logo





مقام زن در تاریخ

جمعه ۱۶ بهمن ۱۳۸۸ - ۰۵ فوريه ۲۰۱۰

بیژن باران

bijan-baran.jpg
در شجره تکاملی از مرکز شرقی قاره آفریقا، انسانماها از 1 میلیون سال پیش از درختان پایین آمدند. آنها بروی 2 پا، در خانوارهای 2-3 نسل خویش باهم در صحرا به جمعآوری سبزی، دانه های روغنی، شکار پرداختند. روی 2 پا دویدن، دیدشان در همواری گسترده تر شده؛ به افقهای دور، گروه خود را برای آذوقه بیشتر بردند.

بمرور ابزار سنگی، استخوانی، چوبی را برای بهینه کردن روال شکار، جمعآوری، نگهداری پدید آوردند. بزودی زبان برای تعامل جمعی و ترابری تجربه فردی ساخته شد. از 100- 50 هزار سال پیش با بلمهای چوبی خود بسوی قاره اروپا؛ سپس آسیا روی آوردند. بموازات دوری از منطقه حاره با موتاسیونهای ژنی در اثر اشعه ماوراء بنفش رنگ پوست، مو، مردمک چشم آنها روشنتر شده؛ زبانهای آنها با انطباق با محیطهای جدید گسترش یافته، بخاطر پیشوری شعاعی بر کره زمین، از هم جدا شدند. سرمای شمال استوا آنها را به پوشاک، کاربرد آتش، پناه بردن بغار، سبد بافی با ترکه های بید و الیافهای گیاهی رساند.

از غارهای جنوب اروپا تا پیدایش تمدن در اطراف رودها و مناطق پرگیاه مانند رود نیل، دانوب، دجله، فرات، گنگ، یانگ تسه دهکده های اولیه بوجود آمدند. کارکردهای دماغی انسانهای اولیه مانند کنجکاوی، حل مسئله، تخیل، بازی منجر به دامداری و کشاورزی شده، تولید مواد غذایی را بالا برد. با پیدایش وقت اضافی، کنجکاوی، تخیلات، عواطف موجب شد که ساکنان دهکده به آرایش و هنرهای جدید بپردازند.

رقص، روایت، نمایش، شعر، موسیقی، نقاشی، مجسمه در غارهای مهراب مانند در جنوب اروپا، کوزاک و آلتامیرا، و شرق آفریقا، نامیبیا و الجزیره، با موضوع 4پایان برای جادو در افزایش شمار شکارها و تمرین نیزه پراکنی به شکار مربوط به 32 هزار سال پیش است.

شامانهای کرومگنون در حالت هپروتی این نقاشیهای دیواری را کشیده؛ با کف دست کوچک رنگی امضای خود را بر دیواره گذاشتند. از روی کف دست کوچک میتوان گفت که جوانان اکثریت را داشتند. دلایل دیگر فانتزی تصویر جانواران قدرتمند است که شکارشان همراه با ریسک بوده؛ وجود مجسمه های گلین زن که ناشی از شور جوانی جامعه است.

آخرین دوران یخبندان 20 هزار سال پیش بود که موجب کوچ بیشتر انسانها به شرق شد. در 13 هزار سال پیش، آنها از ترعه برینگ بین آسیا و آلاسکا گذشته؛ بمرور به فاره آمریکا بسوی جنوب گرم سرازیر شدند. بخش دیگری در پی شکار ماهی با بلمهای ساخته از تیر و الیاف گیاهی به جزایر اقیانوس آرام و نهایتا به استرالیا رسیدند. آنها شاید ابزار سنگی گذشتگان از 20 هزار سال پیش را همراه داشته؛ به سرزمینهای جدید آوردند.

انسانها 2 سفر سترگ در طول تکامل خود داشته اند. نخستین آن رسیدن به جغرافیای جدید بود که شمای آن در بالا تصویر شد. سفر دیگر در ذهن آنها بود که حوادث روزمره بر کارکردهای دماغی آنها مانند تخیلات، حل مسئله، کنجکاوی، حافظه، زبان موجب پیدایش فرهنگ در ضمیر جمعی شد. در این پیدایش سوای حوادث عینی مادی زندگی، فکرهای کتره ای، غور، مکاشفه، کنجکاوی، تخیل، عواطف، محرکات، استعداد تقلید و بیان بکار رفت تا عوامل ذهنی هم انتگره در فرهنگ شوند. عوامل ذهنی شامل فکرها، عواطف، هالوسیناسیون/ نشئگی، برخی عارضه های دماغی مانند اضطراب و جنون بود.

برای پاسخ به علت آمدن مردگان بخواب بازماندگان، سایه خود در روز و مهتاب بزیرپا، عکس خود در برکه ها و چشمه ها، شباهت نوزادان به اولیا، تک و توک مخبطان/ مجنونان ذهن انسان آن عصر به مکاشفه و اشراق فرو رفت. در این غور و گپ زدن با همقطاران، اعتقادات بهمزادها، نمیرندگی اولیا، ارواح اجدادی پیدا شدند. دریدن مردگان بوسیله گوشتخواران، احساس درد در زخمها، علاقه به خویشان، مرگهای زودرس، گرسنگی زندگان منجر به دفن مردگان همراه با مواد غذایی شد.

آیینه حیات اجتماعی دهکده منجر به تخیلات در باره دنیای اموات ماوراء یا مادون محیط زیستی شد. بویژه خاطرات مردگان هر از گاهی، کتره ای، در سر زندگان احیاء می شدند. تخیلات، اعتقادات، علاقه ها منجر به پیدایش اسطوره های شفاهی در باره گذشتگان شد. در اینجا اسطوره بیان غلو واقعیات و تخیلات مداقه ای معنی میدهد.

گذشت زمان طولانی در پس و پیشی رویدادها در یادها با اختلال ساعت بیولوژیک در مغز موثر بود. یکی از این اثرات غلو در طول سالها بود که نمونه وار طول عمر متوسط 30 سال به 300 سال در این روایات افزایش یافت. تطویل عمر در اسطوره های آریایی در بخشی از شاهنامه و سامی در شجره انسانهای ماقبل تاریخ قوم یهود دیده می شود. دیگر اینکه چون این خاطرات دور در ذهن انسانها بازآوری و بیان می شد؛ این پدیده به بیمرگی گزیدگان اسلاف منجر شد که در نهایت به جاودانگی الهه ها/ رب النوعها ختم شد.

غلو و شاخه و برگ دادن به این داستانهای متناظر با پیدایش روسای ایل و قوم بود. این پروسه غلو، انسانهای واقعی مرده را تبدیل به شخصیتهای آرکی تیپ/ نوعی کرد. البته با خصلت کودکانه تخیلات این روایتها حیات مستقل خود را از زندگی روزمره یافته، در بازتولید خود بتوسط شامانها عامل منطق هم اضافه شد؛ تا برای پرسشهای برخی اذهان حاضر در قصه گوییها پاسخها هم در روایات مستتر شوند.

حوادث طبیعی مانند رعد، برق، زلزله، طوفان، باران، آتشفشان، سیل، آتش سوزی، امراض مسری نیز وارد این روایات شدند. شخصیتهای عادی با برخی خصایل فوق العاده از متن زندگی معمولی به الهه های قدرتمند منطبق بر الگوی اجداد، به روایات وارد می شدند. اثرپذیری این روایات از دستگاه قدرت و منزلت ایلخان نیز رنگ و رونق می گرفت. تخیلات کاهنان، شامانها، تیز تر می شد. روایتها از سفر به افقهای دور به سفر به دنیای اموات تبدیل شدند.

فرمانهای سران ایل در رتق و فتق امور دنیوی، پند پیران به جوانان، ریسک فراوان در حیات، نیاز به نوعی پیشگویی حوادث به احکام دینی امر ونهی برای زندگان، پیوستن در آخرت به مردگان بخاطر عاطفه بآنها تصعید یافت. وجود خاطرات مردگان در زندگان، تولد نوزادی شبیه مردگان، خواب، صحبت در باره مردگان، عواطف، نقل روایات اساطیری، احساس احسان/نیکویی، محرکه تقاص/ خشم ، تخیلات زندگان منجر به تصویر دنیایی متناظر با دهکده بدوی ولی ایده آلیزه شده برای مردگان درست شد.

حافظه شفاهی گاهی منجر به مشاجره بین طرفین دعوا یا معامله میشد. ایده گراف / تصویر اشیاء بر واسطه ای غیر از ذهن، مانند نقاشی روی سنگ، منجر به تکامل به خط در عصر آلیاژ برنج شد. خط برای تجارت در 6 هزار سال پیش از هیروگلیف مصری، میخی سومری، الفبای متقدم لاتین فینیقی/ لبنان پیدا شد. نوشتن با جوهر روی سفال، قرصهای گلی، سنگنبشه، مهر تاییدی در پیمانهای سیاسی، تجاری، نظامی سندیت بهتری داشت تا حافظه و شهادت شفاهی.

در آغاز تاریخ زنان مرتبه اول را در جامعه داشتند. آنها ضامن بقای قوم از طریق زادن نسل بعدی، مداوای زخمیان با داروهای گیاهی، کنترل انبارهای دانه، پختن غذا، لذت آوری حضور خود در جمع، ایجاد تکانه های جنسی در جوانان مذکر به الهه های مقدس ارتقاء یافتند. در این مرتبت تا آغاز تاریخ در 5 هزار سال پیش، زنان مقام اول را داشتند. گیس سفیدان پیشگو، مادران، جادوگران، نقالان، پرستاران، داروسازان، طباخان، آنها را در زندگی اجتماعی ضروری می کرد. از اینرو شور حضور زنان در خلوت یا جمع آنها را در مقام اول می گذاشت.

با تولید بیشتر مواد غذایی با نضج کشاورزی، ایجاد انبارهای غله، آبجوسازِِی، شراب، ابزار جنگی، رفته رفته عضله بر دماغ پیشی گرفت. اقشار مونث، مذکر، پیر، جوان به پیدایش طبقات در رابطه با تولید، نگهداری محصولات، تمرکز ثروت انجامیدند. کاهنان و زعمای قوم از کار یدی فاصله گرفته؛ به خواندن اوراد، دادن پند، ساماندهی/ مدیریت گروههای شکار، حمله، مدیریت ساختن ابزار جنگی پرداختند.

در این گذار رییسان شجاع، حراف، مزور با تجربه مقامهای شامخی یافتند. طبقات متنظر با تولید چه دامداری چه کشاورزی چه ابزار سازی در جامعه تثبیت شدند. جنگهای محلی بخاطر اختلاف در مالکیت مقوله مشخصی یا برای حرص و تملک مال همسایگان تکرار می شد. در این روال مردان بر زنان غلبه کرده؛ بویژه در جنگها با کشتن مغلوبان مذکر، املاک و خانواده آنها را هم تصاحب کردند. برای کار در املاک جدید، مغلوبان را بعنوان برده بیمزد - با بخور ونمیری که بخش کوچکی از کار آنان بود- همراه احشام در اختیار می گرفتند.

بمرور شخصیتهای اساطیری ناشی از تخیلات تبدیل به رهبران قدرتمند روی زمین و رب النوعهای قهاری در ماوراء زمین شدند. این موجودات قدرقدرت نیاز به ساختمانهای غولین داشتند! لذا رهبران زمینی و سخنگویان رب النوعی ماورای زمینی به ساختن کاخها و معابد که آنها را از مردم عادی متمایز و دور می کرد فرمان دادند. هرچه جنگها بزرگتر، دورتر، طولانیتر می شد؛ عظمت این بنایا سترگتر و گرانتر می شد.

از اینرو جوامع مساوات گرای ابتدایی مانند قبایل سرخ پوستان در آمریکا، سیاهپوستان در آفریقا، بومی/اباوریجینی در استرالیا در نبود ثروت اضافی ساختمانهای ساده تر داشته تا فرعونهای مصری با کاخها و اهرام غولین، امپراتوران آسمانی چین با ابنیه های پر شوکت، تمدن آستگ و مایان در آمریکای مرکزی و جنوبی. اینهم طنز تاریخ است که اخلاف این تمدنها، عظمت استثمار در مراکز بزرگ تاریخی در آسیا و اروپا را برخ هم می کشند؛ زندگی عدالتمدار قبایل غیر شهری را وحشی می خوانند.

بمرور با پیدایش طبقات زنان به رتبه دوم نزول کردند. با نضج تکخدایی مذکر منطبق بر خان قبیله و جنگها برای منافع طبقات حاکم، مرد سلطه بی بروبرگرد یافت. پس از غلبه بر زنان نوبت به قلع وقمع همسایگان ذکور رسید. فاتحان مذکر، مردان مغلوب در جنگ را برای تصاحب املاکشان، یا قتل عام کرده یا آنها را برده برای بهرهوری از املاک جدید می کردند. این حرکت تاریخ تا نیمه سده 20م ادامه داشت. اوج آن در فاشیزم دیده می شود که نهادهای مذکر برای بردگی تمام جهان بقتل و غارت 3 قاره اروپا، آسیا، آفریقا پرداختند.
12610

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد