امسال ۸ مارس در حالی صدمین سال خود را جشن میگیرد که هنوز بسیاری از زنان در دنیا مورد تجاوز قرار می گیرند، سنگسار میشوند ، به قتل می رسند، سوزانده می شوند . در یک کلام حق حیات و زندگی شان مورد تهدید قرار میگیرد تنها به این دلیل که زن هستند.
ابتکار روز 8 مارس به عنوان روز جهانی زن ، در کنفرانس جهانی زنان در سال 1910در کپنهاگ به وسیله کلارا زتکین خبرنگارسوسیالیست آلمانی مطرح شد. "روز جهانی مبارزه برای حقوق زنان وصلح" تاکید می کنم حقوق زنان و صلح چرا که در نوشته ها به موضوع صلح تقریبا اشاره ای نمی شود.
این تصمیم در سال بعد در امریکا، آلمان، سویس،اتریش ودانمارک ودر سال 1912در روسیه تزاری و فرانسه اجرا شد. سال های بعد مقارن با جنگ جهانی اول، بخاطر کمبود نیروی انسانی، زنان بجای مردان که به جبهه رفته بودند،در کارخانه ها به کار گمارده شدند. (لازم به یادآوری است که در آن زمان نیروی انسانی ، تنها به مردان اتلاق می شد). از این رو در این سالها مبارزه زنان در مبارزه "برای بهتر شدن شرایط کار وبرای صلح " تجلی یافت. در چنین شرایطی بود که الکساندرا کولنتا ی در نزدیکی اسلو تظاهرات بزرگی علیه جنگ سازمان دادکه زنان در آن شرکت فعال و موثری داشتند. کار بیرون از خانه وحضور دائمی در صحنه باعث آشنایی بیشتر زنان به حقوق خود شد. کمی پس از جنگ حکومت های اروپائی تلاش کردند که زنان را به خانه برگردانند .این تلاش نه تنهابا مقاومت شدید زنان روبرو شده بلکه به مبارزه زنان برای احقاق حقوق شان شدت داد. زنان با بسیج نیرو و تظاهرات گسترده ،اولین خواسته خود در راه برابری یعنی "حق رای "را بدست آوردند. لهستان در سال 1918،آلمان 1919 وفرانسه در سال 1944 ، زنان صاحب حق رای شدند. ( در همین جا لازم به یادآوری است که منشا روز جهانی زن به تطاهرات زنان کارگر امریکایی در سال 1857 بر می گردد. ایده انتخاب روزی از سال به عنوان روز زن نخستین بار در جریان مبارزه زنان در نیویورک با شعار حق رای برابر مطرح شد. دو هزار تظاهر کننده در 23 فوریه 1909پیشنهاد کردند که روز یکشنبه آخر فوریه یک تظاهرات سراسری در امریکا به مناسبت روز زن برگزار شود). پس از سال ها تظاهرات درروز 8مارس ،عمدتا در کشورهای غربی وشوروی، بالاخره در سال 1975 سازمان ملل روز 8 مارس را به عنوان روز جهانی زن به رسمیت شناخت.
به مناسبت صد مین سال 8 مارس نظری کوتاه به این مبارزات در کشورهای غربی و ایران می اندازینم .
صد سال مبارزه زنان در اروپا :
در اروپا روز 8 مارس از طرف نهاد های دولتی کم کم به رسمیت شناخته شد. اما به زعم فمنیست ها هرچند صد سال مبارزه بی امان باعث موفقیت وپیشرفت های چشمگیری در وضعیت زنان شده است وزنان برابری حقوقی را بدست آورده اند اما راه درازی در پیش است که برابری زن ومرد در عمل حاصل شود. تبعیض هنوز در بسیاری از حوزه ها در عمل پافشاری می کند. این تبعیض ها بویژه دردو حوزه یعنی "کار وسیاست "خود را به خوبی نشان میدهد.
درحوزه کاری وشغل: برای کار برابر، زنان حدودا بین 18تا20در صد کمتر حقوق در یافت می کنند. بیکاری بیشتر شامل زنان است. 80 درصدکارهای نیمه وقت وموقت با زنان است. بیشتراز70درصد کارگران فقیر را زنان تشکیل می دهند. میزان حقوق بازنشستگی زنان 57 در صد بازنشستگی مردان است. علاوه بر این تفاوتهای فاحش ،اغلب کار خانگی با زنان است که بابت آن هیچ مزدی در یافت نشده واساسا به عنوان کار محسوب نمی شود. در پست های مدیریت و تصمیم گیری تعداد زنان بسیار اندک و از 10 تا 20 درصد تجاوز نمی کند.
در حوزه سیاست: هر چند پیشرفت های زیادی در کشورهای شمال اروپا (اسکاندیناوی) به چشم می خورد ،اروپای مرکزی و جنوبی در این زمینه بسیار عقب است. در کشورهای سوئد، نروژو فنلاند تعداد زنان در پار لمان و تعداد وزیران زن تقریبا برابر با مردان است. در اروپای جنوبی ،اسپانیا در سال های اخیر پیشرفت داشته است. اما در کشورهای فرانسه، آلمان و ایتالیا این عدم حضور زنان در صحنه سیاست بیشتر چشم گیر است. در کشور فرانسه علیرغم قانون parité یعنی برابری زن ومرد در نهاد های دولتی، پارلمان و دولت ، در عمل این برابری اصلا حاصل نشده است. در پارلمان با وجود این که 51 در صد رای دهندگان را زنان تشکیل می دهند تعداد زنان از 20 در صد تجاوز نمی کند. تعداد وزرای زن حداکثر 30 درصد است.
و اما مهم ترین مسئله ای که هنوز پافشاری می کند و پیشرفتی در آن حاصل نشده است مسئله خشونت است. خشونت خانگی، خشونت کاری، خشونت اجتماعی ، خشونت فیزیکی وروحی آشکارا دیده می شود. به همین دلیل زنان مبارزات پیگیر خود را در این زمینه ادامه داده و دولت های خود را وادار به گذراندن قانون بر علیه خشونت وارده بر زنان کرده اند. در عین حال فمینست ها معتقدند که نباید حساسیت خود را از دست داده وگمان برد که حقوق زنان بدست آمده ودیگر نیازی به مبارزه نیست. زنان باید بدانند که اولین قربانی بحران اقتصادی، جنگ و ناپایداری در جامعه هستند.
روند مبارزه صد ساله در ایران:
انقلاب مشروطیت:
زنان که درانقلاب مشروطیت حضورفعالانه ای درسه عرصه مبارزه تبلیغاتی وافشاگری، حمایت مالی از مبارزه مشروطه خواهان ومبارزه مسلحانه داشتند ،تحت تاثیر جنبش زنان در غرب وفرهنگ سوسیال دموکراسی، در کنار مبارزه علیه استبداد مبارزه برای حقوق زنان هم پیش میبردند.
جنبش زنان در این دوره دو محور اصلی داشت:
مبارزه برای کسب حقوق شهروندی، حق رای (حق انتخاب کردن و انتخاب شدن)
مبارزه برای حق آموزش وتعلیم و تربیت برای زنان (تاسیس مدارس دخترانه)
در این راستا زنان در مدت کوتاهی به تاسیس انجمن زنان دست زدند، نشریه زنان منتشر کردند، به تاسیس مدارس پرداختند (در مدتی کوتاه قریب 60 مدرسه در تهران دایر شد) گردهم آئی بزرگ تشکیل داده وخلاصه به عناوین مختلف به دفاع از احقاق حق برابری و رفع ستم بر زنان پرداختند.
اما متاسفانه قانون اساسی مشروطیت بسیاری از حقوق زنان را نادیده گرفته وزنان را در کنار "مهجوران ومجرمان " از حق رای محروم کرد. علمای مشروطه خواه علیه مدارس دخترانه وحقوق زنان فتوی غیر اسلامی بودن آن را دادند. در نتیجه زنان علیرغم شرکت فعال در انقلاب مشروطیت نتوانستند به خواسته های خود برسند.اما بهر حال مبارزات زنان در مشروطیت نقطه عطف جدی در مبارزه زنان ایران است.
دوران پهلوی
رضا شاه پس از به قدرت رسیدن در سال1304خواهان تغییرات جدی در ساختار سیاسی اقتصادی ایران بود. مدرنیزه کردن ایران وتمرکز قدرت راهد ف اصلی خود قرار داد .رضا شاه برای تمرکز قدرت و تثبیت خود به اقداماتی دست زد که موضوع بحث ماست . "سرکوب برای رسیدن به هدف" این سرکوب ، با بستن روزنامه ها و نشریات مستقل ، غیر قانونی کردن احزاب سیاسی ، تعطیل کردن سازمان ها وانجمن ها ی زنان ونشریات مربوط به آنها شروع شد . در نتیجه انجمن ها ی زنان که در عصر مشروطیت شکل گرفته وسال های اول حکومت رضا شاه به حیات خود ادامه داده بودند از بین رفته ورضا شاه سعی در کنترل حرکت زنان و دولتی کردن انجمن های آنها کرد. دولتی شدن ساختار فعالیت زنان خود را در گسترش آموزش و پرورش، آموزش رایگان ورود زنان به دانشگاه ها، ایجاد اشتغال برای زنان، ایجاد دادگاه های عرفی و بالاخره کشف حجاب در سال 1314خود را نشان داد. اما زنان هم چنان از حق رای برخودار نبودند. در نتیحه میتوان گفت زنان در دوره رضا شاه در زمینه آموزش پیشرفت هائی داشته اند.ورود زنان به دانشگاه ها وافزایش زنان تحصیل کرده، وارد شدن آنها به بازار کار موجب رشد نسبی زنان روشنفکر شد و این رشد می توانست زمینه ای برای گسترش جنبش زنان باشد. اما در عمل به دلیل خفقان وسرکوب و اصلاحات از بالا این اتفاق نیفتاد و جنبش زنان که در سالهای اول هنوز فعال بود دچار رکود شد.
پس از رضا شاه وبه قدرت رسیدن محمدرضا در فضای پس از جنگ جهانی دوم وگسترش سازمان های سیاسی ، برای زنان هم امکان تشکیل انجمن های سیاسی وصنفی به وجود آمد . در نتیجه مبارزات زنان از سر گرفته شد وسازمان های زنان شکل گرفت . از منسجم ترین تشکل های زنان در این دوره میتوان از سازمان های زنان توده ای نام برد که به اسم سازمان زنان مترقی یا سازمان زنان دموکراتیک فعالیت می کرد. زنان متشکل در این سازمان ها از همان سال های اول خواستار حقوق زنان وحق رای برای زنان شدند. فعالیت های زنان در این دوره تا سال 1332 دوام داشت پس از کودتای 28 مرداد و باز گشت فضای استبداد مبارزات مستقل زنان به رکود گرائیده وبار دیگر سازمان های دولتی زنان از بالا ایجاد شدند تا مبارزات آنها را درکنترل خود داشته باشند. سازمان زنان به ریاست اشرف پهلوی از جمله این سازمان های دولتی بودکه به هر حال تعدادی از زنان در خود جای داد . بنابراین اقدامات صورت گرفته از قبیل دادن حق رای به زنان،اصلاحاتی در قانون حمایت خانواده به نفع زنان همه از بالا وبدون شرکت ونظر زنان صورت گرفت. لازم به یاد اوری که علیرغم تغیرات جزئی ،قانون مدنی وبالطبع قوانین مربوط به خانواده بر اساس قانون شرع بودکه اساسا زنان را تحت قیمومیت مردان قرار می داد. دردهه 50 مبارزه زنان در سازمان های سیاسی مخفی و علیه استبداد تجلی یافت. در این دوره وتا انقلاب 57 تشکل های مستقل زنان وخواسته های زنانه وجود نداشت. روشنفکران زن این دوره که عمدتا به مبارزات چریکی در مقابل دولت استبدادی روی آوردند اصولا معتقد بودند که در بسترمبارزه اجتماعی وتغییر در ساختار سیاسی مسائل زنان به خودی خود حل خواهد شد .
جمهوری اسلامی:
موقعیت زنان در جمهوری اسلامی، موقعیت متناقضی است. این زنان از یک طرف هموار مورد تبیعض و تجاوز از حقوق اجتماعی واقتصادی سیاسی اولیه خود قرار گرفته واز طرف دیگر همواره سمبل مقاومت در مقابل جمهوری اسلامی بوده اند.
زنان درانقلاب 57 فعالانه در صحنه حاضر بودند.اما این حضور زنان ،در تظاهرات گسترده ،میتینگ های مردمی ، اعتصابات در کارخانه هاومحل کار همه تحت لوای شعار عمومی و همگانی علیه استبداد بود وزنان هیچ گونه مطالبات فمنیستی نداشتند.در واقع زنان در این زمان فاقد هرگونه تشکل بوده وحتی زنان روشنفکر اعم ازچپ ومذهبی هم خواسته اخص زنان را نداشتند.
جمهوری اسلامی پس از به قدرت رسیدن وحتی قبل از تثبت خود،آ زادی زنان را مورد تهاجم قرار داد. حجاب اجباری "یا روسری یا تو سری" اولین قدم بود. بعد رژیم مواردبسیاری از تبعیض ها و محرومیت هارا با استفاده از خشونت و زور به زنان تحمیل کرده وبه آنها شکل قانونی داد . قانونی که نابرابری زن ومرد را نهادی کرده وحقوق اولیه واساس زندگی زن ومرد را به یکسان به رسمیت نمی شناسد.در جمهوری اسلامی زن رسما به شهروند درجه دو تبدیل شد. در قانون جزا زندگی یک زن نصف زندگی مرد ارزش گزاری شد . زن در یک کلام نه یک انسان کامل که نیمه شد. وقوع جنگ در سال 59 بهانه ای بدست رژیم داد تا دهان بسته زنان رابسته تر کرده وفرصت هرگونه اعتراض را از آنان بگیرد. یورش رژیم در سال 60 به سازمان های سیاسی، نهاد های دموکراتیک، نشریات آزاد و سازمان زنان ، باعث فضای پلیسی شده و با دستگیری بسیاری از زنان روشنفکر سیاسی ،عملا مبارزه زنان را به تعطیلی کشاند. اما رویدادهای بعد نشان داد که رژیم علیرغم سرکوب نتوانسته است مانع مبارزه زنان برای احقاق حقوق شان شود . در حقیقت دسترسی نسل جوان دختر به آموزش عالی در مواردی تا 60 در صد نتیجه مثبتی در رشد آنها داشته است. این آگاهی در مقابل قوانین ضد زن در حوزه کاری (60در صد فارغ التحصیل دانشگاه ها دختر هستند در حالیکه تنها بین 10تا 20 در صد کار مناسب با تخصص خود را دارند) در حوزه خانواده ( ازدواج، طلاق، حق نگه داری فرزند) در حوزه آزادی های فردی و اجتماعی (حق پوشش، حق مسافرت، حق تجمع) باعث رودرروئی این نسل جوان با جمهوری اسلامی شده وزمینه جریان های فمنییستی گسترده وبا ترکیبی متفاوت از قبل به وجود آورد. با روی کار آمدن خاتمی وفضای ایجاد شده در جامعه زنان فرصت مناسبی برای به میدان آمدن یافتند.نشر نشریات زنان ، کتاب هایی تاریخی و ادبی در باره زنان افزایش یافت. سایت ها و انجمن های زنان و کمپین یک میلیون امضا به راه آفتاد.در این سالها جنبش زنان پیشرفت های زیادی داشته وتوانسته است زنان مختلفی از لائیک و مذهبی را حول مطالبات زنان گرد آورد. خیزش اخیر مردمی و حضور چشم گیر وفعال زنان به خوبی ظر فیت آنها را نشان داد. درست به همین دلیل ، رژیم هدف خود را سرکوب زنان قرار داد تا با تجاوز وکشتار آنها را به عقب نشینی وادار کند که با مقاومت زنان روبرو شد. اما جمهوری اسلامی بیکار ننشسته ودر تدارک راههای دیگری برای تحت فشار قرار دادن زنان است . با طرح کردن دو اصل از" لایحه خانواده" که قبلا مسکوت مانده بودوسهمیه بندی وردی زنان به دانشگاه ها ، رژیم اسلامی قصد دارد با تصویب آنها خشونت ساختاری را هر چه بیشتر باز تولید کند.
و در آخر با بیش ازصد سال مبارزه در ایران این سئوال مطرح است که چرا علیرغم سال ها مبارزه، پیشرفت جدی در موقعیت زنان به وجود نیامده است وزنان با یک قدم به جلو دو قدم به عقب رانده شده اند؟.
حکومت های استبدادی و سنت ها و تفکرات مرد سالارانه :
در با لا دیدیم که هر زمان که در جامعه آزادی های نسبی وجود داشته است زنان امکان رشد یافته و سازمان ها ونشریات مستقل خود را به وجود آورده و در راه احقاق حقوق زنان مبارزه کرده اند.انقلاب مشروطیت، سال های 20 تا 32 اوائل انقلاب سال57تا 59، سال 82 و در فضای بعد از انتخابات 22 خرداد . در نتیجه تاریخ دیکتاتور زده ما نقش مهمی در عدم پیشرفت زنان ما داشته است.علاوه بر استبداد در تمامی این سال ها آمیزه سنت و مذهب هم نقش بسیار باز دارنده و مستقیم در عقب نگه داشتن زنان بازی کرده است. تفکر مردسالارانه مزید برعلت شده وفشار بر زنان را چند برابر کرده است. در این سال ها حتی روشنفکران مرد طرفداران مدرنیته وبعدها مبارزین سیاسی نه تنها به مسئله زنان توجه نداشتند بلکه از آن هم حمایت نکردند.( البته سال های اخیر مردان به مسئله زنان توجه بسشتری دارند و ازآن حمایت می کنند.) . این دو فاکتور باز دارنده ، به ما نشان می دهد که پیوند مبارزه زنان با جنبش های اجتماعی دیگر از اهمیت بالایی بر خوردار است. پس زمان آن است که جنبش زنان ما در پیوند با جنبش های دیگرمبارزه در راه آزادی وعدالت اجتماعی و حقوق زنان به پیش ببرد. بی آن که مطالبات اخص زنان را به فراموشی بسپارد.
04/03/2010
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد