزینه ای معادل 5000 تومان برابر است با 25000 تومان .
تا اینجا هزینه ی خوراک حداقلی که فقط 70الی 80 درصد از خوراک را نیز پوشش می دهد به قرار ماهانه معادل263 هزار تومان خواهد بود که برای هر فرد از قرار 66 هزار تومان خواهد شد. با توجه به سهم هزینه های خوراک در کل هزینه برای دهک های یک تا هفت که به طور متوسط سی درصد است باید هزینه ی متوسط خانوار 877 هزار تومان باشد و اگر خانوار پس اندازی نداشته باشد بایداین خانوار همین مقدار درآمد ماهیانه داشته باشد. به این ترتیب بیش از 80درصد از خانوارهای شهری با محرومیت غذایی روبرویند. گران شدن سال به سال مواد غذایی که در کنار مسکن بیشترین افزایش قیمت در نرخ تورم را تجربه کرده است موجب گسترش فقر و محرومیت شده است.
بیایید از سوی دیگر بنا به منطق آماری برای خانوار کارگری در نظر بگیریم که:
1- متوسط هزینه ی دهک های پنجم و هفتم می تواند بیانگر وضع مادی یک کارگر صنعتی متوسط در ایران باشد(بجز کارگران کشاورزی، فصلی وبیکاران). به این ترتیب باید این هزینه ماهانه 781 هزار تومان و برای هر فرد معادل 193 هزار تومان باشد.
2- این مقدار از متوسط کل کشور یعنی 981 هزار و 252 هزار تومان) به ترتیب درحدود 20 و 24 درصد کمتر است.
3- دریافتی متوسط کارگران در کل کشور درواقع درحدود 60درصد این رقم و حداقل دستمزد حتا با احتساب عیدی و کمک هزینه ایاب و ذهاب و غذا در حدود 42درصد این رقم است.
4- بگیریم خانوارهای کارگری باید در میزان مصرف حداقل مواد غذایی نیزصرفه جویی کنند و محرومیت بکشند یا در بلندمدت از شماراعضای خانوار بکاهند، اما رساندن هزینه های 263 هزار تومانی به 193 هزار تومان امریست بسیاردشوار، پرفشار، محرومیت زا، خفقان آور و ناشدنی، با آمادگی برای تحمل نتایج سرکوب همه جانبه ی نارضایتی های همگانی.
5- اگر وضع کارگران بیکار و دهک های 1 تا 3 را در نظر بگیریم هزینه ی متوسط خانوار 3.45 نفره، معادل 365700 تومان و هزینه هر فرد، 106 هزار تومان و سهم مواد غذایی آن به 31 هزار تومان خواهد بود. واضح است که با درآمدی معادل این رقم و حتا دو برابر آن نمی توان به نیازهای حداقلی محاسبه شده دست یافت.
6- هزینه مسکن شهری بنا به برآوردهای کارشناسی و واقعیت های عینی نسبت به توان خرید اکثریت مردم بسیار بالاست.( چه رقم رهن و اجاره و چه هزینه های محاسباتی که برای خانه های ملکی محاسبه می شود.) به این ترتیب اگر به طور متوسط خانوار 35درصد هزینه های ماهانه خود را به مسکن اختصاص دهد اما در میان خانوارهای کارگری یک سوم آنان، به دلیل نوعی مالکیت، از مشکل مسکن نجات یافته باشند ویک سوم نیز با فشار پرداخت اقساط معادل نیمی از اجاره روبه رو باشند، فشار متوسط هزینه ی مسکن به حدود 18درصد خواهد رسید. بنابراین باید از هزینه ی متوسط 781 هزار تومانی، معادل 18درصد کم شود و به این ترتیب برای سایر هزینه ها رقم 640 هزار تومان باقی می ماند( برای هر فرد 158 هزار تومان)
7- به هر حال با کسر هزینه ی متوسط مسکن و حداقل هزینه خوراک در حدود 44 درصد از دریافتی واقعی کارگران صنعتی باسابقه و عضو واحدهای پابرجا کاسته می شود. با 56درصد یا کمتر باقیمانده یعنی در حدود 350هزار تومان این کارگران باید هزینه های حمل ونقل ، تحصیل، بهداشت و درمان غیربیمه ای ، پوشاک، لوازم منزل و... را بپردازند. آیا می توانند؟ همه تردید داریم.
در واقعیت اما:
1- دریافتی کارگران شاغل در ماه با احتساب متوسط عینی با توجه به کارگران بیکار فصلی و کشاورزی معادل 781 هزار تومان نیست (که بر اساس آمار رسمی هزینه های خانوار بدست می آید) بلکه در حدود 470هزار تومان است.
2- حداقل دستمزد با توجه به هزینه ی غذا و ایاب و ذهاب فقط 365 هزار تومان است.
3- شمار بیکاران کشور از2.7 میلیون (بنابر آمارهای اقتصادی بانک مرکزی) و417 میلیون (برآورد رییس دانا، ماهنامه صنعت حمل و نقل سال 1387) و 6 میلیون در دیگر گزارش ها برآورد شده است.
بدینسان نتیجه می گیریم که بر اساس حقوق انسانی و حداقل ضرورت های زیستی و معیشتی و حتا کمتر از حداقل برای خدماتی مانند پوشاک مسافرت و تفریح وفعالیت های فرهنگی به طور متوسط هیچ کارگری با متوسط خانوار 4 نفره نباید کمتر از 781 هزار تومان ضدربدر 1.25 (برای 25درصد تورمی سال آینده) دریافتی داشته باشد که این رقم به 986 هزار تومان در ماه برای خانوار 4 نفره می رسد. برای کارگران جوان وکم سابقه و با خانوار کوچک این رقم باید دست کم 740هزار تومان باشد.اما برای شمار دیگری از کارگران باید رقم به 1.2 میلیون تومان برسد. اما به نکات زیر باید توجه داشته باشیم:
1- حداقل دستمزد را پایین تعیین کنند تا سرمایه گذاران رغبت به استخدام داشته باشند. پاسخ آن است که مگر تا کنون بنا به محاسبات بالا، حداقل دستمزد بسیار پایین تر از متوسط است و کرامت انسانی و آنهم به انگیزه جلب خاطر سرمایه گذار خصوصی و دولتی تعیین نشده است؟ پس چرا بیکاری مدام افزایش می یابد؟ حال حکایت قانون کار است که گفتند الزام های استخدامی آن را بردارید، اشتغال بالا می رود. برداشتند، به همت جهرمی وزیر کار مخلوع بیکاری با سرعت بیشتری بالا رفت. واقعا دستمزدها فشار بر سود نیستند. اصل رقابت و نابهره وری درونی خود سرمایه داران دولتی و خصوصی موجب می شود که آنها به سودهای فوق عادی و خیره کننده دست نیابند.
2- موضوع دستمزد و برخورداری انسان از حداقل نیازهای غذایی سکونتی، فرهنگی و حقوق انسانی مربوط به آنها، نباید نخست به عنوان یک مقوله ی اقتصاد بورژوایی نگریسته شود . آنها اساسا حقوق انسانی اند و مسایل و محدودیت اقتصادی یک جانبه باید توسط خود افراد جامعه شناخته شوند و در تامین این حقوق ملحوظ شود، نه برعکس.
3- درتعیین حداقل دستمزد باید نماینده ی واقعی کارگران از طریق انتخاب مستقیم، و نه از طریق شوراهای اسلامی کار و خانه ی کارگر وانجمن اسلامی وابسته به قدرت حاکم، شرکت داشته باشند.
4- حداقل دستمزد را می توان بر حسب سن ، سهم خانوار، سختی کار منطقه ی جغرافیایی به سه یا 4 گروه تقسیم کرد. از نظر من این رقم باید بین 650 تا 850 هزار تومان در سه یا 4 گروه و به طور متوسط در حدود 750 هزار تومان تعیین شود.
5- من می گویم، و بر سر حرف خود هم با استدلال و منطق ریاضی اقتصاد ایستاده ام، که افزایش دستمزد تاثیر چندانی بر تورم نخواهد داشت مگر یک یا دو درصد آن هم به صورت گذرا.
6- افزایش حداقل دستمزد تاثیری درافزایش شمار بیکاران نخواهد داشت.
7- دولت می تواند سهمی از صرفه جویی دریارانه ها را به نفع اصلاح دستمزدها صرف کند. اما بخش خصوصی و دولتی سرمایه داری که سودهای کلان را از آن خود می کنند و به اتفاق در دو سه سال اخیر سالانه 12 تا 15 میلیارد دلار از ایران فرار داده ‌اند، باید ملزم به افزایش حداقل دستمزد و اصلاح جدول دستمزدها باشند.
8- هنوز هم به رسمیت شناختن حق تشکل ازاد، اعتصاب و حضور دموکراتیک نمایندگان کارگران تضمین حقوق و شئونات انسانی نیروی کار پر تلاش و محروم سرزمین ماست.
9- اما راه حل اساسی در گذار از این دموکراتیسم و رسیدن به دموکراسی مشارکتی و کاربرد اراده ی کار برای هدایت سرمایه های اجتماعی است. تا آن زمان که به کاررفت نیروی عظیم اجتماعی کار نیاز دارد، باید بر خواست های صنفی ، دموکراتیک کارگری و بخش های از نیروی کار در پیوند با یکدیگر پافشاری کرد.
(کانون مدافعان حقوق کارگر)

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد