logo





تعصب های ملی و مذهبی و عواقب خطرناک آن در جوامع مختلف

قسمت دوم

چهار شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۸۸ - ۱۰ فوريه ۲۰۱۰

دکتر گلمراد مرادی

dr-moradi.jpg
متن سخنرانی دکتر گلمراد مرادی
در مدرسه عالی تعلیم و تربیت دانشگاه هایدلبرگ 1994 میلادی

قبل از ارائه قسمت دوم و پایانی مقاله تعصب، از همه خوانندگان بخش اول آن که با ای میل برای نگارنده نوشته و نظرات خود را اعلام داشته اند، بی نهایت سپاس گذارم و امید است بخش دوم برای آن عزیزان وابسته به ملیتهای اقلیت ایران مفید تر باشد. لایق ذکر است همانطور که در بخش اول نیز گفته شد، این مطلب 16 سال پیش برای یک سخنرانی در مدرسه عالی تعلیم و تربیت دانشگاه هایدلبرگ نگاشته شده و اگر در پرانتز توضیحاتی داده ام، به این دلیل است که می خواستم مطلب بهمان صورت آلمانی 16 سال پیش بماند و کمترین تغییری در آن داده شود. در آن هنگام سخنرانی از قرن حاضر یعنی همان قرن بیستم صحبت شده و بنده این را در اوایل قرن بیست و یکم به فارسی منتشر می کنم، به تصور من قابل فهم باشد. به علاوه در ترجمه فارسی بعضی مطالب و توضیحات به آن اضافه شده مثلا تعریف واژه تعصب به عربی که در متن آلمانی فقط تعریف فناتیک لاتین آمده است.

تعصب کور یک خطر جدی برای مبارزات حق طلبانه خلق کرد
در قسمت اول این نوشته مقوله ی پدیده تعصب کور به عنوان یک مرض اجتماعی با مضرات آن تا حدودی تشریح گردید و خطوطی ضروری در رابطه با مبارزه علیه این در واقع اپیدمی یا بیماری کهنه بطور عام ترسیم شد. در اینجا و در همین رابطه مایلم روی سخن را با نگرانی و اخطار خطر به خود و هم ملیتها و هموطنان بر گردانم که با احتیاط بیشتر از دام گسترده دشمنان پرهیز کنیم و همچنین از خطر احتمالی و فراگیر تعصب یا فناتیزم هم خود و هم فرزندان را بر حدر داریم.

همانگونه که مکرر گفته شده، استراتزی و تاکتیک رهبران گروههای مطلق گرا و متعصب و بویژه مذهبی در ساده نشان دادن و خلاصه کردن مسایل بغرنج زندگی اجتماعی است. اینان با برجسته کردن یک دشمن صوری و مبارزه علیه آن همه چیز را در دو قطب سیاه و سفید قرار می دهند. در یک قطب دشمن خدا یا به قول آنها دشمن بشریت معتقد که قصدا همه مسایل را پیچیده نشان می دهد (سیاه)، قرار دارد و در قطب دیگر پاکان خداوند که با ایمان به قدرت لایزال نیازی به درک جهان پیرامون و دستگاه پیچیده آن ندارند و زندگی ساده و بی آلایش دنیوی و جهان عقبا نیز مال آنان خواهد بود (سفید)، قرار گرفته اند. یکی از متفکرین گفته است: "عجبا، زندگی از چه تارهای سیاه و سفیدی بافته شده است."
برای اعضای جامعه یا گروه قطب سفید که اغلب خودرا از "برگزیدگان خداوند" می پندارند کافی است که فقط اعتقاد و باور به مبدأئی داشته باشند و همه مسایل و مشکلات خودرا حل شده خواهند یافت. پرسش درباره ماوراء طبیعه لزومی ندارد و نیازی هم نیست درباره اش فکر و بحث شود. فقط باید با ایمان و اعتقاد راسخ علیه دشمنان جنگید و زندگی ساده کرد و بالاخره جهان ثانی نیز از آن اینان خواهد بود.
متأسفانه در جامعه ما کم نیستند افرادیکه این طرز زندگی، سیاه و سفید جلوه دادن جهان را به آسانی می پذیرند و نمی خواهند جهان پیرامون خودرا زیر علامت سئوال ببرند و مایل هم نیستند قدمی از خطوط عادت و آداب و رسوم کهنه فراتر نهند تا آنجا که عادتها نیز به مرور زمان تبدیل به بخشی از اعتقادات آنها می شوند.
در این رابطه یک اروپائی خاورشناس بنام "گرهارد شوایتزر" از یک استاد علوم الهیات تونسی، جملاتی را نقل قول کرده است که ضروری بنظر می رسد، در اینجا آورده شوند. استاد تونسی هنگام بحث درباره دانایان مسلمان می گوید: "اینتلکتول ها یا همان دانایان (با سوادان) مسلمان همانند افراد ساده مسلمان معتقد نیز به مسجد می روند، چرا که به مسجد رفتن و نماز خواندن عادت شده و اینان بندرت بطور جدی درباره ی آیات خوانده شده از قرآن و معنی آنها فکر می کنند. از این رو یک مسلمان تحصیل کرده امروزی اصولا از نظر فکری آمادگی ندارد با دگراندیشان به بحث و گفت گوی خلاق بنشیند، چرا که او بدون هضم مطلب و درباره اش فکر کردن خیلی خشک و خشن واکنش نشان خواهد داد".
این مثال تنها منحصر به معتقدین مذهبی نیست، بلکه درباره دیگر افراد وابسته به گروهها وسازمانهای مطلق گرا ومتعصب درجوامع مختلف، که می خواهند بدون و یا با زحمت کم بهدف های اجتماعی خود برسند، نیز صادق است. درحقیقت آسان پذیری و زحمت فکر و اندیشیدن به خود ندادن باعث رشد روز افزون تعصب گرائی و مطلق گرائی خواهد شد، به شکلی که تعصب گرائی در حال رشد در دنیای به اصطلاح مدرن امروزی خطر جدی برای زندگی صلح آمیز و ثبات جهان بشریت محسوس می شود. از این رو لازم و ضروری بنظر می رسد که باید جدی تر علیه این پدیده خطرناک به مبارزه بر خاست و در راه مستقل تصمیم گرفتن و عمل کردن تبلیغ نمود. امانوئل کانت فیلسوف آلمانی قرن هیجدهم (1724- 1804) میلادی می گوید: "انسان می باید از فهم و خرد خود، بدون سپردن فرمان به دست دیگری استفاده نماید". یعنی در واقع شایسته انسانها نیست کورکورانه از کسی پیروی و عمل کنند. برای رسیدن به آن نکته که همه انسانها فرمان عقل و خرد خودرا خود در دست گیرند و بر احساسات و افکار و اعمال خود تسلط یابند و خودرا بدام تعصب گرایان و مطلق گرایان نیاندازند، همان طوری که در قبل ذکر شد، زیر علامت سئوال بردن جهان پیرامون و جستجو و تفحص برای درک بیشتر آنست. در اینجا، نه انتقامجوئی و قتل و ترور دیگران و نه بی تفاوتی و دوری از مشکلات و مسایل اجتماعی می توانند به ما کمک کنند. همانگونه که برای همه واضح و روشن است، انسان موجودی طبیعتا اجتماعی است و نمی تواند در مقابل وقایع جامعه سلب مسئولیت نماید.
نژادپرستی و ناسیونالیسم کوری که مانند ویروس یک مرض مسری، امروزه سراسر اروپا را تهدید می کند، به آن اندازه خطر ناک است که تعصب خشک مذهبی بخشی از جهان اسلام و بعضی از کشورهای مسیحی مانند آمریکا را در بر گرفته است. در اینجا کافی است به مسئله اوج گیری اعمال ضد خارجی گروههای ناسیونالیستی و نئوناریها در اروپا، جنگهای ارامنه و آذربایجانی ها، گرجی ها و ابخازهای شوروی سابق و کرواتها و صربهای (چندی پیش) یوگسلاوی سابق و نهایتا جدل و خونریزی بین کردها و دولت نظامی- ناسیونالیستی ترکیه (درگذشته و اکنون کمتر شده است) نظری افکنده شود.
در این برهه خطرناک و در عین حال پر از تغییر و تحول در سطح جهان، بشریت مترقی از طرفی در گوشه هائی از این کره ی خاکی و حتا در مرکز پیشرفت و تمدن، شاهد عقب گرد تاریخ به بخشهائی از دوران تاریک و ناخوشایند هستیم. رشد روز افزون و فراگیر، آن طوری که اشاره شد، نئونازیها و رادیکال تر شدن تعصبات مذهبی بویژه اسلامی و ازطرف دیگر ناظر و شاهد موفقیتهای نسبی مانند پیروزی مردم آفریقای جنوبی بر سیستم فرسوده و مطرود آپارتهاید (نژاد پرستی) و بر سر میز مذاکره کشاندن دو نیروی تا پوست و استخوان دشمن یکدیگر (اسرائیلیها و فلسطینیان اگر چه هنوز به موفقیت نرسیده) و غیره بوده ایم. این تحولات که سرنگونی صدام حسین دیکتاتور خشن و ناسیونالیست را به دنبال داشت و اکنون پیروزی بخشی از خلق کرد که در آن زمان نبود و ما کردها دهها سال برای کسب این دست آورد مبارزه کرده ایم، اما متأسفانه هنوزهم بخش بزرگی ازاین ملت قربانی سیاست قدرت طلبی و تعصبات کور و لجام گسیخته دولتهای دیکتاتوری حاکم بر سرزمین کردستان و همسایگان خود است. این دیکتاتوران در گذشته با حمایت استعمارگران اروپائی و با توسل بهر نیرنگی کوشیدند ما را از حقوق حقه خویش یعنی آزادی و به دست گرفتن سکان سرنوشت خود، محروم کنند و تا حدودی زیاد نیز موفق شدند و این سیاست هنوزهم ادامه دارد. امروزه آگاهانه می کوشند مارا با زدن انواع برچسبها به بن بست تعصب کور دشمنی با دیگر خلقها بکشانند یا هول دهند و مارا به واکنشهای رادیکال وا دارند (همانطوری که در میان مردم بخشی از کردستان موفق هم شده اند)، تا بهتر بتوانند با بهتان و افترا، سیاست سرکوبگران خودرا نسبت به خلق کرد در اذهان عمومی جهان توجیه کنند. ما کردها نباید خودرا در این دام تزویر گرفتار کنیم. باید از هرگونه برخورد فیزیکی و غیر عاقلانه، چه در محفل های کوچک و چه در سطح منطقه، دوری جوئیم و تعصب های بی معنا و احساساتی را کنار بگذاریم. در این میدان عاقبت پیروزی با آن کسانی خواهد بود که مسلح به استدلال و منطق و آماده برای بحث و گفت گوی ثمر بخش بر سر مسایل بنیادی باشند و بجای مشت و لگد و فحش و بکارگیری سلاح گرم و سرد، ابزار دمکراتیک را به خدمت اهدافشان بگیرند. اسدی طوسی شاعر معروف ایران می گوید:
ز بد خواه و از مردم کینه کش توان دوست کردن به گفتار خوش
به نرمی چو کاری توان برد پیش درشتی مجوئید ز اندازه بیش
پس در مقابل منطق درشتی بکار گرفتن کار خردمندان نیست. متأسفانه در گذشته به تجربه ثابت شده و حال نیز امکان دارد که تعداد فراوانی از هم ملیتهای کرد با بکار گیری چنین روش و شیوه منطقی، نتیجه مثبتی به دست نیاورده اند و بگویند: "من بارها در بحث های متعدد کوشیده ام نرمش نشان دهم و دوستانه بحث و بر خورد نمایم و از چار چوب عقل و منطق پارا فراتر ننهم و استدلالاتم همراه با ارائه فاکت و سند بوده، اما با تأسف زیاد، اغلب نتیجه عکس نصیبم شده و عاقبت مورد اهانت و تهمت قرار گرفته ام و نرمش مرا نکته ضعف دانسته اند و به من نیز تهمت <ترسو و خائن و تجزیه طلب> و غیره زده اند. این برای من کافی است و دیگر نمی خواهم با "دشمن" چنین رفتار و برخورد صلح جویانه ای داشته باشم".
ازطرفی این تجربیات نا امید کننده و احتراز ازتکرار مجدد آن نوع برخورد، تاحدودی قابل درک است، ولی ازطرف دیگر این واقعیت رانباید نادیده گرفت که سرزمین ما بین چهار کشور باحکومتهای دیکتاتوری تقسیم شده وبه دلیل پایمال شدن ابتدائی ترین حقوق انسانی درمنطقه تحت نقوذ این دیکتاتورها علاوه بر ویرانی خانه و کاشانه ما کردها جمع کثیری از روشنفکران همه خلقهای ساکن این منطقه از جمله فارس و عرب و ترک در سراسر جهان آواره شده اند. بنا بر این دیکتاتورهای حاکم نه فقط خلق کرد را با خونبارترین شیوه و ابزار، سرکوب می کنند، بلکه کلیه نیروهای مترقی و دمکرات دیگر خلقهای فارس و عرب و ترک که مخالف دیکتاتوری و موافق آزادی همه خلقها هستند نیز تحت پیگرد و سرکوب این دیکتاتورها و گاه تهمت ناسیونالیست های کور ملتهای خود قرار می گیرند. بهمین دلیل اگر ماهم باهمان سلاحی که ناسیونالیست های کور و متعصب علیه خودمان و علیه دیگر نیروهای مترقی بکار می گیرند، وارد عمل شویم، چه فرقی هست بین ما و آنها؟ در واقع اگر ما نیزچنین کاری بکنیم، آب به آسیاب دشمن ریختن است و کمک به توسعه ی جو ترور و اختناق علیه خود ما خواهد بود.
در اینجا یاد آوری یک نکته ضروری به نظر می رسد که: پدران ما فقط در دوران صد و هشتاد سال گذشته برای به دست آوردن آزادی و حقوق خویش قهرمانانه و با اسلحه مبارزه کردند و در این مبازره طولانی و خونبار میلیونها کرد جان و مال خودرا از دست دادند. ولی آن طور که برای همه ما ها روشن است این مبارزه مسلحانه با وصف دست آوردهای اندک، متأسفانه تا امروز هنوز نتوانسته است بهای خون قربانیان خودرا به طور کامل یعنی آزادی و حق تعیین سرنوشت خویش را به دست آورد. امروزه بنا به عقیده صاحبنظران و مدافعان حقوق ملتها، دیگر زمان مبارزات مسلحانه و نیز زورگوئی درحال سپری شدن است و وقت آن رسیده که مبارزه با اسلحه را به کشاندن طرف به پشت میز مذاکره عوض کرد. در اینجا شاید بعضی از هموطنان خارج نشین مخالف چنین نظریه ای باشند. اما ما فقط یاد آوری می کنیم که بهتر است بجای مخالفت و قبل از قضاوت و رد این نظریه، حتا اگر برای یک لحظه هم بوده، خودرا به جای آن هم وطنانی بگذاریم که در منطقه هستند. در خارج بودن و احساساتی برخورد کردن و رد کردن همه چیز خیلی ساده و آسان است. نکته دیگری که قابل ذکر خواهد بود، آن است که ما کردها به دلیل مبارزات پیگیر و حق طلبانه برای آزادی و عدالت اجتماعی و دمکراسی، از خیلی وقت پیش در میان قدرتمندان و منافع به خطر افتادگان، به اندازه کافی دشمن داریم. بنا بر این هیچ لزومی ندارد و نیازی هم نیست، با دشمن تراشی بی مورد به تعداد دشمنان آشتی ناپذیر خود بیافزائیم، بلکه باید بکوشیم دایره یا شعاع همبستگی با خلق کرد را هرچه وسیع تر گسترش دهیم. بدین شیوه قادر خواهیم شد با بسیج نیروهای مترقی در منطقه و در سطح جهان خواستهای بر حق خودرا به کرسی بنشانیم.
لذا بسیار ناشیانه و ناعاقلانه خواهد بود اگر همه ترکها و عربها و فارسها را با شلاق تعصب کور و با یک چوب برانیم و همه را دشمن خود بدانیم. نباید باهمان شیوه ای که ناسیونالیستهای کور با خود ما رفتار می کنند، ما نیز با دیگران رفتار کنیم. آن گونه که در پیش ذکر شد، این مسئله بر هیچکس پوشیده نیست که اکثر نیروهای مترقی از طرف دیکتاتورهای حاکم تحت پیگرد و فشار قرار می گیرند و در میان این دانایان و فعالان، کم نیستند روشنفکرانی که به خاطر دفاع از حقوق حقه خلقها و ازجمله خلق کرد متحمل زندان و شکنجه و اخراج از کار و تهمت شده اند. من در اینجا فقط یکی از میان ترکهارا نام می برم وآن نویسنده وسیاستدان معروف اسماعیل بشیکچی است. این مرد بزرگ در 30 سال گذشته حدود 15 سال آن در زمانهای مختلف، هربار به خاطر نوشتن کتابی درباره کردها و حقوق آنها به زندان ترکهای ناسیونالیست افتاده است.
در هر صورت این روشنفکران و پیروان آنان حامی بالقوه و متحد ما هستند و یا ما می توانیم آنها را بیشتر برای به دست آوردن حقوق دمکراتیک در منطقه بسیج کرده و بسمت خود جلب نمائیم. البته این کار نیاز مبرم به آگاهی از اوضاع منطقه و نرمش، صبر و استدلالات منطقی دارد که بدون شک با بکارگیری این ابزار ما زودتر و بهتر می توانیم به هدف نهائی خود یعنی آزادی ودمکراسی وحق تعیین سرنوشت خویش، دست یابیم.
امروزه در جو بسیار حساس سیاسی می توان با بیان یک جمله نا معقول به یک دشمنی آشتی ناپذیر دامن زد و مسایل و مشکلات قابل حل را غیر قابل حل کرد. و برعکس با جمله دیگری که احتمالا برای بیانش همان اندازه انرژی و نیرو و وقت صرف می شود، پایه و اساس یک دوستی پایدار وگسست ناپذیر را بنانهاد و زمینه را برای یک همزیستی مسالمت آمیز آماده نمود. بیاد بیاوریم که در سالهای شصت میلادی فقط بابیان یک جمله ازیک جنگ هسته ای خانمانسوز بین آمریکا و شوروی سابق جلوگیری شد(مسئله خروشچف وکندی برسر کوبا). متأسفانه نسخه حاضر و آماده نیز برای چنین جملات و کلمات مسالمت آمیز و به قول ادبای فارسی زبان جملاتی که از دل بر خیزد و بر دل نشیند، وجود ندارد که انسان بتواند ازهر داروخانه ای آن را به دست آورد که درمان درد باشد. ولی اگر انسان به خودش امین باشد و درباره استدلالات دیگران ویا "مخالفین" عمیقا فکر کند و آنهارا تجزیه وتحلیل نماید و نظرات خودرا آیات مطلق نداند، مطمئنا می تواند زودتر وبهتر به آن داروی شفابخش دست یابد. البته تجربیات و ابتکارات و شایستگی خود فرد که بعضی مانند بنده ازآن کم بهره اند، مؤثرتر و موفقیت در این راه را تسریع خواهد کرد.
همان گونه که در پیش گفته شد، شاید بتوان یکی از این داروی شفابخش را تعویض شیوه مبارزه حق طلبانه از اسلحه به میز مذاکره دانست. بشکلی که مبارزین آفریقای جنوبی و بخشی ازفلسطینیان انجام دادند. مطمئنا در این رابطه بعضیها خواهند گفت که صلح نسبی اعراب و اسرائیل خه هنوز هم کاملا تحقق نیافته و یا عقب نشینی نژاد پرستان آفریقای جنوبی در نتیجه در هم شکسته شدن بلوک شرق و یک قطبی شدن جهان به سرکردگی آمریکا است و چون دیگر به اصطلاح خطر کمونیسم وجود ندارد، بنا بر این سیستم سرمایداری برای سلطه کامل خود بر جهان یک قطبی تمایل به بعضی رفرمها درمناطق مختلف جهان نشان داده و در واقع عقب نشینی هائی کرده است. به فرض اگر هم این ادعا درست باشد، پس باید از این عقب نشینی و نرمش جهانخواران به سود توده های محروم و بویژه خلق کرد حد اکثر بهره را گرفت. برای این کار بسیج وسیع تر افکار عمومی درسطح بین المللی، تحت فشار سیاسی قرار دادن همپیمانان اقتصادی برای مثال کشورهائی که کردستان را میان خود تقسیم کرده اند و در رأس همه از کشورهای صتعتی غربی خواسته شود که اعتراض خودرا علیه سرکوب خلق کرد و دیگر ملتها و نیروهای مترقی مخالف این رژیمها را در منطقه اعلام دارند. به آنان مکررا یاد آوری شود که اگر به این کشورها مانند ترکیه و امثال، بی رویه اسلحه داده شود و یا بر روابط اقتصادی و بازرگانی با ایران و سوریه ادامه داده و روز به روز گسترده تر شود، نباید انتظار داشته باشند که در این کشورها ابتدائی ترین حقوق انسانی و بویژه حق و حقوق ملیتها رعایت گردد و نباید انتظارهم داشته باشند که خلقهای تحت ستم و قبل ازهمه خلق کرد گوسفند وار مطیع و آرام خواهند نشست.
مطمئنا این شیوه مبارزه و افشاگری نمی تواند در کوتاه مدت اثرات و ثمر بخشی خود را نشان دهد. ولی اگر پیگیر و مدام انجام گیرد، موفقیت ازآن ما خواهد بود. بهرصورت ما یک راه طولانی مبارزه را پشت سر گذاشته ایم و چه بسا بهمین اندازه یا بیش راه، تا پیروزی نهائی یعنی رسیدن به حقوق ملی و یک سیستم دمکراتیک، درمقابل خود داریم که قبل ازهمه برای طی موفقیت آمیز آن نیاز به متانت، مقاومت و صبر و بردباری خواهیم داشت. بدون شک این راه دراز مبارزه، جاده اسفالته و اتوبان هم نیست، بلکه راه پر پیچ و خم و سنگلاخ وکوهستانی پربرفی است، مانند کوههای صعب العبور کردستان و آذربایجان که پدران ما در آن برای کسب آزادی ما بابی صبری وتندی مبارزه کردند، اما قهرمانانه با بازده کم جان دادند. اگرما حوصله و متانت به خرج دهیم و با سلاح منطق و استدلال مبارزه خودرا به پیش ببریم، بدون تردید خونبهای پدرانمان را که همان آزادی خلق خویش است به چنگ خواهیم آورد.

مسئله زبان مادری و مشکلات آن:
یک مانع بین ما کردها و خلق های همسایه و همجوار وجود دارد که اگر چه شاید کوچک به نظر می رسد اما در بروز اختلافات و دشوار کردن همزیستی بدون شک می تواند نقشی داشته باشد و آن مشکل زبان مادری است که وسیله ارتباط بین این خلق هاست. بطوری که کردها همیشه مجبور بوده اند برای رساندن خواستهای خود با یکی از زبانهای ترکی و عربی و فارسی صحبت کنند و کارهای اداری خودرا با این زبانهای ذکر شده حل و فصل نمایند و کمترین امکان را داشته اند زبان مادری خودرا پرورش دهند. در حائی که در دنیای امروز این مسئله به سادگی قابل حل است. اما متأسفانه دهها سال است و بویژه از بعد از جنگ جهانی اول تا به امروز دیکتاتورهای حاکم کوشیده اند کردها را تاحد امکان از آموزش بطور کلی و آموزش بزبان مادری بطوراخص محروم نگهدارند واین خود یکی از بزرگترین منبع بروز اختلاف بین دولتهای حاکم و خلق کرد بوده است و چه بسا دامنه این اختلافات نیز به داخل مردمان ملیتهای دیگر بامردم کرد کشیده شده و درگذشته نه چندان دور باعث برخورد های فراوانی هم شده بود. بهمین دلیل از طرفی قابل فهم و برحق است که کردها روی زبان مادری خود تکیه و پافشاری می کنند و گاهی حتا نسبت به استفاده دیگر زبانها حساسیت نشان می دهند و تا حد امکان نمی خواهند به زبانهای ترکی، عربی و حتا فارسی که با زبان کردی قومیت و نزدیکی دارد، مکالمه نمایند. دلیلی که آورده می شود این است که این زبانها از طرف دیکتاتورها به ما تحمیل شده است. از این رو کم نیستند کردهائی که ترجیح می دهند اخبار و اطلاعات در مورد کردها و کردستان را به زبانهای اروپائی کسب کنند تا به زبانهای ترکی و عربی و فارسی. اگر چه تسلط آنها بر این زبانهای ذکر شده اخیر به مراتب بهتر از زبانهای اروپائی و حتا در بعضی مواقع بهتر از زبان مادری خود است. استدلال کردها در این زمینه این است که اولا؛ اخبار و اطلاعات درباره ی کردستان به زبانهای ترکی و عربی و فارسی که منتشر می شود از بارخانه دیکتاتورهای حاکم می آیند و مملو از پیش داوری ها و دروغ ها هستند. این عزیزان نادیده می گیرند که نیروهای مترقی و پشتیبانان خلق کرد از میان این ملتها به زبان خود افشا گریهای ارزنده ای درباره دیکتاتوران خلقهای حاکم می کنند و باید آنهارا خواند. دوما؛ استدلال می کنند که این زبانها، زبانهای دیکتاتورهائی هستند که خلق کردرا سر کوب می کنند و بعلاوه گفته می شود که کردها باید بکوشند به زبان مادری خود بیشتر بنویسند و منتشر کنند و بخوانند. در واقع این استدلال آخری تا اندازه ای درست است وبا واقعیت تطبیق دارد. امانباید فراموش کرد که زبانهای ترکی، عربی و فارسی تنها زبان دیکتاتورها و ستم گران نیستند، بلکه زبانهای صدها هزار انسان مترقی و روشنفکر نیز هستند که سالها از عمر عزیزشان را برای دفاع از آزادی و دمکراسی و حمایت بی وقفه از حقوق خلقهای تحت ستم و بویژه دفاع از حقوق خلق کرد در زندانهای دیکتاتورها گذرانده اند و یا درمهاجرت به سر برده اند. ما نباید در آنجا که مربوط به کسب اخبار و اطلاعات اجتماعی می شود، خیلی دگم و با تعصب بر روی زبان مادری تکیه نمائیم، بلکه باید اخبار و واقعیتهای تلخ درباره رفتار ناهنجار و غیر انسانی با هم ملیتهایمان را توسط دیکتاتوران منطقه بویژه به زبانهای ترکی وعربی وفارسی بیشتر منتشر نمائیم تابتوانیم بدینوسیله خلفهای همسایه را که اغلب به زبان مادری خود اخبار و اطلاعات غلط درباره تاریخ و مبارزات و سر نوشت ما را خوانده اند، واقعیت را از نوک قلم بی طرفان و یا خود ما و به زبانهای مادری خودشان بخوانند. در اینجا باید یک پرانتز باز کنم و بگویم که اکثر مردمان پاک دل و شهر نشین، خلق های حاکم در منطقه، به دلیل تبلیغات زهر آگین رژیمهای دیکتاتوری، واقعا باور دارند که کردها آدم را سر می برند و خطرناک اند! برای خنثا کردن این تصورات غلط باید با متانت رفتار نمود و کوشید چهره واقعی خودرا به این عزیزان نشان داد.
اگرما با تعصب خاصی جلو چنین کاری را بگیریم، یعنی خواندن ونوشتن به این زبانهارا تحریم کنیم، در حقیقت میدان را مانند سابق برای رسانه های گروهی این دیکتاتوران خالی خواهیم گذاشت. به علاوه ی اینها نباید فراموش کرد که اکثر به اتفاق کردهای با سواد، به دلیل حاکمیت چندین صد ساله دیکتاتوری فقط به یکی از زبانهای ترکی و عربی و فارسی توانائی خواندن و نوشتن درست و حسابی را دارند. پس اینان بدون شک قادر نخواهند بود اخبار و اطلاعات درست را به زبان مادری یا به زبانهای اروپائی بهتر ازفارسی وترکی و عربی بخوانند. پس کمی بی انصافی است این قشر از جامعه را از وقایع درست محروم کنیم. بنابراین اگر به بر خورد دگم و تعصب انگیز ادامه دهیم در واقع کارد بر استخوان خود فرو خواهیم کرد و نه اینکه این اکثریت باسواد از هم ملیت هایمان، بلکه صدهاهزار از هواداران و دوستان خلق کرد درمیان خلقهای فارس و ترک وعرب و غیره را ازاخبار دقیق درباره سرنوشت و خواست خلق کرد محروم خواهیم نمود.
بعضی از هم ملیتی های فعال و دانایمان بر این عقیده اند که تکیه بر زبان مادری و دوری از زبانهای دیگر، کردها را مجبور خواهد کرد که در فراگیری زبان مادری خود بکوشند. این استدلال بدون شک در دراز مدت می تواند مؤثر و درست باشد ولی در کوتاه مدت ضروری است که خود کردها و پشتیبانان آنها اخبار و وقایع کردستان را به زبانهائی که بیشتر بر آنها تسلط دارند، دریافت نمایند. ما نباید با دست خود مانع شویم که حامیان بالقوه مان از دریافت اخبار درست درباره سرنوشتمان محروم شوند. ما کردها بهتر از هرکسی دیگر باید بدانیم که چقدر کشنده و درد آور است که انسان قادر نباشد به زبان مادری خود بخواند و بنویسد. بهمین دلیل نباید انتظار داشته باشیم که دوستان ما به زبانهای بیگانه از سرنوشت ما مطلع شوند و از ما نیز حمایت کنند. چرا که ما به دلیل تعصب کور حاضر نبوده و نیستیم اخبار را به زبانهای خود آنها منتشر کنیم.
بیائید تعصب کور را برای ناسیونالیستهای کور و مذهبیون مطلق گرا بگذاریم. این وصله ناجور به قامت خونبار ما کردها نمی چسبد. بیائید باهم بن بستها را بشکنیم و کوره راهها را به شاهراه صلح و برادری تبدیل کنیم. "دراین کوره راهها چالاک برو زیرا این کوره راهها به شاهراه می پیوندد و شاهراه به انسانها". نگاه کنید به احسان طبری، سفر جادو، چاپ اول انتشارات آلفا، تهران 1358 صفحه 94.

هایدلبرگ، آلمان فدرال 8 فوریه 2010 میلادی دکتر گلمراد مرادی

Dr.GolmoradMoradi@t-online.de

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد