من اردشیر محصص هستم، اما دوست دارم به اسم كوچكم شناخته شوم. فقط به این خاطر كه این اسم را خیلی دوست دارم، این بهترین اسمی بود كه میتوانستند روی من بگذارند. این یك اسم زیباست، مخصوصا وقتی آن را پایین، بالا یا در وسط طرحهایم مینویسم. از گفتوگوی اردشیر محصص با اسماعیل خوئی
*
اردشیر سه ساله بود كه به همراه برادر بزرگترش به تماشای سریال مشهور «بلای جان نازیها» رفته بود، زمانی كه از سینما برگشت در منزل از او درباره داستان فیلم سوالاتی كردند و چون او نمی توانست ماجرای فیلم را شرح دهد آن چه را دیده بود روی كاغذ طراحی كرد. این اولین طراحی محصص بود و آغاز راهی كه بعدها او را به مشهورترین طراحان ایران و جهان مبدل ساخت.
*
محصص در سال 1354 نمایشگاهی از آثارش را در گالری گراهام نیویورك برگزار كرد ومقدمه ای در كاتالوگ نمایشگاه نوشت: در كشور من مردم از هنرمند انتظارات زیادی دارند. در طول تاریخ هنر آیینه عقدهها، دردها و آرزوهای مردم بوده است. شعر بهعنوان سنگری درآمده كه مردم را از دشمنش حفظ میكند. با مینیاتور ایرانی دشنام دادهاند و چنگ زدهاند و با زبان و معماری و هنرهای دیگر انتقام گرفتهاند، حمله كردهاند، پناه بردهاند و به احساس راحتی رسیدهاند و موجودیتشان را ثابت كردهاند. اگر در چنین محیطی شخصی هنرش را جدی نگیرد، نهتنها مردمش بلكه خودش را از دست داده است.
*
*
محصص خود در باره کارهایش می گوید: من آنچه را می بینم میکشم؛ به نظر من کاریکاتورها اسناد یک عصرند؛ همچنان که مدارک رسمی، اعلامیههای دولتی و گزارش های پارلمانی نیز چنین هستند.
*
اگر قلم عبید چاقوی جراحی است، قلم اردشیر نیز چنین است- برای من این هر دو، ثباتان کاراکترهای جامعهاند. نشان دهندگان حماقتها، طمعها، یالانچی پهلوانیها، خودپسندیها... آدمهای او آدمهای آشنای جامعهاند مائیم و همسایگانمان. --- احمد شاملو،
*
"هنر محصص و خصوصیت کار او آنست که او به کشتار شیاطین برخاسته است و از خدایان بریده است. و این آن هنگامهایست که هنرمند آدمی و نیز صاحبدل انسانی قادر است که از خود خدایی بسازد. و این است سحر کلام و عصای جادوی روزگار ما." علی اصغر حاج سیدجوادی
*
"اردشیر، از موضعی که انتخاب کرده است، با شدت و حدت دفاع میکند. او قلبا متعهد است، پا به زمین میکوبد، بیقراری میکند، خطوط قلمش، به همان قدرت ضربههای اندیشه گزنده او است. او هجو میکند و هجو کردنش، طنینی تند و تقریبا مایوس کننده دارد. برای این همه بدبین بودن که در اردشیر وجود دارد باید خیلی جوان بود." نیکول واندوون، فلورانس.
*
"اردشیر در این راه "دن کیشوت" نیست با شیشهها و سپر کاغذی و فاتح سرزمینهای موهوم. او شوالیه خشمگین هم نیست در پشت میز گرد. او دهان اعتراض است، در میان ما تیغ میکشد، تیغ در چشم من و تو که حقیقت را همواره با واقعیت روزمره اشتباه گرفتهایم. او میخواهد روزگاری را بازگوید که در آن حقوق بشر، نوعدوستی، روابط متعالی انسانی و احساسات والای بشر شوخی شیرینی بیش نیست. "سیاه" از گرسنگی با حنجرهای دریده فریاد میکند." خسرو گلسرخی.
*
داوود رشیدی از جواد مجابی نقل می کند که در باره ی محصص می گوید: محصص معنی ترس را نمی فهمد حتی اگر برایش توضیح داده شود
*
جواد مجابی روزنامه نگار و شاعر، اهمیت اردشیر محصص را در حد «بنیان گذار کاریکاتور نوین» در ایران می داند. او می گوید : «اردشیر نخستین کسی در ایران بود که کاریکاتور نوین ایرانی را که پیش از او سابقه نداشت ودر ارتباط با کاریکاتورهای جهانی پدید آورد.
*
محمدعلی بنی اسدی درباره محصص می گوید: "من سال هاست اردشیر محصص را می شناسم. شاید به این دلیل که فعالیت کاریکاتور نیز کرده ام. با دقت در آثار وی می توان دریافت که دستمایه سوژه های وی همواره آدم ها و شخصیت های اجتماعی بوده اند. محصص کار خود را با کتاب هفته آغاز کرد و به تدریج با مجلاتی چون کیهان به فعالیت خود ادامه داد. من تصور می کنم مهم ترین عامل ماندگاری این هنرمند در اذهان عمومی به خصوص بعد از این سال ها این است که محصص همیشه خلاف مسیر تعریف شده کاریکاتور حرکت می کرد. او جنس کاریکاتور را می شناخت و در بطن این جنس به فعالیت کاریکاتور می پرداخت."
*
رمزی کلارک دادستان اسبق 80 ساله و وکیل مدافع بین المللی قربانیان بی دفاع ،هنگام شرکت در گشایش نمایشگاه مجموعه آثار طنز پردازایرانی، اردشیر محصص در موزه انجمن آسیا: " من همواره، برای توجه گویا Goyaبه خشونت در اسپانیا، و به هنرمندان فرانسوی، بویژه آنهائی که انقلاب فرانسه را با مرکب روی کاغذ طراحی کرده اند احترام فراوانی قائل بوده ام. و اردشیر بواقع ورای آنها پیش رفته است. او تاریخ طولانی و فرهنگ مردمش را بهترازهرکسی که من می شناسم بیان کرده است."
*
«من آنچه را میبینم میکشم.» - اردشیر محصص
در دل این جهان پر آشوب
ناظر هر بلند و پست او بود
از سوی اهل نقد و اهل نظر
حائز هرچه نازشست او بود
برعلیه پلیدی و پستی
مرد پیروز بیشکست او بود
دست بر هرچه دیده بود، انداخت
اردشیر درازدست او بود.
هادی خرسندی
*
هادی حیدری:
حوالی ساعت شش و نیم امروز جمعه نوزده مهرماه،پیام کوتاهی از «امیر فرهاد» به دستم رسید: اردشیر محصص درگذشت!
به حد کافی شوک آور بود که لحظه ای میخکوبم کند. کمی که به خود آمدم گفتم که اردشیر محصص راحت شد.
آری! اردشیر محصص یکی از نام آوران عرصه کاریکاتور و هنرهای تجسمی، شامگاه پنجشنبه هجده مهرماه 1387 در سن هفتاد سالگی، در تنهایی خویش در شهر نیویورک در حالی که سال ها با بیماری خود دست و پنجه نرم می کرد، چهره در خاک کشید و دنیا را با آدم هایش تنها گذاشت.
*
اردشیر که خداوندگار خطه ی خط بود.
سبز باشید
محمود کویر
نظرات خوانندگان:
Imani 2015-08-03 12:36:46
|
دقت داشته باشید ؛ متن در مورد اردشیر محصص است و تصویر، بهمن محصص را نشان می دهد ! |
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد