بي آن که شعله ی آتشی باشم در خرمنگاه شبانه ات
می آیم سراسیمه و پرشتاب از راهی دور
خسته ومجروح می نشینم در برابرت به رسم عشق
و لحظه ایی را جستجو می کنم تا بگویم دوستت دارم
مرا ببخش اگر بوی باروت وخون می دهم
مسافری گم کرده راه را مانم
که از پشت دیوار سکوت با تو سخن می گویم
از شلاق تگرگ براندام صدها پوپک
از اجساد هزاران برگ سبز
در گودال های سر زمین
سا ل های دیر پا
از میان یک روزنه ی کوچک به آفتاب نگاه کردم
و دیدم در چهار دیواری سلولم
سرهای بریده ی هزاران شقایق
فرو مي ريزند به دره ی هولناک بادها
و فانوس فريادهامان
برای عشق
برای آزادی
یا که چیزی هم چون برابری
در پشت هر واژه می نشیند محزون
مرا ببخش
اگر نسیمی ولگرد در کوچه باغ های تاریخ خون وشلاقم
واژه ایي غریب
آرزویي بر باد رفته
پر شده از وزش خاطره های سیاه
بارش يادهای سرخم
از راهی دور مي آیم
خسته ومجروح در برابرت می نشینم تا بگويم
شکایت این ساقه های بريده
واین پرهای زخمی را به کجا برم
که در هر گوشه از جهان
قتل عام گل هاست و پروانه ها
ای دوست
آيا لحظه ی آن فرا نرسیده است
تا گلایه ي همه ی میخک ها را به دام پنچره ها افتاده
به پیشگاه عشق آورم و آزادی؟
می آيم سراسیمه وپرشتاب از راهی دور
خسته ومجروح در برابرت می نشینم
به رسم عشق
نظرات خوانندگان:
رسم عشق جواد رضوی 2010-01-20 11:34:49
|
شعری حماسی ودر این حال لطیف با توان شاعرهگی بسیار قوی پر بار وعمیق.اگر خانم کتایون اذرلی اجازه بدهند مایلم این شعر ایشان را به زبان المانی برگردانم تا اینکه المانی زبانها بدانند با کشورم چه رفته است وهموطنانم در چه دوزخی زنده مانی می کنند. |
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد