پریروز سنگی بود
دیروز بهمن شد
امروز کابوس ضحاک است
و فردا سرود روستا
پس از شروع سرکوب تظاهرات مسالمت آمیز و تا پیش از روز قدس این ترس برای برخی از عزیزان وجود داشت که آیا آتش جنبش آنچنان شدید است که زیر این سرکوب ها نخوابد.
پاسخ روز قدس، سیزده آبان و شانزده آذر بسیار روشن بود:
یک) جلوی این بهمن را دیگر نمیتوان گرفت. تنها شانس برای ضحاک، شرکا و هم مسلکان منحرف کردن آن است
دو) شعارهای جنبش که با "رای من کجاست" و با به زیر سوال بردن احمدی نژاد شروع شده بود، در سیزده آبان، علیرغم تلاش بسیاری برای مهارکردن آن در چارچوب "نه شرقی، نه غربی" تبدیل شده بود به "مرگ بر ولایت فقیه". احمدی نژاد، اگر چه بیشتر از همیشه مورد خشم مردمی قرار دارد، ولی دیگر در مرکز شعارهای جنبش نیست. شعارها در درجه اول و بسیار سریع به سوی آقای خامنه ای بر گردانده شد. هم اکنون با شعارهای "مرگ بر ولایت فقیه" جنبش بر "اصل ولایت فقیه" میتازد و در جستجوی یافتن یک "ولی فقیه" خوب نیست.
سه) آقایان موسوی و کروبی با فاصله و با واکنش های دگرگون در مقابل تحول جنبش کماکان در پشت جنبش راه میپویند
رادیکال تر شدن جنبش و شعارهای آن، که در سال ۵۷ نیز شاهد آن بودیم، بسیار سریع انجام شد. تشخیص لحظات تاریخی دگرگونی تناسب قوای سیاسی ، در هیچ کشور و جامعه ای، کار ساده ای نیست. استبداد و عدم امکان پژوهش و نظر سنجی علمی امکان تحلیل دقیق شرایط را برای همه نیروها کاسته است.
رژیم ضحاک از درک شرایط موجود با توان بوده. هیچ گاه دربار استبداد بهترین مکان گفتمان و تبادل نظر آزاد نبوده است. میگویند که به ضحاک در بین دو منقل گزارشاتی داده میشود که همگی حاکی از محبوبیت وی میکنند.
با چنین "آکادمی علوم اجتماعی" که ضحاک برای خودش ساخته نباید متعجب بود که آقایان تا روز شانزده آذر صبر کردند تا متوجه شوند که زمان ترس و سراسیمگی فرا رسیده است! که اساس خانه شان از ریشه میلرزد! آقایان بالاخره فهمیدند که در مقابل یک "بهمن" رها شده قرار دارند که "ولایت فقیه" را هدف گرفته. و بسان بهمن سال ۵۷ در مسیر خود ایستگاه های تاریخی ویژه خود را دارد: روز قدس، ۱۳ آبان، شانزده آذر و … عاشورا
ترس آقایان از عاشورا بسیار کلان است. ایشان بهتر از هر کس دیگری قدرت این روز را میدانند. ایشان خوب میدانند که تولید "شهدای" تازه در آستانه عاشورا یکسر خودکشی است. سراسیمگی شان را باید درین چارچوب دید و فهمید.
دلیل دیگر سراسیمگی "ولی فقیه" فروپاشی درونی ساختار قدرت است. فرار مدیران تراز اول رژیم به خارج از کشور آغاز شده است. بدلیل حفظ امنیت این افراد از دادن جزئیات میگذرم. ولی اگر آنها که سر تا پا در ناز و نعمت رژیمند نیز ترجیح میدهند فرار کنند این دلیل اینست که "آقا" دیگر حتی اطرافیان خود نیز به ادامه روزهایش نمیتواند قانع کند. و هیچ بیماری مانند سراسیمگی مسری نیست. اعلامیه سپاه به وجود "اختلاف" در صفوف خودشان اعتراف میکند و نمونه های فرار بسیجیان در داخل و به خارج دیده میشود.
لاس و غمزه بین آقای رفسنجانی و "ولی فقیه" نیز هر چه بیشتر لحن "طلاق" میگیرد. اگر آقای رفسنجانی حسابش را از "آقا" جدا میکند، این چراغ سبزی است به آنها که روزهاشان را در مطالعه حرکت باد میگذرانند.
شکاف و اختلاف در یک ساختار استبدادی تنها در زمان در هم پاشی آن نظام بروز میکند. تا وقتی که رهبر قادر بود با یک کلمه همه را، از خاتمی گرفته تا کروبی، به خط کند، کسی دلیلی برای اعتراض نداشت. سی سال است که هزاران لاشخور در ضیافت "ولی فقیه" هر روز پروار میشوند. این ها اگر برای حفظ منافع و امنیت خود لازم بدانند حتی در فروش خود "ولی فقیه" در بازار یک لحظه دریغ نمیکنند. شاه برای نجات خود و برای پاشیدن پودر به چمان جنبش از "انقلاب بر حق" مردم صحبت کرد و چند روز پیش از فرارش یکی از وفادارترین یارانش را، عباس هویدا، بزندان انداخت و به خلخالی سپرد. خود "آقا" هم اگر لازم بداند احمدی نژاد را به مسلخ میفرستد.
با آغاز درهم پاشی اندرونی جمهوری اسلامی باید پیامدهایش را درک کنیم و برایش آماده باشیم.
یک) آخرین ترفند ها ی رژیم
شش ماه پیش خامنه ای هنوز فکر میکرد بمحض اینکه "سخن آقا" پخش شد همه ساکت میشوند. آقایان خاتمی و کروبی و رفسنجانی هزاران بار به او ثابت کرده بودند چون "شاگردان خوب" زمان لازم به داخل صف وارد میشوند. مثل همه. لذا پس از انتخابات، و حتی پیش از آن، تابوی "سخن آقا" روز به روز بازک تر شد تا این که چند ساعت بعد از تبریک "آقا " به رئیس جمهور "منتخب" اعلامیه های حاکی از "کودتا" پخش میشد و در خیابان ها مردم در جستجوی رای شان شعار میدادند.
سپس نوبت رسید به زدن و شکنجه و تجاوز و نمایش های اعتراف های دست جمعی و اعدام ها… هیچ کدام کاری نشد و بهمن همواره نه تنها سنگین تر بلکه رادیکال تر نیز میشود. اینکه امروز آقایان نام خمینی را بیرون آوردند اعتراف به بی اعتباری و بی فایدگی "رهبر" است. چرا تصاویر سوزادن و دریدن عکس های ضحاک را نشان نمیدهند؟ چرا شعارهای "مرگ بر ولایت فقیه" را پخش نمیکنند؟ چرا که هم این و هم آن آماج جنبش مردمند.
مساله آقای خمینی متفاوت است. ایشان از مشروعیت "رهبری" انقلاب بر خوردارند و بنیان گذاری ساختاری که قرار بود هم جمهوری باشد و هم مردم سالارانه. در داخل کشور ایشان آخرین تابوی بزرگ تاریخ سی ساله کشورند. تابوی تابوها. من چند ماه است که من داد و قال میکنم که باید این تابو را شکست چرا که چه بخواهیم چه نخواهیم روزی از ایشان برای ادامه و نجات اصل "ولایت فقیه" استفاده خواهد شد. استدلالی پوک ولی درین حوالی:
- درست است که آقای خامنه ای خونخوار است ولی این دلیل بدی اصل ولایت فقیه نیست. به نمونه آقای خمینی نگاه کنید
گذشته ازین خطر قریب الوقوع مردم ما حق دارند حقایق را در باره ی کسی که شاید بزرگترین نقش را در تاریخ معاصر میهنمان داشته بدانند. در داخل ایران ایشان را چون یک "معصوم" به نسل جوان معرفی کرده اند. خوشبختانه بی اعتباری ماشین تبلیغاتی ولایت فقیهی فضای چندانی برای معصومیت نه آقای خمینی و نه هیچ کس دیگر درین نسل باز نکرده.
این آخرین تابوی بزرگ موجود در نظام است که آقایان بمیان میآورند و میدانند که ترفند بی خطری نیست. اگر شکنجه و اعدام و تجاوز این بهمن را متوقف نکرد چگونه تصاویر سوزاندن یک عکس میکند. مردم تصاویر دل خراش ندای عزیزمان را در هنوز ذهن دارند.
اگر بکشند و بزنند و در آستانه ی عاشورا "شهید" تازه تولید کنند، این خودکشی است. اگر هیچ نگویند این اعتراف به پایان داستان است. لذا آخرین کارت موجودشان را، بدون اعتقاد چندان به کاری بودنش، بیرون میآورند. فردای روز اعلام راه پیماییشان، آیت اله منتظری اعلام میکند که "آقای خمینی معصوم نبود و اشتباهات هم داشت". و بدینسان آقایان خدمت بزرگی به جنبش کردند و بالاخره مساله تابوی آقای خمینی و نقشش را در تاریخ سی سال گذشته مطرح کردند.
بار دیگر ترفند ضحاک بر علیه او بر میگردد. خواست در قهر انزوا و بی اعتباری خود این بار در پشت "تقدس" و "معصومیت" آقای خمینی خود را مخفی کند، لیک بلند پایه ترین مقام مذهبی کشور، آقای منتظری، این "تابو" را میشکند.
اگر آقایان فکر میکردند که با نام آقای خمینی میتوانند حماسه عاشورا را خنثی کنند، محاسباتشان اشتباه در خواهد آمد.
دو) جنگ فرسایشی: ما بیشماریم
چگونه میتوان با پرداخت کمترین بهای انسانی بیشترین صدمه را به ضحاک وارد آورد؟
در مقابل خشونت و کشتار خیابانی رژیم، جنبش باید از کارتهای برنده و امتیازهای خودش به بهترین وجهی استفاده کند. مهمترین این کارت ها "تعداد" است: ما بیشماریم. آقایان نه میتوانند یک جنبش میلیونی به زندان اندازند و نه میتوانند در همه محلات همه شهرها و همیشه حضور داشته باشند. این کلید موفقیت تمام جنگ های فرسایشی تاریخ است.
جدا از تظاهرات همگانی که در یک مکان واحد رخ میدهند، جنبش میتواند شهرها و روستا ها را در تمام گستردگی آن از آن خود کند. این ها چند مثال هستند:
یک) تمام دیوارهای شهر باید "سیما" و "روزنامه" جنبش شوند. شعار "مرگ بر ولایت وقیه" باید دیوارهای شهرهامان را آزین کند. اگر رژیم بخواهد جلوی شعار نویسی دیواری سراسری را بگیرد مجبور خواهد بود هزاران نفر از نیروهایی خود را که برای سرکوب در جاهای دیگر احتیاج دارد به این کار بسیج کند. و ازآن جا که تظاهرات در همه جا هست و باید باشد آقایان مجبور خواهند که انتخاب کنند. و بدینسان دیوارها رسماً رونامه های مردم خواهند شد و ورشکستگی و تحقیر رژیم در هر کوچه و پس کوچه ای به نمایش در خواهد آمد.
دو) صد ها تظاهرات مقطعی، نا متمرکز و پراکنده در نقاط مختلف شهر ها باید سازمان دهی شود. گروه کوچکی غافل گیرانه میآیند، شعار میدهند و ده دقیقه بعد هیچ اثری ازشان نیست. غیر متمرکز بودن سازماندهی مانع آن میشود که ضربه به یک گروه کار گروه های دیگر را متوقف کند. تدارک مکان و زمان هر تظاهرات، خبر رسانی، رسیدن به محل و پراکندگی، سیستم اعلام خطر … همگی احتیاج به سازماندهی از پیش دارد. رژیم که به عدم تمرکز این تظاهرات واقف خواهد بود بجای بازداشت تظاهر کنندگان شاید دستور گشودن مستقیم آتش را بدهد. لذا کار باید با دقت تمام انجام شود. من در کاغذ دیگری تجارب خودم در سازمان دهی این تظاهرات در سال ۵۷ منتشر خواهم کرد.
سه) یافتن تمامی اشکال ابتکاری و نوین مبارزه نا فرمانی مسالمت آمیز باید در دستور کار جنبش قرار گیرد. من به خلاقیت عزیزانمان درین مورد شک ندارم. کافی است که بدنه جنبش، و بویژه دانشجویان، تاکتیک را بعنوان یکی از شیوه های اصلی مبارزه از آن خود کنند.
سه) دوراهی جنبش: اصل ولایت فقیه
تا وقتی شعار جنبش "رای کم کجاست" بود، تمام جنبش توانایی همراهی با این شعار را دشت. لیک بعد از روز قدس و اینکه بر همه آشکار گشت که جنبش از چارچوب "رای من کجاست" بسیار فراتر رفته برخی از شرکت کنندگان در جنبش تمایل به ترمز کردن آن و حتی به عقب کشاندن آن دارند. امروز پرسش کلیدی از همه دست اندرکاران جنبش این است: موافق و یا مخالف با اصل "ولایت فقیه" هستید؟
با این پرسش مساله از سطح فرد به اصل محوری قانون اساسی و بنیان رژیم کنونی منتقل میشود. روح و ویژگی (نه شرقی نه غربی) رژیم کنونی در این اصل نهفته است. برداشتن این اصل شرط لازم استقرار یک ساختار مردم سالارانه در ایران است. مساله دیگر شخص نیست. اینکه آقای خامنه ای برود و آقای منتظری، رفسنجانی یا هر کس دیگری بر جایش بنشیند.
این اصل که حتی در پیش نویس قانون اساسی نبود و آقایانی، از جمله آقای منتظری، مهندسی اش کردند، در هیج جای تاریخ اسلام نه وجود داشته و نه مطرح بوده. نه در قرآن نامی از آن میرود نه در نهج البلاغه و نه … طراحان این اصل در گرماگرم انقلاب و با (سوء) استفاده از مشروعیت انقلابی آقای خمینی، علیرغم مخالفت های شدید اعضای شورای موسسان قانون اساسی، این اصل را به مردم ایران تحمیل کردند. امروز آقایان سروش، کدیور و بسیاری دیگر از اسلام شناسان که از یاران نزدیک خود آقایان منتضری هستند، این اصل را مغایر با هم "جمهوریت" و هم "اسلام" میدانند.
آقای منتظری مینویسد:
"اين جانب كه همه مى دانند مدافع سرسخت حاكميت دينى و از پايه گذاران ولايت فقيه - البته نه به شكل مرسوم فعلى، بلكه به گونه اى كه مردم او را انتخاب نمايند و بر كارهاى او نظارت داشته باشند - بوده ام و [...] اكنون در مقابل مردم آگاه ايران به خاطر ستم هايى كه تحت اين نام و عنوان بر آنان می رود احساس شرمندگى كرده و خودم را در پيشگاه خداوند بزرگ مسئول و در مقابل خون هاى ريخته شده شهداى عزيز و تجاوزات به حقوق مردم بيگناه مورد عتاب مى بینم."
پیش ازینکه سخن از ولی فقیه "انتخابی" برود باید از خود این اصل سخن گفت و دید آیا مردم بعد از سی سال استبداد و خونریزی با استفاده ازین اصل آیا احتیاج به "ولی" و "قیم" دارند. اگر مردم صاحب این خاکند، اگر "میزان رای مردم" است، همه چیز این کشور باید به رای گذاشته شود، و پیش از همه "اصل ولایت فقیه".
جشن پیروزی حماسی مردم در همه پرسی که "ولایت فقیه" را برای همیشه دفن خواهد کرد نقطه آغاز تاریخ نوین میهنمان خواهد بود.
همه شرکت کنندگان در جنبش باید مواضع خود را در برابر این اصل روشن کنند. موضع آقای منتظری اعلام شده است (ایشان در پاسخ به پرسش های که من از ایشان کرده بودم درین باره سخن میگویند. من در مقاله دیگری در باره این نامه نگاری و مواضع آقای منتظری خواهم نوشت.) آقای موسوی در اوائل جنبش ازین اصل دفاع کرد و ازآن پس در باره آن سکوت گزیده. آقای کروبی، که اطاعت غلامانه و مغایر قانون اساسی اش در تحقیر نمایندگان مجلس، هنگامیکه رییس این مجلس بود، به بهانه "حکم رهبری" ضربه محلکی به جنبش زد، از آغاز جنبش خرداد تا کنون در باره این اصل سخنی نگفته. هم چنین آقای خاتمی.
شرکت کننده دیگری درین جنبش را باری من میشناسم که نظرش را هر روز صریح تر از روز پیش بیان میکند. و آن مردم است. یعنی رهبری جنبش سبز. امیدوارم روزهای آینده و در هر ملاقاتی که مردم با تاریخ دارند با شعارهایشان دفن "ولایت فقیه" را واضح بر پرچم جنبش بنویسند.
تا این اصل وجود داشته باشد مردمسالاری در پشت درهای میهنمان خواهد بود.
آقای منتظری که برایشان احترام بسیاری قائلم، در مهندسی این اصل اشتباه تاریخی بزرگی کردند که گمان دارم خودشان به آن واقفند. دفاع امروز ایشان از "نسخه انتخابی" این سرطان سی ساله اشتباه تاریخی دیگری است که برای این مملکت گران تمام خواهد شد. نمیتوان ایران را باردیگر به آزمایشگاه تاریخی این اصل من در آوردی که حتی در میان اسلام شناسان مقبولیت ندارد تبدیل کرد.
برای اینکه "ولایتِ فقیهِ" از در رانده شده از پنجره باز نگردد باید سران جنبش، یعنی خیابان، یعنی مردم، و تا بخش زیادی جنبش دانشجویی، هیچ جای شکی برای کسی باقی نگذارند که مردم مار گزیده ایران مار را حتی با رنگ تازه اش میشناسند.
سی سال نکبت "ولایت وقیه" کافی است.
رضا هیوا
پاریس
هجده دسامبر ۲۰۰۹، ساعت هفت و ۵۰ دقیقه
نظرات خوانندگان:
احمد عین 2010-01-02 16:48:31
|
خوشبختانه بچه های داخل هوشیار ترازان هستند که مثل نویسنده در دام احساس بیفتند و توصیه خارج نشینانی مثل بنده و آقای رضا هوا مبنی بر ایجاد ترس (یعنی ترور و خشونت) را به پذیرند. از ترس و خشونت بهترین چیزی که مکان است حاصل شود چیزی شبیه به جمهوری اسلامی است. |
|
آرش عزیز ، این تئوری خشن پیش از این توسط مجاهدین خلق به جامه عمل درآمد و نتیجه ای به جز نفرت و انزجار توده مردم را به همراه نداشت . هر گاه یاد گرفتیم که خون را با خون نمی شویند لایق گام برداشتن در جاده آزادی با هدف رسیدن به عدالت اجتماعی خواهیم بود . |
جه بايد کرد!؟ آرش 2009-12-29 04:01:57
|
رضای عزیز
تحلیل ات و راهکارا هایت را در بزانو دراوردن حکومت کودتایئ اسلامی را به دقت خواندم و با بسیاری از گفته هایت موافقم اما در جایی که از جنگ فرسایشی حرف میزنی و میگویی
"چگونه میتوان با پرداخت کمترین بهای انسانی بیشترین صدمه را به ضحاک وارد آورد؟
در مقابل خشونت و کشتار خیابانی رژیم، جنبش باید از کارتهای برنده و امتیازهای خودش به بهترین وجهی استفاده کند. مهمترین این کارت ها "تعداد" است: ما بیشماریم. آقایان نه میتوانند یک جنبش میلیونی به زندان اندازند و نه میتوانند در همه محلات همه شهرها و همیشه حضور داشته باشند. این کلید موفقیت تمام جنگ های فرسایشی تاریخ است..........................."
این تئوری و تاکتیک اگر در مورد پایین کشیدن " دیکتاتور ی ها ی زمینی " بکار کرفته شود به احتمال زیاد شایدموثر وافع شود ولی بسیار مشکل است که باور کنیم در مورد جکومت دبکتاتوری که خود را " فرستاده الهی " میدانند !! کاربردی داشته باشد .
جون اگر به گفته های سرمداران اینها توجه کنیم این جکومت اگر زمانش برسد برای بفایشان از به مسلسل بستن هراران نفردر خیابان ها هیچ تردیدی بخود راه نخواهند داد چون به باورشان" فتلو قی سبیل الله " بخاطر خوشنودی الله شان میکشند !!
چنانکه رهبر کبیرشان خمینی در اوایل انقلاب در یکی از سخنرانی هایش در مورد اعدام مخالفان اوایل انفلاب به انقلابیونش گفت :در کشتن محاربین الله تردید نکنید و گفت : جنانکه حصرت علی در یک روز ۷۰۰ نفر از مخاربین را گردن زد!! براساس این تز اینان از اینکه هزاران نفر در خیابانها فتل عام کنند هیج تردیدی بخود راه نخواهند داد جون بخاطر الله میکشند
بنطر میر سد باید از راهکار دیگری استفاده کرد و ان ایجاد ترس و جشت و ترور در حکومت گران جمهوری اسلامی است .
در ابتدا با ید از ترو ر افراد کم اهمیت و خانواده هایشان در رده های پایین شروغ کرد .. مثل امام جمعه ها که از بین بردن ها ساده تر است و کارد مخصوص ندارند . و سپس سراع وکلای مجلس و فاضیان دادگستری و پاسداران در ردهای پایین که شناسایی شده رفت . که ترورشان اسانتر است وبدین وسیله در دل تمام کسانی که در استجکام بخشیدن به این حکومت نقشی دارند رعب و خشت ایجاد کرد تا رده های بالا و رهبران جکومت کودتا به فکرحان خودشان بیفتند که به زودی نوبت انها هم خواهد رسید. واین کاری بود که در صدر اسلام هر سه خلفای راشیدین بدست انقلابیون ترور شدند!! واین درسی میتواند از تاریخ به ما بدهد
به دین وسیله تزلزل در ارکان حکومت ایجاد میشود و ان زمان است که تظاهرات خیابانی نیز میتواند پشتبان این محیط وحشت شود شکی نیست که رعب ایجاد شده مزدوران جکومتی را در مقابله با مردم دچار ترذبد وترس خواهد نمود چونن میدانند سر نوشت بدی در انتظار خود و خانواده شان در انتطارشان خواهد بود ..
تصور میرو د انجام این تئوری اگر به دفت برنامه ریزی شود با در بعصی موارد با یک نقر و یا یک گروه کوچک چند نفری فابل اجرا و هزینه حانی اندکی خواهد داشت ....
|
|
بدون شک حق با شماست و جنبش سبز ایران تنها با آرمان جمهوری ایرانی و با باور به جدایی دین از حکومت و تدوین قوانین مدنی بر اساس اعلامیه حقوق بشر ، به پیروزی نهایی که همان حکومتی دموکراسی است خواهد رسید و باور به اصلاح در نظام جمهوری اسلامی تنها به هدر دادن خون بیگناهان است . |
|
مفاله خوبی است بیشتر بنویسید.درمقاله شما کمبودی می بینم و آنهم مساله لائیسیته است که بطور صریح به آن اشاره نشده است. |
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد