خاورمیانه همواره منطقهای پیچیده و پرتنش بوده است و در این میان، وضعیت کردها بهعنوان بزرگترین ملت بدون دولت، یکی از کلیدیترین متغیرها در تحلیل سیاسی و ژئوپلیتیک منطقه است. تحولات اخیر در سه بخش اصلی کردستان ، ترکیه، سوریه و عراق ، میتواند نقشه قدرت، روابط منطقهای و مسیر آینده کردها را دستخوش تغییرات بنیادین کند.
این نوشته ی کوتاه تلاش کرده که بتواند نگاهی به روندها، چالشها و فرصتهای پیشروی کردها داشته باشد و نشان دهد چگونه این تحولات میتواند به بازتعریف معادلات قدرت در خاورمیانه منجر شود.
کردستان ترکیه و پایان مبارزه مسلحانه PKK
پس از بیش از چهار دهه درگیری مسلحانه، حزب کارگران کردستان (PKK) در سال ۲۰۲۵ اعلام کرد ساختار نظامی خود را منحل میکند و مسیر خود را از مبارزه مسلحانه به فعالیت سیاسی و مدنی تغییر میدهد. این تحول تاریخی پایان یک دوره طولانی خشونت و آغاز مرحله تازه تعاملات سیاسی و حقوقی کردها با دولت ترکیه را نوید میدهد.
با این حال، این تغییر فاز به معنای پایان بحران نیست؛ پیچیدگیهای حقوقی، سیاسی و اجتماعی همچنان پابرجاست. از یک سو، این اقدام فرصتی فراهم میکند تا کردها مطالبات سیاسی و فرهنگی خود را از طریق کانالهای قانونی پیگیری کنند. از سوی دیگر، پرسشهای مهمی مطرح است: ترکیه تا چه حد آماده است به حقوق کردها بها دهد؟ رهبران و و اعضای سابق PKK چه جایگاهی خواهند داشت؟ آیا تضمین واقعی برای پایان خشونت وجود دارد؟
کردستان سوریه و توافق با دولت مرکزی
در شمال و شرق سوریه، منطقهای که تحت مدیریت نیروهای کردی موسوم به Syrian Democratic Forces (SDF) بود، توافق مهمی با دولت مرکزی امضا شد. بر اساس این توافق، SDF به تدریج بخشی از ارتش مرکزی میشود و کنترل برخی گذرگاههای مرزی، تأسیسات نفتی و زندانها را به دولت مرکزی واگذار میکند.
این توافق شامل تضمینهای فرهنگی برای کردها نیز هست: آموزش زبان کردی، بازگشت آوارگان و اعطای حقوق شهروندی به کردهای غیرمستقر. این اقدام نقطه عطفی در تاریخ کردهای سوریه است که پیشتر در قالب خودمختاری غیررسمی فعالیت میکردند.
چالشها هنوز پابرجاست. ادغام SDF با دولت مرکزی میتواند به کاهش نفوذ نظامی و سیاسی آنها منجر شود و بازیگران خارجی مانند ترکیه، روسیه و آمریکا منافع خود را دارند و هرگونه تغییر میتواند منجر به تنشهای تازه شود.
کردستان عراق و چالشهای اقلیم
در عراق، اقلیم کردستان با چالشهای عمیق اقتصادی، سیاسی و اجتماعی مواجه است. وابستگی به نفت، فساد نهادی، ضعف نهادهای حکومتی و رقابتهای قومی ـ مذهبی، ساختار سیاسی و اقتصادی این منطقه را شکننده کرده است.
تحولات ترکیه و سوریه اثر مستقیمی بر عراق دارند. کاهش حضور PKK در شمال عراق میتواند نفوذ کردها را کاهش دهد، اما همزمان فشار بر دولت اقلیم کردستان برای اصلاحات ساختاری و افزایش مشروعیت سیاسی را افزایش میدهد.
برای کردها در عراق، موفقیت در تثبیت نهادهای حکومتی، جذب سرمایه خارجی و تنوعبخشی به اقتصاد، امکان تبدیل شدن به بازیگری منطقهای را فراهم میکند. اما ادامه فساد، فشار خارجی و تنشهای قومی میتواند این مسیر را با مخاطره مواجه کند.
بازتعریف نقشه خاورمیانه
تحولات اخیر در کردستان سه کشور، فراتر از مسائل داخلی، تأثیر عمیقی بر نقشه قدرت منطقه دارد. کاهش درگیریهای مسلحانه در ترکیه میتواند فضای سیاسی و اقتصادی این کشور را باز کند و موقعیت آن را در سطح منطقهای تقویت کند.
ادغام مناطق کردی سوریه با دولت مرکزی، اگر موفقیتآمیز باشد، به بازسازی سوریه کمک میکند و نقش کردها را بهعنوان بازیگری منطقهای تثبیت میکند. این امر همچنین فشار بر ترکیه را کاهش میدهد و فضای دیپلماتیک جدیدی برای تعامل منطقهای ایجاد میکند.
در عراق، ثبات و تقویت اقلیم کردستان میتواند معادلات قدرت در مرزهای شمالی عراق و تعاملات اقتصادی و ژئوپلیتیکی با ترکیه، ایران و حتی آمریکا را تغییر دهد. به این ترتیب، کردها به جای یک مسألهٔ امنیتی، به بازیگری سیاسی و اقتصادی تبدیل میشوند که میتواند در بازتعریف نقش قدرتها در منطقه مؤثر باشد.
ریسکها و سناریوهای آینده
سناریوهای محتمل عبارتاند از
۱-ادغام موفق: کردها در ترکیه و سوریه وارد فرآیند سیاسی میشوند، ثبات در عراق افزایش مییابد و معادلات منطقهای بازتعریف میشود.
2.رکود : تحولات کند پیش میروند، حقوق کردها بهطور کامل محقق نمیشود و منطقه در وضعیت نیمهثبات باقی میماند.
3.بازگشت بحران: یکی از بازیگران منطقهای یا خارجی اقدام نظامی کند، که وضعیت را دوباره به بحران بازمیگرداند.
ریسکهای کلیدی شامل ناپایداری سیاسی ترکیه، فشارهای خارجی در سوریه، وابستگی اقتصادی عراق به نفت و فساد نهادی و تنشهای قومی در عراق است.
تحلیل نظری
فراز و فرودهای سیاسی و دیپلماتیک مبارزات صدساله کردها، از قیامهای نخستین علیه امپراتوری عثمانی تا تحولات معاصر در ترکیه، سوریه و عراق، اکنون فرصتی تاریخی و ناگزیر فراهم آورده است: بازتعریف معنا و ساختار خاورمیانه بدون حضور فعال و تعیینکننده کردها ممکن نیست. کردها نه مهاجران تازهوارد و نه بازیگرانی فرعی، مردم بومی خاورمیانهاند؛ مردمی که سده ها و سده ها در دل کوهها و دشتهای این سرزمین زیستهاند و فرهنگ، زبان و مناسبات اجتماعی آن را شکل دادهاند. هر گونه بازسازی سیاسی و جغرافیایی منطقه که حضور کردها را نادیده بگیرد، ناقص و بیثبات خواهد بود، زیرا کردها بهسان نخ تاروپود تاریخی و زیستبومی خاورمیانه عمل میکنند و حذف آنها معنا و انسجام این سرزمین را خدشهدار میسازد.
تحولات کردستان در ترکیه، سوریه و عراق، نقطه عطفی در تاریخ این ملت بدون دولت است. پایان مبارزه مسلحانه PKK، توافق کردهای سوریه با دولت مرکزی و چالشهای اقلیم کردستان عراق، بخشی از یک تغییر بزرگتر در معادلات خاورمیانه هستند. موفقیت در این مسیر مستلزم تعامل هوشمندانه، اصلاحات داخلی و بهرهگیری از فرصتهای دیپلماتیک و اقتصادی است.
پیوست:
کردهای ایران و جایگاه آنها در بازتعریف خاورمیانه
کردهای ایران، بهرغم پیوندهای عمیق تاریخی با سایر بخشهای کردستان و اشتراکات فرهنگی و زبانی، تجربهای متفاوت و متمایز از کردهای ترکیه، سوریه و عراق دارند. این تفاوت نه صرفاً نتیجهی شرایط جغرافیایی، درواقع برخاسته از ویژگیهای تاریخی دولتسازی در ایران، ساختار متمرکز قدرت، و موقعیت اجتماعی و مدنی کردها در جمهوری اسلامی است. در حالی که بخشهای دیگر کردستان، در دهههای اخیر وارد مرحلهای از سازمانیافتگی نظامی، خودگردانی سیاسی یا تجربهی دولت-اقلیم شدهاند، کردهای ایران در چارچوبی کاملاً متفاوت حرکت کردهاند؛ چارچوبی که بر کنشهای مدنی، فرهنگی و اجتماعی تکیه دارد و از مسیرهای غیرنظامی مطالبهگری عبور میکند.
تجربهی تاریخی متفاوت: ملیتهای درون دولت متمرکز
برخلاف امپراتوری عثمانی یا دولتهای شکنندهی عراق و سوریه، ایران در سدههای اخیر عمدتاً یک دولت مرکزی قدرتمند و پیوسته بوده است. به همین دلیل، کردهای ایران در مقام «ملت درون یک دولت مستقر» تجربه کردهاند، نه در حاشیهی ساختارهای فروریخته یا مناطق خودمختار. این امر موجب شده که:
جامعهی کردی ایران بیش از دیگر بخشها در بافت مدنی ایران ادغام شده باشد؛
•سیاستورزی کردی در ایران عمدتاً مدنی، فرهنگی، زبانی و حقوقی باشد؛ و مطالبات کردها از همان ابتدا در قالب اصلاحات ساختاری درون ایران معنا یابد، نه در قالب جدایی یا خودگردانی نظامی و ..
این پیوستگی تاریخی، تفاوت بنیادینی میان کردهای ایران و سایر بخشهای کردستان ایجاد کرده و شکل مبارزه، آرایش نیروها و درک عمومی از مسئلهی کرد را در ایران به سطح دیگری برده است.
. موقعیت مدنی امروز:
کردستان ایران در سالهای اخیر، بهویژه پس از خیزش ژینا، به یکی از کانونهای اخلاقی، نمادین و سیاسی جامعهی ایران تبدیل شده است؛ نقشی که نه از قدرت نظامی، که از توان اجتماعی، فرهنگی و مدنی آن برمیآید. ویژگیهای امروزین کردستان ایران عبارتاند از:
گفتمان برابریخواهانه و سکولار که فراتر از مرزهای قومی عمل میکند؛•شبکههای مدنی و اجتماعی گسترده؛ نقش برجستهی زنان، معلمان، دانشجویان و فعالان محیطزیست؛ و پیوند عمیق با جنبشهای سراسری ایران. در این معنا، کردهای ایران «نیروی سیاسی بدون سلاح»اند اما با وزن نمادین بسیار بالا—وزنی که میتواند آیندهی ایران را تحت تأثیر قرار دهد.
چالشهای ساختاری: با این حال، این موقعیت مدنی با فشارهای سنگین نیز روبهروست امنیتیسازی بلندمدت که امکان فعالیت مدنی آزاد را محدود میکند؛
•محرومیت اقتصادی سیستماتیک، بیکاری، کولبری و روندهای تخریب محیطزیست؛
•ضعف در توسعهی زیرساختها و تبعیضهای نهادی؛انکار حقوق زبانی و فرهنگی، از آموزش زبان مادری تا فعالیتهای فرهنگی مستقل.
این چالشها فضای کردستان ایران را از یکسو به یکی از بالاترین سطوح درد اجتماعی در کشور تبدیل کرده و از سوی دیگر انرژی اعتراضی و مطالبهگری مدنی آن را افزایش داده است.
تحولات سه بخش دیگر کردستان پیامدهای مستقیم بر وضعیت ایران دارند:
پایان مبارزهی مسلحانه در ترکیه و ادغام SDF در سوریه، بهانههای سنتی «تهدید مرزی» را کاهش میدهد.
ثبات نسبی اقلیم کردستان عراق میتواند فشار بیشتری بر ایران برای بازنگری در سیاستهای سختگیرانه وارد کند.
تبدیل کردها از مسئلهی امنیتی به بازیگر سیاسی در منطقه، موجب طرح دوبارهی مسئلهی «حقوق ملی و فرهنگی» در ایران خواهد شد.
در این وضعیت، کردهای ایران میتوانند بخش مدنی و سیاسی بازتعریفشدهی کردها در خاورمیانه باشند؛ بخشی که نیروی خود را نه از نظامیگری، از آگاهی مدنی، تجربهی سیاسی درونمرزی و نقش اخلاقی در جنبشهای دموکراسیخواهی ایران میگیرد.
. چشمانداز آینده: اگر کردهای ایران بتوانند:
مطالبات خود را در قالب گفتمان حقوقی، دموکراتیک و طرح کنند،و در بازتعریف رابطهی دولت-ملت و مرکز-پیرامون مشارکت فعال داشته باشند، نقش تعین کننده در باز تعریف ایران خواهند داشت .
کردهای ایران، برخلاف سه بخش دیگر کردستان، در دل یک دولت مرکزی تاریخی، یک ساختار مدنی پیچیده و یک جامعهی سراسری در حال گذار زندگی میکنند. این موقعیت منحصربهفرد باعث شده که: مبارزهی آنها عمدتاً مدنی باشد؛نقششان در سیاست ایران فراتر از جغرافیا باشد؛
و وزن آنها در آیندهی خاورمیانه نه به قدرت نظامی، بل به سرشت سیاسی-مدنی آنها وابسته باشد.
در بازتعریف خاورمیانه، کردهای ایران نه حاشیهاند و نه بخش منفصل؛ خود حلقهی ضروری پیوند میان تغییرات منطقهای و دگرگونی درونی ایران به شمار میآیند.
علی آشوری ، سندیاگو
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد