logo





تعریفمان از سبز چیست؟

چهار شنبه ۵ اسفند ۱۳۸۸ - ۲۴ فوريه ۲۰۱۰

مسعود سرابچیان

اگر من حقیر خطاب این پرسش واقع شوم، پاسخ آغازینم بیش از سوالی متقابل، چیز دیگری نمی تواند باشد: آیا منظور تعریف سبز در داخل کشور است یا منظور سبزی است که در اپوزیسیون خارج از کشور وجه الفصال شده است؟! و بر این باور هستم که به بخش دوم یعنی سبز و تعبیر و ترجمان از سبز در خارج از کشور باید بیشتر پرداخت!
سبز را در داخل می توان به مثابه یک چتر انگاشت! سبز را در داخل می توان به مثابه یک چتر انگاشت که برای جنبش تکثر گرای ملتی دربند، در راه رهایی از اسارت، در کشوری که در آن حفظ نظام وظیفه ای الهی و واجب شرعی است، تبلیغ علیه نظام جرمی جنایی است و مخالف این نظام خلافتی محارب با خداست، حکم سپر بلارا دارد!
ملت دربندمان، برای رهایی از چنگال حکومتی که به نام قانون در بندشان کشیده و به ملت چون مردمان کشوری اشغالی می نگرد که خلع سلاحشان کرده، گریزی نمی بینند جز پیش بردن جنبش اعتراضی شان زیر چتری که به اسم سبز حرکتشان را به رنگ قانونی آغشته کند، که برای مخالفش نه تنها حق شهروندی که حق حیات هم قایل نیست! تا شاید این رنگ بتواند تشعشع مرگی را که به اسم قانون بر فضای جامعه تابش گرفته، فیلتر کند! و به عنوان کسی که دو دوره رقابت انتخاباتی محمد خاتمی را در ایران تجربه کرده، به خود اجازه انتصاب انتخابی آزادانه در برافرازی این چتر را، به بر افرازندگان این چتر که زیر پوشش آن، به دنبال مأمن امنی از چنگال قانون اساسی و قانون جزایی انسان ستیز حکومت اسلامی، به منظور پیشبرد مطالباتش و پس زدن قدرت حاکمه و به منظور پیگیری حق حاکمیت بر سرنوشت خویش و بهره مندی از حقوق بشری مصرح در میثاق جهانی حقوق بشر می گردند، نمی دهم!
اما بپردازیم به بخش دوم، سبز در خارج از کشور که به باورم این در باب باید بیشتر گفت و بیشتر نوشت:
دوستان زیادی در خارج از کشور دارم که مثل من برای جنبش تکثرگرا و آزادیخوانه مردم ایران احترام قائل اند! جنبشی که خود را ناگزیر از پیشبرد مبارزاتش در چهارچوب ظرفیت های ناچیز قانونی می دید! جنبشی که بعد از سرکوب های وحشیانه سال های شصت و شصت و هفت نمرد و با مغتنم شمردن شکاف پیش آمده در حاکمیتی که بخشی از آن احساس می کرد به او خیانت شده و با کودتای انتخاباتی احمدی نژاد کنار زده شده است، صدای آن هایی را که در نمایش انتخاباتی رژیم شرکت نجسته بودند و آن هایی را که با اکراه یکی از کاندیداهای پیشنهادی حکومت را بر دیگری ترجیح داده بودند از طیف های مختلف در هم آمیخت و جان تازه ای گرفت! و جنبشی که با وجود خشونت و جنایت عریان حاکمیت علیه او از پای ننشاندش و باعث ریزش بخش دیگری از نیروهای وفادار به حاکمیت شد!
اما از دید من سبز در خارج از کشور به دلایل زیادی از جمله نو بودن اوج گیری جنبش داخل که نمودی سبز برای بیننده داشت (هنوز هم دارد)، مجال کافی را برای بحث نظری پیرامون آن نیافت و وجه الفصال اپوزسیون خارج از کشور شد!
با این تعبیر که یا به باورمان راه گذار به مردمسالاری از اصلاحات م یگذرد و یا معتقد به بر اندازی هستیم، اپوزیسیون خارج از کشور را به دو جناح تقسیم می کنیم! یکی جناحی که خود را پایبند به گذر مرحله ای به سوی مردمسالاری از طریق گرفتن گام به گام اهرم های قدرت از دست حاکمیت می داند و خود را سبز می نامد و دیگری جناحی که تجربه هشت سالهٔ ریاست جمهوری محمد خاتمی را در حالی که جناح اصلاح طلب علاوه بر نهاد ریاست جمهوری، مجلس را هم در دست داشت، گواه اصلاح ناپذیر بودن این نظام می داند.
چیزی که در این میان به فراموشی سپرده می شود این است که: راه گذر به دموکراسی در ایران، چه از وادی اصلاحات بگذارد و چه از وادی ساختارشکنی؛ این راه و این وادی در ایرانزمین واقع است! برای اپوزیسیون خارج از کشور این اختلاف عقیده نمی تواند و نباید در عرصه ای فراتر از بحث های نظری یا تئوری پردازی هایمان برای مصرف داخلی نمود پیدا کند. راه صحیح رسیدن به مردمسالاری و برخورداری از حقوق مصرح در منشور جهانی حقوق بشر، که ایمان دارم چه اصلاح طلب سبز و چه برانداز هر دو در پی آنیم، چه از وادی اصلاح طلبی به اصطلاح سبز بگذرد و چه از وادی ساختارشکنی؛ چرخ و چرخ دنده های حرکت بر روی هر دو راه در درون کشور واقع است و نقش ما به عنوان اپوزیسیون تبعیدی در خارج از کشور (فارغ از اختلاف نظرمان در این باب که جنبش داخل م یباید این چرخ را روی کدامین راه بغلتاند)، تنها می تواند ریختن روغن در چرخ دنده های این چرخ باشد و به عبارتی صریح تر: ضربه زدن به منافع جمهوری اسلامی در عرصه بین المللی، تنگ کردن عرصه برای بده بستان های رژیم با دول خارج، اعتراض به همکاری ها با سفارتخانه های رژیم و روشنگری نسبت به ماهیت غیر انسانی رژیم برای افکار عمومی جهان خارج و تلاش برای جلب حمایت و همبستگی افکار عمومی جهان از جنبش آزادیخواهانه مردم ایران.
اگر تنگ بودن عرصه مبارزه در داخل، خط مشی شیوه های مبارزاتی خاصی را می طلبد، حمایت از این مبارزات در محیطی دیگر و با شرایطی متفاوت، نمی تواند الزاما به معنی در پیش گیری همان خط مشی باشد!
بدین معنی که برای اپوزیسیون خارج کشور، قطار سبز اصلاح طلبی هم از روی ریل سرخ ساختارشکنی می گذرد و چو نیک بنگریم، همه همقطاریم و همراه!

مسعود سرابچیان
۲۳.۲.۲۰۱۰ - برلین

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد