logo





معیار مخدوش یک "اندیشه پرداز سیاسی"

شنبه ۲۲ اسفند ۱۳۸۸ - ۱۳ مارس ۲۰۱۰

الف. جیلو

اخیرا نوشته ای ازدوست محترم فرخ نگهدار در مورد ارزیابی از خط مشی گذشته سازمان فداییان-اکثریت در۷ اسفند ۱۳۷۷ در کار-آن- لاین مننشر شد که مطالعه آن انگیزه ای برای طرح مطالب ذیل شد.

معیارفرخ در ارزیابی از مجاهدین چیست؟

من فکر می کنم فرخ محترم در ارزیابی خط مشی گرایشات سیاسی مختلف در کشور دو معیار متضاد دارند. یک معیار برای نیروهای اپوزیسیون و یک معیار هم برای نیروهای حاکم در ایران. ایشان از یک سو می گویند:
"من مشی سازمان مجاهدین خلق ایران را فاجعه بار، جنایت آلود و موجب بزرگ ترین ضربات به روند تحول سیاسی جامعه و به منافع ملی کشور می شناسم. من بر شناخت خود از ماهیت خط مشی سازمان مجاهدین و نقش فاجعه بار رهبری آن سازمان ایستاده ام و طی این سال ها هرچه پیش تر رفته ایم بیشتر پی برده ام که شناختم از ماهیت آن رهبری و مواضعم در مقابله با آنان تا چه حد واقع بینانه بوده است"( ارزیابی خط مشی سیاسی سازمان فدائیان خلق ایران اکثریت در سال های ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۲. ۷ اسفند ۱۳۸۸ کارآن لاین)
ولی از سوی دیگر وقتی نوبت ارزیابی از جمهوری اسلامی، و حصوصا سیاست های دستگاه ولایت از همان زمان آقای خمینی تا به امروز می رسد، ایشان هم با معیار دیگری سخن می گویند و هم ادبیاتشان تغییر می کند. برای مثال،
وقتی پای سیاست های عملی ولی فقیه به میان می آید، استانداردهای دو گانه فرخ به کار می افتد. ایشان می خواهند نظام فکری و رفتاری آقای رهبر را تغییر دهند. در حالی که چنین شیوه ای در مورد مجاهدین نه تنها به کار گرفته نمی شود بلکه بر عکس، شیوه تقابل و دشمنی پایه ثابت گفتار او می شود، و بدتر این که، ایشان اغلب ترجیح می دهند شخصا و نه توسط داوران، برگه ارزیابی های شان از مجاهدین را به نمره ۲۰ به اضافه یک صد آفرین با خط درشت مزین کنند.
این جاست که خواننده، انگشت حیرت به دهان، ازخود می پرسد، خوب اقای نگهدار عزیز، اگر شما ظرفیتی برای تغییر فکر و رفتار در رهبری حکومت ایران که مسئولیت اصلی بسیاری از فجایع و ضایعات در حق مردم و منافع ملی کشوررا در پرونده خود دارد، قائل هستید، چرا نباید مجاهدین یا هر جریان دیگری که ایشان فکر و مشی خود را در تقابل با آنان می بیند، نتوانند از چنین موهبتی برخوردار باشند؟

سفر به تاریخ

اما مهم ترین موضوع این بحث، ارزیابی از خط مشی سازمان در چند سال بعداز انقلاب است. اگر ما با تجربه و دانش فعلی به همان زمان بر گردیم و بقیه نیروها و گرایشات سیاسی آن زمان را در چهارچوب همان فکری که داشتند، بدون تغییر تصور بکنیم، یعنی فقط و صرفا رهبران اصلی سازمان در آن زمان را مجهز به دانش امروز و دیگران را محروم از چنین مزیتی، فرض کنیم، خط مشی سیاسی که فرخ اگر تعارف را کنار گذاشته و از خط مشی اسکندری که چندان هم معلوم نیست چه مختصات قابل تکیه ای داشته، صرفنظر کند، در این صورت او در بهترین شق ممکن، خط مشی ای را که می توانست به سازمان توصیه کند، خط مشی نهضت آزادی ایران است.
مسامحتا و از روی حدس و گمان می توان گفت، چنین خط مشی ای صرف نظر از این که چقدر می توانست در تحولات درونی حکومت به نفع نیروهای دموکرات جامعه نقش و تاثیر داشته باشد، قادر به حفظ بخشی از کادرها و بخش بسیار محدودی از پایه اجتماعی سازمان درآن هنگام می بود. چنین خط مشی ای البته و قطعا قادر به تضمین پیشگیری از سرکوب سازمان توسط حکومت نبود. سوابق واهداف کلی سازمان حتی اگر خط مشی سیاسی آن منطبق با خط مشی نهضت ازادی می بود، با سوابق و اهداف کلی نهضت آزادی تفاوت های جدی داشت.
با شناخت و اطلاعاتی که امروز در دسترس ماست، بخش عمده ای از سرکوبگران ما درآن دوره هم همین چپ های اسلامی حکومتی، مثل حجاریان ها و عبدی ها و تاج زاده ها و خوئینی ها و کروبی ها و موسوی ها و محتشمی ها و خاتمی ها و.. بودند . این طیف از جمله نیروهایی بود که بیشترین مخالفت و مقاومت را در برابر مهندس بازرگان و بعدا هم آیت الله منتظری پیش می بردند. واضح است که شدت سرکوب ما می توانست تا حدی و احتمالا اما نه قطعا، متفاوت از چیزی باشد که در تجربه طی شده ما رخ نمود.
بنابراین، ما از یک سو نیروهای وسیعی را ازدست می دادیم و از سوی دیگر بخشی از رهبری و کادرهای خود را حفظ می کردیم. یعنی همان چیزی که به نوعی در مورد نهضت آزادی و جریان مسلمانان مبارز با رهبری دکتر پیمان پیش رفت. ولی حتی در چنین صورتی هم، اگر سازمان بر خواست های نیروهای سکولار غیر مذهبی جامعه پای می فشرد و می کوشید از نقشی که آقای بازرگان ودکتر یزدی و بقیه در عدم اشکال جدی به روحانیت برای تثبیت حکومت خود داشتند، فاصله بگیرد و ایده های دموکراتیک و مخالف با استبداد مذهبی وتلفیق دین و حکومت و مخالفت با حضور روحانیت در حکومت را در جامعه ترویج کند، قطعا ضربات جدی تری را از سوی حکومت متوجه خود می ساخت که شاید تفاوت زیادی با آن چه که بر سر سازمان آمد، نمی داشت.

مسئولیت به دوش کیست؟

اما فرخ محترم اخیرا این نظریه را مطرح کرده که سکولارها در اصرار خود بر تفکیک دین از حکومت و به اصطلاح مخالفت با امتزاج دین با حکومت جز ایجاد بی اعتمادی در صف نواندیشان دینی کاری نکرده اند. او نظر نیروهای سکولار را در محدود کردن نقش دین به حوزه خصوصی قبول ندارد، بدون این که بتواند به طور جامع و روشن توضیح دهد، خود او دقیقا چه نقشی به دین در حوزه عمومی قایل است که از یک سو با سکولارها تفاوت دارد و از سوی دیگر با بخش مهمی از نواندیشان دینی که نقش مهمی را برای دین در اداره حکومت قایل ان نزدیک می شود(به سخنرانی فرخ در یادروز بازرگان-منتظری فوریه ۲۰۱۰ مراجعه شود).
به خصوص قضاوت فرخ در مورد انداختن مسئولیت تفرقه در جنبش آزادیخواهی بر گردن سکولارها بی نهایت عجیب و غیرمنصفانه است. سکولارها در واقع دارند برای چندمین بار بدهکار از آب در می ایند. بار اول از زمان انقلاب مشروطیت تا آستانه انقلاب که گویا در حال پشتیبانی از نظریه آپارتاید مذهبی در ایران بوده اند. و در این دوره هم در واقع چالش اصلی جامعه ما ظاهرا بین مذهب و سکولاریسم بوده است(یا هم جا زده شده است) نه چیز دیگری. بار دوم بدهکاری هم مربوط به قبل از انقلاب و دوره دکتر شاهپور بختیار است که ایشان با پذیرفتن مسولیت در حکومت شاه بر علیه مذهبیون برخاسته اند. بار سوم این بدهکاری هم مربوط به انتخابات ریاست جمهوری دوره نهم است که باعث شدند موجود فاشیست مآبی به نام اقای احمدی نژاد سر کار آیند. و بالاخره بار چهارم اش هم اخیرا است که سکولارها در برابر تلاش رهبران خودگمارده ای چون آقای مهاجرانی ها برای حذف دیگران، اصرار کرده اند خواست هایشان توسط رهبران جنبش سبز به حساب آورده شود.؟
نیروهای سکولاراز سوی فرخ محترم متهم شده اند که نتوانسته اند در طول این سال ها با دگر گونی در اندیشه های رایج خود اعتماد نواندیشان دینی را جلب و به آن ها نزدیک شوند، نواندیشانی که در واقع با مشخصات فعلی فقط در سال های اخیر رخ نموده اند.( والا در زمان شاه سازمان، مناسبات بسیار نزدیکی با نو اندیشان دینی در لباس مجاهدین داشت). او در واقع خواهان یک رستاخیز در این زمینه است که هنوز خود پروسه فرموله کردن شاخص های آن را تمام نکرده است. برای فرخ آقای مهاجرانی متحدی مطمئن تر از اقایان سروش و گنجی و حتی حجت الاسلام کدیور هستند، چه رسد به دیگران که اصلا نباید حرفشان را زد. برای اقای سروش و... ولایت فقهی محلی از اعراب ندارد ولی اقای مهاجرانی بر عکس، به یک ولی فقیه با اختیارات تا حدی کمتر از اکنون معتقد است همانگونه که به تعبیر دیگری فرخ محترم می خواهد رفتار رهبری را تغییر و ملایمش کند و مطمئنش سازد که اگر رفتارش را تغییر دهد، هم چنان می تواند به عنوان ولی فقیه سر جای خود بماند. معلوم هم نیست آن عامل اصلی هم که باید رهبر را به تغییر رفتار مجبور کند، واقعا نیروی اجتماعی جنبش دموکراتیک در عرصه مبارزات و نمایشات خیابانی و اعتصابات و غیره هست یا ساخت و پاخت ها و لابی گری ها و تبانی های ممکن در پشت پرده؟ چون به تعبیری این نمایشات خیابانی خود می تواند بر مقاومت و بدبینی رهبر برعلیه جنبش بیفزاید وبه جو تقابل دامن بزند.

انشعابی دیگر

خوب اگر فرخ محترم از همان هنگام انقلاب به آن چیزی که اکنون می گوید باورداشت، ما احتمالا، یک انشعاب دیگر در سازمان علاوه بر انشعابات پیشین داشتیم و آن هم پیوستن عده ای به رهبری فرخ به خط مشی نهضت آزادی بود که خود کم تر از سازمان کنونی در مظان اتهامات جدی و قسما وارد، در همکاری با حکومت ایران برای برقراری استبداد دینی، قرار ندارد، اما به طور کلی شاید این فرض صحیخ باشد که در این صورت سازمانی که فرخ در راس آن بود، می توانست از جهات مهمی گرفتاری های کنونی پاسخ به برخی اعمال رخ داده سازمان در گذشته را نداشته باشد. اما در نظریه حفظ نیرو به عنوانی شاخصی در تعیین صحت یک خط مشی نیز، نباید به راه اغراق و افراط رفت.
تازه خود همین ترم حفظ نیرو هم خیلی کشدار است، از یکسو سازمانی که فرخ در راس آن بود نیروهای وسیعی را به نفع جریانات رادیکال از دست می داد و بعدا هم در بهترین حالت، تلفات کم تری را درسطح کادرها واعضای خود متحمل می شد. اما از سوی دیگر نیروهایی که به سوی جریانات دیگر می رفتند، احتمالا دچار همان سرکوبی می شدند که بخشا به سر نیروهای سازمان در گذشته آمد.

یک خیال پلوی عالی

حال که پختن یک خیال پلوی شیک هیچ خرجی ندارد، من با اجازه شما سفره را پهن می کنم:
۱- رهبران عمده سازمان اگر دانش و تجربه امروز را داشتند و به عبارتی دیگر از کیفیتی که دیدن دور دست ها را ممکن می کرد، برخورد دار می بودند، در این صورت می توانستند در ابتدا به خط مشی ای مشابه خط مشی نهضت آزادی و یا جبهه ملی گذر کنند، ولی سازمان در ادامه فعالیت خویش تنها وقتی می توانست سیمایی روشن بعد از ۳۱ سال داشته باشد که به طور پی گیر بر حقوق دموکراتیک همه آحاد مردم کشور در هر فرهنگ و لباسی و در همه زمینه ها اصرار ورزد، درعین پرهیز از ستیزه جویی با حکومت از هرنوع همدلی با آن در هر نوع سرکوبی اجتناب کند، از دشمنی و خصومت باکسانی که به خاطر بسته شدن راه های مبارزات قانونی و مسالمت آمیز بر رویشان در تامین حقوق وخواست های به حقشان به روش های قهرآمیز رو می کردند، بپرهیزد، و بکوشد یک دیالوگ مسئولانه با آنان بر قرار سازد، پی گیرانه با استبداد مذهبی مخالفت و با افراد روشن بین و دموکرات مذهبی با تکیه بر اهداف دموکراتیک خود نزدیکی کند، هدف اصلی خود را برقراری دموکراسی پارلمانی در کشور قرار دهد، مخالف پی گیر ایده های صدور انقلاب ودخالت ایران در کشورهای همسایه بوده وخواهان روابط مسالمت آمیز با همه کشور های شرق وغرب باشد و...
۲-تا فراهم شدن شرایط مطمئنی برای فعالیت آشکار، به کوچک ترین و منعطف ترین و بی شکل ترین تشکیلات ممکن گذرکرده و بیهوده با سرنوشت هزاران کادر و عضوی که در صفوف خود داشت بازی نکند.
به نظر من چنین سیاستی تفاوت های جدی با سیاست های نهضت آزادی و بخشی از نیروهای ملی مذهبی داشته و به به همین دلیل نیز نم یتوانست از سوی حکومت به میزانی که به آن ها به طور دوفاکتو حق حیات داد، تحمل شود، و سرکوب سازمان، قطعا به وقوع می پیوست اما ابعاد و دامنه آن ممکن بود و یا احتمال داشت کم تر از آن چیزی شود که رخ داد. این محدودیت دامنه تلفات، نه الزاما به دلیل سیاست سازمان بلکه به دلیل کوچکی تشکیلات آن هم می تواند معنی شود.
۳- بعید است کسانی که بعد از سه دهه تجربه، هنوز هم از معیارهای دوگانه برای ترسیم دوری و نزدیکی خود با حکومت و دیگران استفاده می کنند، می توانستند در آن هنگام، در شروع و برقراری یک فضای غیر تقابل آمیز و مسئولانه در برابر نیروهایی که چه به دلیل وجود عناصر ضد دموکراتیک یا اشتباه در خط مشی خود، و چه به دلیل سیاست اشتباه ویا طینت و خصلت ضد دموکراتیک حکومت در برابر آنان، همیشه در حال سرکوب شدن بوده اند، با مسئولیت عمل کرده و دوری و نزدیکی خود با آنان را، بر اساس کم وکیف اهداف دموکراتیک در خط مشی سیاسی آن ها تنظیم کنند.
و باز، بعید است که باور کرد، کاربرد این نوع استدانداردهای دوگانه برای ارزیابی حکومت و مخالفین آن از سوی عده ای، ربط چندانی به منافع ملی کشور و مفاهیمی از این دست داشته باشد.
الف.جیلو،
۲۱ اسفند ۱۳۸۸ برابر با ۱۲ مارس ۲۰۱۰

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد