برای زنان
برای آن دخترم که قامت آزادی شد و رفت
برای خواهرانم که در راهرو مرگند
قلبِ من دیوانی است
پر ز عصیانِ خیابان ها
با ندایی به شیرینی عشق
با ندایی به ارتفاع آزادی
با ندایی به قامتِ زن
قلبِ من دیوانی است
که زنان در هر برگش
در پسِ هر شعر
در بین دو خط
عشق را میکارند
عشق را میپایند
عشق را میزایند
قلبِ من دیوانی است
که زنی با عشق زاییدش روزی
و زنی دیگر با عشق بگشاد درش
تا زنان دیگر با عشق
پایکوبان
خندان
یک به یک حکمش رانند
این عزیزان قلبم را
باری
انجمن، دایره، حزبی کردند
که در آن عشق خداست
مذهبش آزادی است
و زبانش شعر است
و بدینسان بود کان روز
زنی از راه رسید
قلب من چاره نمود
هر چه زنجیر در آن دید بکند
سر و سامانش داد
و در آن هیوا یافت
رضا هیوا
۴ مارس ۲۰۱۰
2010-03-04#03.58
Le Nid