تیغ سرما
استخوانها را میشکافد.
و درد،
کران تا کران
به سنگینی میگذرد.
چه صبورانه
این درد را تاب آوردهای.
دردی که همچنان
لایههای روحات را میکاود.
چه صبورانه
حجم تب را در سرما تپیدهای.
* *
ماه زمستانی
گرداگردت را سپید کرده بود
اکنون در گام هایت
سپیدی نرگسها را شکفتهای
و میدانی
شکفتن معجزه نیست.
خود را وهمگان را باور کردن است.
* *
روسریات را
به بال باد میآویزی.
سنجاقک سنجاقی زرین
در موهایت
نشانی از همهی تبسمهاست.
دی ماه ۱۳۸۸ (دسامبر ۲۰۰۹)
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد