logo





پیامی که کاش به گوش خامنه ای رسیده بود

دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۸ - ۰۱ مارس ۲۰۱۰

هوشنگ معین زاده

چند ماه پیش در آغاز جنبش ملت ایران و خیزش دلاورانۀ جوانان غیور سرزمینمان، به عنوان یک ایرانی نگران سرنوشت مملکت خود، پیامی به صورت سرگشاده در کیهان لندن برای آقای خامنه ای فرستادم. نمیدانم این پیام به او رسید یا نه؟ اما میدانم که توصیه دلسوزانۀ من، مانند رهنمودهای بسیاری از ایرانیان دور از وطن با بی توجهی رو به رو شد.
قصد من از ارسال آن پیام، ارائۀ راه حلی مسالمت آمیز برای برونرفت از اوضاع نابسامان کنونی کشور و پیشگیری از وقوع حوادثی بود که در این ماهها شاهد آن هستیم. اگر آقای خامنه ای و مشاوران او هوشمندی به خرج می دادند و توصیه هایی را که از سر خیرخواهی به او شده بود می پذیرفتند، بدون شک اوضاع ایران به چنین وضعی کشیده نمی شد.
در آن روزها، هنوز مردم ایران نه فریاد مرگ بر دیکتاتور سر داده بودند و نه فریاد مرگ بر خامنه ای می کشیدند. عکس او و مراد وی خمینی نیز به آتش سپرده نشده و زیر دست و پای مردم ایران لگدمال نشده بود. همۀ این حوادث را من در پیام خود تلویحاً پیش بینی کرده و تذکر داده بودم.
واقعیت این است که سی سال تمام به دلیل عملکرد نظام جمهوری اسلامی، بویژه در چند ماۀ اخیر کاسۀ صبر مردم ایران لبریز شده و کار به جایی کشیده شده است که حتی بخش بزرگی از حاکمیت نظام نیز با مردم هم آوا شده اند. از سوی دیگر جوامع جهانی هم بر خلاف گذشته که در مقابل سرکوب های ظالمانه و غیر انسانی این حکومت سکوت می کردند، آرام آرام به صدا در آمده و به اعتراض پرداخته اند. مهمتر از همه این که افکار عمومی مردم جهان حکومت هایشان را نیز وادار کرده اند که در مقابل ظلم و ستم این نظام نسبت به مردم ایران واکنش نشان دهند. و مانند گذشته نسبت به سرنوشت این ملت بی تفاوت نباشند.
ملل آزاد جهان دیگر نمی توانند مانند قرون وسطا ناظر و شاهد خشونت و سرکوب نظامهایی باشند که تحت لوای احکام الهی و اجرای فرامین دینی مردم را به صلابه بکشند. واکنشی که سازمانها و نهادهای بین المللی در مقابل عملکرد نظام حاکم بر ایران نشان داده و می دهند، از جملۀ این واکنش هاست. بدون شک ابعاد آن نیز روز به روز گسترده تر خواهد شد و تا سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ادامه خواهد داشت .
با این اوضاع، قدر مسلم نظام جمهوری اسلامی دیر یا زود سرنگون خواهد شد. من هم مانند بسیاری این سرنگونی را از هم اکنون پیش بینی می کنم. بخصوص این که داستان انرژی اتمی که تا چندی پیش تنها چشم اسفندیار نظام جمهوری اسلامی محسوب می شد، امروزه دیگر هدف نهایی نیست. نظام حاکم بر ایران نقاط آسیب پذیر دیگری پیدا کرده است که مهمترین آنها زیر پا گذاشتن حق و حقوق طبیعی و قانونی مردم ایران است. حقوقی که هیچ یک از انسانهای آزاده و پای بند حقوق بشر، نمی تواند به آن بی اعتنا باشد. مضافاً این که حمایت علنی حکومت جمهوری اسلامی از ترور و تروریستها نیز مزید بر علت شده است و جهان آزاد آن را هم بر نمی تابد.
با نگرش به همین چند مورد می توان پیش بینی کرد که عاقبت این نظام به کجا خواهد کشید. زمامداران حکومت اسلامی، اگر زمین و زمان را به هم بدوزند، اگر آنچه به غنیمت گرفته اند، یک پارچه به کشورهای کاسبکاری مانند چین و روسیه و غیره ببخشند، باز هم قادر به بیرون کشیدن نظام خود از این بحران نخواهند شد.
شرط عقل حکم میکند که تا دیر نشده و حاکمان نظام اسلامی بیش از این در منجلابی که بوجود آورده اند فرو نرفته اند، به اندیشه بیفتند و به همان صورتی که من در بخش پایانی کتاب« ظهور، حکایت من و امام زمان» مطرح کرده ام، خودشان داوطلبانه و بدون خشونت و خونریزی ترتیبات انتقال حکومت را به مردم فراهم سازند.
اگر چنین امری صورت بگیرد و زمامداران نظام دست از حکومت بردارند. در این صورت هم خود را از عواقب وخیمی که در انتظارشان نشسته است نجات می دهند و هم از گرفتار شدن مملکت در یک فاجعۀ غیر قابل پیش بینی جلوگیری میکنند. در غیر این صورت بایستی منتظر بمانند تا به گونه ای که من و بسیاری آرزویش را نداریم، نظام اسلامی خون آلود سرنگون گردد.
بر مبنای چنین نگرشی، پیش از این که کار از کار بگذرد، بار دیگر توصیه پیشین خود را تکرار و تاکید میکنم و از همۀ سردمداران رژیم، بویژه آقای خامنه ای میخواهم که در خلوت خود و یا با کسانی که به درایت آنان اعتقاد و به خیرخواهی شان اعتماد دارد به مشورت بنشیند. بکوشند تا دیر نشده با یک تصمیم خردمندانه راهی را انتخاب کنند که اوضاع مردم و مملکت بیش از این به آشفتگی نکشد. و بحران فعلی به یک فاجعه بزرگ و غیر قابل کنترل مبدل نشود.
هنوز دیر نشده و هنوز فرصتی هست که زمامداران نظام دفتر حکومت ناکار آمد اسلامی را ببندند و کنار بگذارند تا خود مردم به اوضاع نابسامان کنونی کشورشان سر و سامان بدهند.
پیام کوتاهی هم به آقایان موسوی، کروبی و خاتمی دارم که آن را نیز عنوان می کنم :
آقایان عزیز! میدانند که مردم به پا خاستۀ ایران چه میخواهند و برای خواستۀ خود تا کجا ایستاده اند. بسیاری از آنها جان خود را از دست داده و بسیاری دیگر در زندانهای قرون وسطایی نظام تحت آزار و شکنجه و تجاوز قرار دارند. این مردمان جان به لب رسیده به دنبال آن نیستند که با جابجایی افراد و عوض شدن چند چهره از زمامداران دست از خواسته های خود بردارند.
دختران و پسران جوان و دلیر ما برای برگرداندن حاکمان دیروز و مغضوبان امروز نظام قیام نکرده اند، بلکه میخواهند مانند هر ملت آزاده ای خود صاحب اختیار مملکت خویش باشند، بی آنکه رنگ تعلقی به هیچ ایده الوژی چه مذهبی و چه مسلکی داشته باشند. اگر شما در کنار ملت ایران هستید، خواستۀ آنها را عنوان کنید و بکوشید بلند گوی فریاد این مردمان باشید.
ملت ایران خواهان حکومتی سکولار بر خاسته از آرای مردم و متکی بر منشور جهانی حقوق بشر است که در آن همۀ آحاد مردم در برابر قانون مساوی باشند. زن و مرد حقوق برابر داشته باشند. دین و مذهب برای هر کس آزاد و در حوزۀ خصوصی او محترم شمرده شود، و همۀ آزادی های مندرح در منشور جهانی حقوق بشر برایشان منظور و در جامعه رعایت گردد.
ملت ایران حکومت اسلامی را در تمامیت آن نمی خواهد، فرقی هم نمی کند که الگوی آن مربوط به چه دورانی از این حکومت باشد. چه صدر آن که زمان خمینی و نخست وزیری موسوی بود، چه هشت سالی که رفسنجانی بر مسند قدرت تکیه زده بود و چه هشت سالی که خاتمی آن را نمایندگی میکرد. بنابراین، تصور نکنید که مردم ایران شما را تافتۀ جدا از بافت حکومت اسلامی می دانند. لذا بیش از این با سرنوشت مردم ایران بازی نکنید. و کشورداری را با مجالس روضه خوانی و صحنه های تعزیه گردانی اشتباه نگیرید، زیرا مردم ایران دیگر به هیچ یک از این بازی ها باور ندارند.
یا با مردم هستید، خواسته های آنان را بیان و دنبال کنید و یا از راه مردم جدا هستید، به صراحت و روشنی آن را بیان کنید، بی آن که پای مردم را به دعوای خصوصی خود بکشانید.
بگذارید خود مردم تکلیفشان را با نظامی که از روز نخست با حیله و فریب و نیرنگ بر مسند قدرت نشسته و این سرنوشت مصیبت بار را برایش رقم زده است روشن کنند.
بگذارید تا خون های جاری شده برای آزادی این سرزمین اهورایی که دارد به بار می نشیند، میوه های شیرین آزادی و دمکراسی را برای نسل های آینده تدارک ببیند.
فراموش مکنید که قهرمانانی که رهبری جنبش های یک جامعه را بر عهده میگیرند، اگر آمادگی خطر کردن نداشته باشند، قهرمان نخواهند شد و جایگاهی در تاریخ سرزمین خود کسب نخواهند کرد. قهرمانانی که از درون بحران کنونی ایران بیرون خواهند آمد، کسانی هستند که نظام جمهوری اسلامی را در تمامیت آن نفی کنند و مردود بشمارند. نه این که به قانون اساسی آن پای بند باشند که ولایت فقیه در سر لوحۀ آن جلوه می فروشد و احکام هزار و چهار صد سال پیش را حاکم بر سرنوشت مردم ایران قرار می دهد. مردم ایران میخواهند در هزارۀ سوم پا به پای جوامع مترقی جهان حرکت کنند و به زندگی خود رنگ و جلای انسانی بدهند، حقی که شما آنها را از آن محروم کرده اید
در این برهه از زمان تنها راهی که در جلوی پای شما و همۀ آنهایی که مدعی رهبری جنبش مردم ایران هستند، تبعیت از این گفتۀ هاشمی رفسنجانی در مشهد است که « اگر مردم ما را نخواهند بایستی برویم». آیا فریاد اعتراض مردم که کوش فلک را کر کرده است را نمی شنوید؟ نمی بینید که مردم به جای حکومت اسلامی، حکومت ایرانی می خواهند؟ مردم به چه زبانی باید بگوید که به جای حکومت دینی اسلامی، حکومت سکولار ایرانی می خواهند؟آیا همۀ این فریاد ها دال بر نخواستن حکومت دینی نیست؟
بیائید و شما هم این راه حل را دنبال و نظام را وادار کنید تا به صورت مسالمت آمیز حکومت را به صاحبان اصلی آن که مردم ایران است، بسپارند. این تنها و بهترین راه حل برای به ثمر رسیدن جنبش ملت ایران است. و تنها راه چارۀ شمایی که مدعی هستید خواهان نظام مردم سالاری می باشید. کاش در به ثمر رسیدن این خواستۀ مردم ایران، شما هم نقشی و سهمی بر عهد بگیرید.
پاریس – هوشنگ معین زاده
بهمن ماه 1388
Moinzadeh@gmail.com

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد