در این یادداشت من بدون مقدمه وارد قلب مسئله می شوم.
استراتژیست های جهانی با کانونیّت و تمرکز بر " سرمایه" و ساختار اجرایی آن یعنی " اقتصاد"، نظام سیاسی پسا حکومت ولایت فقیه یا سیستم یا نظام سیاسی فردای ایران را طراحی کرده اند. دقیقا آنچه که در حال حاضر در ایران و خارج ایران از سوی مراکز قدرت سرمایه و افراد و تشکیلات آن، یعنی مجامعی مثل مجمع پادشاهی خواهان به رهبری رضا پهلوی در خارج یا در داخل گروه هائی موسوم به اصلاح طلبان مثلا تشخص حسن روحانی چونان سیاست گذاری رفاه طلب در جریان است، باری هدف شان " شکل دادن به ساختار سیاسی [ اقتصاد محور] یا تامین اقتصادی جامعه ی ایران فردای بعد از علی خامنه ای یا فردای حاکمیّت ولایت فقیهی ست. یعنی سیطره ی مجدّد قدرت یگانه ی سرمایه است و نه شکل گیری" جامعه ی آزاد سیاسی". که اصلا " جامعه ی آزاد سیاسی" در ایران چشم اسفندیار " قدرت سرمایه" اعّم از سرمایه ی داخل و خارج ایران است.
حال در برابر این جریان اما ما یعنی ملت چه دارد؟ ۱- قدرت بی نظیر اما پراکنده ی "ملّت" را. یعنی مردم ایران که با چنگ و دندان دهها سال است کوشیده و امروز هم می کوشد تا " ملّت گشتن یا ملّت شدن" را تحقّق بخشد. یعنی ایرانیان سرنوشت خود را خویشتن رقم بزنند نه قدرت سرمایه ی جهانی و نه قیّم ها اعّم از شیخ و شاه. ۲ - مردم ایران در وضع موجود میان دو راهی تاریخی اش ایستاده. یعنی میان " تداوم بردگی" و " آزاد و خود بنیاد گشتن" ایستاده. حال اگر رهبران فکری و عمل سیاسی شرایط و وضعیّت موجود را درست و آنطور که هست بشناسند و مناسب شرایط و لازم عمل کنند، البته ملّت و مردم از این پیچ بسیار لغزنده و خطرناک " تاریخی" می گذرد. ۳ - قدرت سرمایه ی جهانی با بازوهایش در داخل مثلا ( طیف های اصلاح طلبی و نهادهای قدرت مالی و نظامی رژیم بطور اعّم) و در خارج شاخص ترین شان جریان پادشاهی و دستگاه رضا پهلوی، در کار و کوشش است تا " جامعه ی مدنی" یا " جامعه ی سیاسی" را منزوی کرده و به گوشه ی رینگ پرتاپ کنند. از اینرو رژیم در داخل و بازوهای سرمایه ی جهانی در خارج در فعالیت اند تا به جامعه ی خسته و نیمه گرسنه راه نجات را نشان دهند. که آن " تامین رفاه اقتصادی" ست. می خواهند به جامعه به قبولانند که گشایش جامعه کلیداش نه در دستان " جامعه ی سیاسی" بلکه در دستان " رفاه اقتصادی" صاحبان سرمایه است.
حال آزادیخواهان و عموم ایران دوستان در برابر اژدهای بلعنده ی سرمایه و همکار دیریناش استبداد فکری و سیاسی که می خواهند یکبار دیگر ایران و مردم اش را زمین گیر کنند، می توانند وطن و مردم وطن را از این پیچ بی نهایت لغزتده عبور دهند، اگر درست عمل کنند. پس اولیّن و مبرم ترین وظیفه ی تک تک آزادیخواهان وحدت و یگانگی در نیرو بخشیدن به جامعه ی مدنی یا جامعه سیاسی ست. چگونگی این مهّم را بارها گفته ام و مجددّا و در یادداشتی توضیح میدهم.