در دوران رکود و حاکمیت استبداد جامعه دینامیسم و تحرک خود را برای مدتی از دست می دهد، سکوت مرگبار، هوای تیره و تار و گاهی کسالت آور و خفه کننده بر جامعه حاکم می شود، روشنفکران، ادیبان و فعالین اجتماعی که باید برای دگرگونی و تحول اجتماعی فعالیت کنند مورد آزار، پیگرد و گاهی فراموشی قرار می گیرند، برخی از این فعالین که کارآیی و تاثیر بیشتر اجتماعی دارند مورد هجمه، دروغ ، تهمت، افترا و جفا قرار می گیرند.« سید جعفر پیشه وری » فعال اجتماعی و سیاسی، روزنامه نگار و ادیب و مبارز خستگی ناپذیر آزادی از جمله شخصیت هایی است که در همه عمر مورد ظلم و ستم و افترا های ناروا قرار گرفته، فعالیت های ادبی و هنری وی سال های طولانی در سایه، ابهام و گمنام مانده تا به فراموشی سپرده شود.
پیشه وری فرزند آذربایجان در روستای زاویه سادات خلخال در سال ۱۲۷۲ چشم به جهان گشود، در همان روستا به مکتب خانه رفت، زبان فارسی و عربی یاد گرفت، در ۱۲ سالگی همراه خانواده به آن سوی ارس رفت. همراه با کار و کوشش به تحصیل پرداخت بعد از پایان پداگوژی ( دانشسرای معلمی ) در همان مدرسه به معلمی مشغول شد و از نزدیک با زندگی مشقت بار زندگی کارگران که از این سوی ارس برای امرار معاش به آنسو رفته بودند آشنا شد و به تدریس رایگان در منزل خود پرداخت. در این سال ها هیجان انقلاب روسیه را فرا گرفته بود که پیشه وری هم تحت تاثیر آن قرار گرفت و به جنبش انقلاب در دو سوی مرز پیوست. در این سال ها برای انعکاس خواسته های مردم به روزنامه نگاری روی آورد و مقالات پر باری در روزنامه « آچیق سوز » ارگان حزب مساوات نوشت، رهبری حزب را « محمد امین رسول زاده » برعهده داشت که اولین جمهوری آذربایجان را بنیانگذاری کرد.
شرایط و اوضاع سیاسی اجتماعی قفقاز روی کارگران ایرانی هم و آنان را به تشکیل طرفداران سوسیال دمکرات ها « کمیته ایالتی باکو » تشویق کرد که روزنامه « آذربایجان جزء لاینفک ایران » را منتشر می کردند، این بار پیشه وری نوشته های خود را در آن منتشر کرد. رخداد های ۱۲۹۶ تا ۹۸ که فاجعه بزرگی در ایران اتفاق افتاد و تعداد کثیری از مردم در اثر بیماری، گرسنگی، فقر و... جان باختند به شدت روح و روان پیشه وری را آزرد در نتیجه برای نجات به حزب عدالت پیوست و سردبیری روزنامه « حریت » ارگان حزب را بدست گرفت، در سال ۱۲۹۸ به عضویت کمیته مرکزی حزب انتخاب شد و از سال ۱۲۹۹ فعالیت خود را در ایران ادامه داد، در تیر ماه همان سال حزب نام خود را به « حزب کمونیست ایران » تغییر داد. پیشه وری در جنبش های مردمی شرکت کرد، به جنبش جنگل پیوست، در کنگره خلق های خاور در باکو شرکت کرد، با شکست جنبش جنگل بار دیگر مجبور شد که به باکو برگردد و در آنجا روزنامه « اکینجی » را منتشر کرد. با تاجگذاری رضا شاه به ایران برگشت د به روزنامه « حقیقت » پیوست که افکار سوسیالیستی را منتشر و توسعه می داد. با تعطیلی روزنامه و تهدید مقامات امنیتی به باکو رفت تا شغل آموزگاری خود را پیش ببرد ولی با درخواست خانواده و دوستان در سال ۱۳۰۶ به ایران آمد و مدیر کتابفروشی « فروردین » شد. در سال ۱۳۰۹ همراه با برخی دیگر از رفقای حزبی دستگیر و به مدت طولانی بدون تفهیم اتهام و بلاتکلیف در زندان ماند تا در سال ۱۳۱۸ به اتهام تبلیغ مرام اشتراکی به ۱۰ سال زندان مجرد و ۱۰ سال تادیبی محکوم شد. در این سال ها به ساختار کهنه، شرایط اجتماعی فرسوده و بنیان های رو به زوال فکر کرد و در دو رمان طولانی خود « نادره » و « مهین بانو » منعکس کرد، بنابرین هر دو رمان و تعداد دیگری از نوشته های ادبی پیشه وری محصول دوران تنهایی و زندان است که البته در رمان نادره بخوبی مشاهده می شود زیرا رمان از انسجام کافی برخوردار نیست و گاهی آهنگ و ردیف های آن بهم می خورد.
پیش از بررسی رمان نادره بهتر است به سال های پایانی پیشه وری هم توجهی داشته باشیم، پیشه وری بعد از 10 سال تحمل زندان به کاشان تبعید شد و تا سقوط رضا شاه در آنجا ماند، بعد از آن در فعالیت های حزبی ( حزب توده ایران ) شرکت کرد ولی بعد ها بار دیگر به روزنامه نگاری روی آورد و روزنامه « آژیر » را در خرداد ۱۳۲۲ منتشر کرد. در مقالات تند و تیز خود به استبداد که بار دیگر سازماندهی می شد تاخت و همواره می گفت: پایگاه و خاستگاه من توره های محروم است و من افتخار می کنم که در خدمت آنها هستم و برای آنها می نویسم .
پیشه وری به اصرار دوستان تبریزی که در دفتر روزنامه جمع می شدند کاندید مجلس شورای ملی شد و در دوره ۱۴ از تبریز انتخاب شد ولی از سوی مجلس اعتبارنامه اش رد شد و به تبریز برگشت، در دوران انتخابات به نقاط مختلف رفته و از نزدیک با بحران های عمیق اقتصادی و فرهنگی آذربایجان بیشتر آشنا شده بود و برای برون رفت از آن دنبال چاره جویی بود و به این نتیجه رسیده بود که تهران قادر به حل بحران در آذربایجان نیست و باید چاره را در مشارکت مردم جستجو کرد، در این راستا بیانیه ۱۲ شهریور را همراه با دوستان همفکر خود تهیه و به دو زبان فارسی و تورکی منتشر کردند که زمینه ساز تشکیل فرقه دمکرات آذربایجان و حکومت ملی شد، حکومت ملی یک سال در قدرت بود و کار های ماندگاری از خود به یادگار گذاشت و با دخالت نظامی رژیم شاه پایان یافت. پیشه وری همراه با تعداد زیادی از رفقای خود به آن سوی ارس پناه برد و در مدت کوتاهی بار دیگر به سازماندهی پرداخت و در ۲۰ تیرماه ۱۳۲۶ در ۵۵ سالگی در تصادف رانندگی در گذشت و در گورستان مفاخر آذربایجان در باکو دفن گردید.
محمود مصور رحمانی که از اقوام پیشه وری است با تلاش پیگیر نوشته های پراکنده پیشه وری را جمع آوری کرده دو داستان طولانی را همراه با داستان های کوتاه آماده چاپ کرده است تا نوشته های پیشه وری را در معرض قضاوت خوانندگان قرار دهد، هرچند در همه این سال ها هر دو رژیم گذشته و کنونی تلاش ورزیدند تاریخ را به نفع خود بنویسند و تفسیر کنند و صاحبان فکر و اندیشه را از مردم دور نگه دارند.
پیشه وری نادره و مهین بانو را در زندان قصر نوشته و در هر دو رومانتیسم با احساسات انسانی در هم آمیخته و به شدت جامعه کهنه را که ساختار ظالمانه بر آن حکمفرماست مورد نقد قرار داده است، قهرمانان هر دو رمان زن است که مورد ظلم و ستم قرار می گیرند و از حقوق انسانی محروم می شوند. در رمان نادره سرنوشت خود نادره، کلثوم و ایران پیگیری می شود، جامعه پدر سالار، بی رحم و همزمان در حال پوست اندازی است ولی ازدواج های اجباری و صیغه برخی از زنان را به فساد و فحشاء می کشاند
جامعه بعد از انقلاب مشروطه و رشد بورژوازی بازار و شهر نشینی در حال تغییر است که می تواند سنت را زیر بگیرد و موقعیت بالادستان آن را بخطر اندازد، از آن رو سنت گرایان در تلاشند تا موقعیت خود را با توسل به زور و خشونت نگه دارند. در رمان نادره پیشه وری با سنت و رفتار ارتجاعی سر جنگ دارد، باور های سیاسی و اجتماعی خود را در قالب داستان می ریزد و به جامعه تحویل میدهد، تلاش می ورزد تا با ادبیات به سیاست بپردازد، نقش زنان را عمده کند با تصویر سازی و نثر شاعرانه جامعه را از خاموشی و بی تفاوتی رها سازد. سبک و شیوه نگارش پیشه وری روایتی است که می خواهد برداشت های خود را به صورت داستان بیان کند و شخصیت های رمان را با رفتارشان مورد قضاوت قرار دهد..
بعد از انقلاب مشروطه رمان های اجتماعی از سوی نویسندگان جدی گرفته شد، تا مشکلات جامعه نوین که در حال شکل گیری بود مطرح شود در شرایط نوین برخورد نو و کهنه، سنت و مدرنیته، خرافات و عقل گرایی و...ادامه داشت، آزاد اندیشی، هنرورزی، مذهب و اخلاق را در همه حوزه ها بویژه در هنر نگارش به یادگار می گذاشتند. در این راستا « زین العابدین مراغه ای » سیاحتنامه ابراهیم بیگ را نوشت، « جمالزاده » در توصیف اجتماعی ایران و تحقیر زنان یکی بود و یکی نبود را در سال ۱۳۰۳ آفرید. « تهران مخوف » را مرتضی مشفق کاظمی نوشت، و نویسندگان دیگری هم آن را پی گرفتند و رمان های انتقادی و اجتماعی را به رشته تحریر در آوردند.
در رمان نادره مضامین و مفاهیم عاشقانه موج می زند، در رمان مردم عامی، روشنفکر، تحصیل کرده خارج، حقوقدان، وکیل، کارمند، بازاری و روسپی در ارتباط باهم پیش می روند، گاهی همسو و گاهی دیگر در مبارزه باهم، برخی به زندگی پر زرق و برق و برخی دیگر به زندگی مشقت بار خود ادامه می دهند. داستان نادره در یک شب نشینی که در آن چند تاجر گرد هم آمده اند شروع می شود. هدف نشست، بررسی موقعیت « احمد » تاجر است که گرایش تجدد دارد و در حال ورشکستگی است و آنها نمی خواهند در این شرایط متضرر شوند.در سوی دیگر « حاج قاسم » تاجر سنت گرا قرار دارد که کلثوم جوان را صیغه کرده است، در روند داستان کلثوم به بدنامی کشیده می شود و با « حسن » پسر حاج قاسم ارتباط برقرار می کند، در سوی دیگر « میرزا مهدی » اصفهانی قرار دارد و. پسرش « آقاداداش » که برای دریافت طلب های پدرش به همه ترفند ها و شرارت ها دست می زند این پدر و پسر از احمد آقا و دامادش « هوشنگ » خوششان نمی آید و برای ضربه به آنها به هر کار و ناروایی دست می زنند و در نهایت با دروغ و نیرنگ پای آنها را به جنایتی که مرتکب نشده اند باز می کنند.
در شب نشینی تجار پدر نادره « عبدالصمد » هم شرکت دارد که تاجر خوش نام، خوش نیت و پاکی به نظر می رسد، در ادامه داستان احمد آقا تصمیم می گیرد که همراه دخترش « روح انگیز » به خارج از کشور مسافرت کند و شاید هم مهاجرت کند، در مسیر راه مهمان عبدالصمد در رشت می شود که در همان شب رابطه عاطفی و عشقی بین احمد و نادره برقرار شده ادامه می یابد ولی احمد آقا از دنیا می رود و این بار نادره با حسن آقا نزدیکی می کند. در روند رو به پیش رمان حاج قاسم بدست قحطی زده ها کشته می شود و روح انگیز هم با هوشنگ ازدواج می کند.
رمان نادره زندگی شهری را که بعد از انقلاب مشروطه در حال شکل گیری است نشان می دهد و به تصویر میکشد، رمان نشانه های رومانتیسم را دارد، ماجرا ها پیرامون زنان اتفاق می افتد، عشق، رنج، خیال و هیجان را به بالاترین نقطه می رساند و می پرورد ولی پند و اندرز ندارد، تنها واقعیت ها را پیدا می کند و می شکافد و به جامعه می پردازد که در آن بی عدالتی، ظلم، خیانت و بی رحمی موج می زند.
هدف شب نشینی استفاده از فرصتی است که در سایه قحطی، بیماری، مرگ و بدبختی عمومی بدست آمده تا تجار بی رحم از آن سود بیشتر ببرند و برای افزایش آن با سیاست پیشگان و ارتجاع همسو شوند.خشونت سرمایه دار طماع در آرزوی انباشت بیشتر به ظلم وجور و جفا ادامه می دهد و زنان بیشترین رنج را از آن می برند، زنان در رمان نادره از یک سو با این افراد طماع و از سوی دیگر با سنت و خرافات می جنگند و زنان عوام هم مانند کلثوم و روح انگیز با آنها همکاری، همدردی و همنوایی می کنند و فریاد می زنند، ما زن هستیم، محکوم و محبوس شما که حق معاشرت، و انتخاب شوهر دلخواه خود را نداریم، شما ها تلاش می ورزید که چشم و گوش ما را کور و کر نگه دارید اما ما خواهان آزادی و رهایی هستیم،رمان نادره چهره دیگری از پیشه وری را به نمایش گذاشت و نشان داد که پیشه وری جامعه خود را بخوبی میشناسد، تضاد های آن را می بیند و با ادبیات سیاست می آفریند.
محمد حسین یحیایی
mhyahyai@yahoo.se