یکی از اعضای شبه نظامیان بولیواری ونزوئلا در کاراکاس، ونزوئلا، اکتبر ۲۰۲۵،
گابی اورا / رویترز
فارین افرز
۳۱ اکتبر، ۲۰۲۵
برگردان: شریف زاده و آزاد
آنچه در اوایل سپتامبر به عنوان یک سری حملات هوایی آمریکا به قایق های ونزوئلا، در دریای کارائیب آغاز شد – قایق هایی که مقامات آمریکایی ادعا می کردند حامل مواد مخدر قاچاق از ونزوئلا هستند - اکنون به نظر می رسد که آن به کارزاری برای سرنگونی دیکتاتور ونزوئلا، نیکولاس مادورو، تبدیل شده است. در طول دو ماه، دولت پرزیدنت دونالد ترامپ ۱۰،۰۰۰ سرباز آمریکایی را به منطقه اعزام ، حداقل هشت کشتی جنگی نیروی دریایی ایالات متحده و یک زیردریایی را در اطراف سواحل شمالی آمریکای جنوبی مستقر کرده است. اودستور داده است که بمب افکن های B-52 و B-1 برای پرواز در نزدیکی خط ساحلی ونزوئلا قرار گیرند و مرکز مسئولیت فرماندهی جنوبی ایالات متحده را در گروه ضربت ناو هواپیمابر جرالد فورد (که نیروی دریایی ایالات متحده آن را "توانمندترین ، قابل تنظیم ترین و مرگبارترین سکوی رزمی جهان" می نامند)- قرار داده است.
این اقدامات نشان دهنده، تغییرات گسترده اخیر، در سیاست دولت در قبال ونزوئلا است. همانطور که چندین رسانه خبری مهم گزارش داده اند، ماه ها پس از مراسم تحلیف ترامپ در ژانویه، دربحث های داخلی دولت ترامپ، حامیان دیرینه تغییر رژیم - به رهبری
مارکو روبیو، وزیر امور خارجه – درمقابل مقاماتی که طرفدار توافق مذاکره ای با کاراکاس بودند، از جمله ریچارد گرنل (Richard Grenell)، فرستاده ویژه رئیس جمهور. در نیمه اول سال ۲۰۲۵، مذاکره کنندگان دست بالا را داشتند: گرنل با مادورو دیداری داشت و درازای اصلاحات اقتصادی و آزادی زندانیان سیاسی، قراردادهایی را برای باز کردن بخش های گسترده نفت و معادن ونزوئلا به روی شرکت های آمریکایی منعقد نمود. اما در اواسط ژوئیه، روبیو ابتکار عمل را دردست گرفت، او با تکیه به خطرات حکومت مادورو، استدلال کرد که برکناری مادورو نه تنها برای ترویج دموکراسی نیست، بلکه مسئله امنیت داخلی امریکا مطرح است. روبیو، رهبر ونزوئلا را به عنوان یک سلطان تروریست مواد مخدر که به بحران مواد مخدر و مهاجرت غیرقانونی ایالات متحده دامن می زند، معرفی نمود و او را به باند ترن د آراگوئه (the Tren de Aragua) وصل کرد و ادعا نمود که ونزوئلا اکنون "توسط یک سازمان قاچاق مواد مخدر اداره می شود که با بدست گرفتن یک دولت ( ونزوئلا) صاحب قدرت زیاد تری است."
به نظر می رسد این روایت، مورد تایید ترامپ قرارگرفت، و ترامپ در ماه ژوئیه، به پنتاگون دستور داد تا از نیروی نظامی برعلیه برخی از کارتل های مواد مخدر در منطقه، از جمله ترن دو آراگوئه و کارتل دو لوس سولس، که دولت ترامپ ادعا می کند توسط مادورو و معاونان ارشد او رهبری می شود، استفاده شود. دو هفته بعد، دولت جایزه تعیین شده برای دستگیری مادورو را از ۲۵ میلیون دلار به ۵۰ میلیون دلار افزایش داد. در ۱۵ اکتبر، ترامپ به خبرنگاران گفت که به سیا اجازه داده است تا عملیات مخفیانه در ونزوئلا انجام دهد. ترامپ در پاسخ به سوالی در مورد گام های بعدی خود گفت: "ما مطمئنا اکنون به خشکی نگاه می کنیم، زیرا دریا را به خوبی تحت کنترل داریم." به گفته نیویورک تایمز، "مقامات آمریکایی به طور خصوصی گفته اند که هدف نهایی بیرون راندن آقای مادورو از قدرت است."
اما چه با عملیات سری و چه با جنگ آشکار، هر تلاشی برای تغییر رژیم در ونزوئلا با چالش های بزرگی روبرو خواهد شد. روش های براندازی مخفیانه، درگذشته، بیشتر شکست خوردند تا موفق شوند و بعید است که اقدام به تهدید یا اعمال زور با استفاده از حملات هوایی بتواند
مادورو را برای فرارتحت فشار قراردهد. و حتی اگر واشنگتن در سرنگونی مادورو موفق شود، سرنوشت دراز مدت تغییر رژیم همچنان مواجه باخطرات زیادی خواهد بود. از نظر تاریخی، پیامدهای چنین عملیاتی درگذشته ، خشونت آمیز بوده و مواجه با بی نظمی شدیدی بوده اند.
اگر در ابتدا موفق نشدید؟
دولت ترامپ چندین گزینه پنهانی برای تغییر رژیم در ونزوئلا دارد. اما با علنی کردن چنین عملیات سری از قبل، مزیت اصلی اقدام مخفیانه را از دست داده است: اما او بعدا خواهد توانست با حفظ انکار کردن عملیات بفرم قابل قبولی، هزینه های سیاسی و نظامی این عملیات را به حداقل برساند. علنی کردن این عملیات سری، در حالیکه واشنگتن را صاحب توانایی بدست آوردن کامل نتایج این مأموریت نمایش میدهد، اما، امکان آن را هم دارد که کنترل رویدادها ،در صورت خراب شدن أوضاع، را کاهش دهد . در عمل، این روش باعث اقدام یک سری کارهای ناقص میشود، که خیلی آشکار هستند و نمیشود آنها را انکار کرد وهمچنین خیلی بی اهمیت هستند که ارزش تعیین کننده ای داشته باشند.
اما حتی اگر ترامپ پنهان کاری را حفظ کند، سابقه مداخلات پنهانی ایالات متحده، نشان دهنده خوش بین بودن به این عملیات نیست. واشنگتن می تواند ازعملیات مختلف مثل: حمایت مخفیانه ازمخالفان مسلح محلی، سعی در ترور مادورو، یا کودتا علیه رژیم اواجرا کند. با این حال، درگذشته استفاده از هر تاکتیک نتیجه خوبی نداشته است. یک مطالعه در سال ۲۰۱۸ توسط یکی از ما (اورورک) که ۶۴ تلاش مخفیانه برای تغییر رژیم تحت حمایت ایالات متحده درطول جنگ سرد را تجزیه و تحلیل کرد، نشان داد که تلاش برای حمایت از مخالفان خارجی برای سرنگونی رژیم،
تنها در حدود ده درصد موارد موفق بودند، ونتیجه تلاش های ترورهم بهتر از این نبوده است. تلاش های عمدی واشنگتن برای کشتار مخفیانه رهبران خارجی - بدنام ترین انها، رهبر
کوبا ، فیدل کاسترو - بارها شکست خورد، اگرچه چند رهبر، مانند نگو دین دیم (Ngo Dinh Diem)در ویتنام جنوبی در سال ۱۹۶۳، در کودتاهای تحت حمایت ایالات متحده، اما بدون تأیید ایالات متحده کشته شدند. دامن زدن به کودتاها در به قدرت رساندن نیروهای مورد حمایت آمریکا، از جمله در ایران در سال ۱۹۵۳ و
گواتمالا در سال ۱۹۵۴، موثرتر بوده است. اما هیچ یک از اینها منجر به ثبات بلندمدت حکومت های دست نشانده، نشدند. بعلاوه، مادورو نیروهای مسلح ونزوئلا را چنان در برابر کودتا غیر قابل نفوذ کرده است که به نظر می آید استفاده از این گزینه کمتر قابل اجرباشد.
ایالات متحده هرگز نتوانسته است یک رهبر خارجی را تنها از طریق نیروی هوایی برکنار کند.
برخی از این تاکتیک ها حتی قبلا در ونزوئلا آزمایش شده و شکست خورده اند. در سال ۲۰۱۹، ایالات متحده خوان گوایدو رهبر اپوزیسیون را به عنوان رئیس جمهور موقت ونزوئلا به رسمیت شناخت و از قیام مردمی علیه رژیم مادورو حمایت کرد. اما این تلاش با ادامه جنگ ارتش مادورو، شکست خورد. سال بعد، گروهی متشکل از حدود ۶۰ مخالف ونزوئلایی و چند پیمانکار آمریکایی یک تهاجم آبی خاکی ناموفق را برای حمله به پایتخت و تصرف کاخ مادورو ودستگیری وی آغاز کردند که "عملیات گیدئون" (Opration Ghdeon) نامیده شد. اما، این عملیات به سرعت توسط نیروهای امنیتی ونزوئلا رهگیری شدند.
تاریخ نشان می دهد که عملیلت مخفیانه ناموفق برای تغییر رژیم معمولا وضعیت بد را بدتر می کند. روابط بین قوای مداخله گر وعناصر داخلی کشور مورد نظر (هدف) بسرعت بد میشود ، همانطور که در تحقیقات خود دریافتیم، احتمال درگیری های نظامی بین آنها محتمل ترمیشود. چنین تلاش هایی منجر به خشونت بیشتر، از جمله جنگ داخلی، و خطر کشتن انبوهی از غیرنظامیان توسط رژیم -در کشور هدف - میشود.
ایالات متحده مدت هاست که مداخلات پنهانی در سیاست داخلی کشورهای دیگر را انجام میدهد – در افغانستان، آلبانی و آنگولا. اما این الگو به ویژه در
آمریکای لاتین بیشترمعمول بود، جایی که واشنگتن حداقل ۱۸ تغییر رژیم مخفیانه را در طول
جنگ سرد انجام داد. در سال ۱۹۵۴، دولت منتخب دموکراتیک گواتمالا را سرنگون و یک رژیم نظامی را جانشین آن کرد که سبب ایجاد هزاران مخالف رژیم و منجر به یک جنگ داخلی ۳۶ ساله شد، که حدود ۲۰۰،۰۰۰ نفر را کشت. در سال ۱۹۶۱، ایالات متحده از تهاجم نافرجام خلیج خوک ها به کوبا حمایت کرد و کودتایی را در جمهوری دومینیکن آغاز کرد که ناخواسته باعث ترور دیکتاتور رافائل تروخیو شد، سپس پسر تروخیو به جای کودتاچیان مورد حمایت ایالات متحده قدرت را به دست گرفت. واشنگتن بعدا او را نیز تبعید کرد. در طول دهه ۱۹۶۰ به دخالت در انتخابات دومینیکن و همچنین در بولیوی و گویان ادامه داد. همچنین از کودتاها در برزیل در سال ۱۹۶۴، بولیوی در سال ۱۹۷۱ و شیلی در سال ۱۹۷۳ حمایت کرد و شورشیان کنترا در نیکاراگوئه را در طول دهه ۱۹۸۰ تامین مالی کرد.
با تمام این اقدامات، هیچ یک از این عملیات، موفق به ایجاد یک دموکراسی پایدار و طرفدار آمریکا نشد. غالبا، مداخلات ایالات متحده رژیم های اقتدارگرا به سر کار میآورد و چرخه های سرکوب و خشونت به راه میانداخت. حتی زمانی که واشنگتن یک متحد ضد کمونیستی سرسخت مانند آگوستو پینوشه در
شیلی پیدا کرد، روابط، در نهایت به دلیل خشونت و نقض حقوق بشر ان رژیم تیره شد. به طور گسترده تر، افشای علنی نقش واشنگتن دراین عملیات مخفیانه، به آمریکاستیزی عمیق و پایدار دامن زد که همچنان سیاست گذاری ایالات متحده در منطقه را آزار می دهد. درعمل میبینیم که ، مادورو مرتبا به این تاریخ استناد می کند تا فشار کنونی ایالات متحده را به عنوان ادامه گذشته امپریالیستی واشنگتن به تصویر بکشد.
تهدید و اقدام آشکارا
در میان گزینه های غیر مخفیانه برای تغییر رژیم، ایالات متحده می تواند سعی کند مادورو را بترساند تا با تهدید به زور، قدرت را ترک کند. این تکنیک گاهی اوقات کارساز بوده است، وقتی این روش بر علیه دولت های کوچکی که مواجه با دشمنی قدرتمند که قادر به تهاجم زمینی آن کشور است موثر خواهد بود. به عنوان مثال، در سال ۱۹۴۰، ژوزف استالین از تهدید به تهاجم برای برکناری رهبران کشورهای همسایه استونی، لتونی و لیتوانی استفاده کرد. ایالات متحده فقط توانست با استفاده از تهدید به زور علیه اهداف اساسا بی دفاع، مانند نیکاراگوئه در سال های ۱۹۰۹-۱۹۱۰، تغییر رژیم اجباری را انجام دهد. درسالهای اخیر، تهدیدهای نظامی ایالات متحده علیه صدام حسین در عراق و معمر قذافی در لیبی نتوانست هیچ یک از رهبران را متقاعد کند که از ریاست حکومت کناره گیری کنند.
ابزار دومی که واشنگتن می تواند برای تغییر رژیم استفاده کند، نیروی هوایی است، اما گفتن این کار آسان تر از انجام آن است. به طور فرضی، حملات هوایی می تواند با کشتن رهبران، قطع توانایی ارتش برای فرماندهی نیروها، یا ایجاد یک کودتای نظامی یا قیام مردمی، باعث تغییر رژیم شود. با این حال، ایالات متحده هرگز نتوانسته است یک رهبر خارجی را تنها از طریق نیروی هوایی برکنار کند. حتی با توسعه سلاح های دقیق، ردیابی و حمله به سران کشورها دشوار بوده است و گسترش فناوری های ارتباطی، پروژه منزوی کردن رهبران از ارتش هایشان را بسیار دشوار کرده است. ارتش ها، به نوبه خود، بعید است که در حین مبارزه با دشمن خارجی مانند ایالات متحده، کودتا کنند، ودر زمان حملات هوایی، غیرنظامیان هم ترجیح میدهند، که از بمباران ها به پناهگاهای امنی فرار کنند تا بفکر بسیج عمومی برای سرنگونی رژیم خود باشند.
استفاده از این چالش ها در کارزار هوایی اخیر اسرائیل علیه ایران، در بی نتیجه ماندن آرمان های اسرائیل در تغییر رژیم ایران، نمونه خوبی برای بی فایده بودن این روش است.
در نهایت، ایالات متحده می تواند به ونزوئلا حمله کند. اگر ایالات متحده تصمیم بگیرد که این مسیر را طی کند، با نیروهایی که در حال آماده باش قرار داده است، نخواهند توانست کاری انجام دهد. در اوایل اکتبر، مرکز مطالعات استراتژیک و بین المللی تخمین زده است که برای تهاجم زمینی، حداقل به ۵۰،۰۰۰ سرباز نیاز است. ترامپ از نظر تئوری می تواند چنین نیرویی را جمع کند. اما، یک حمله تهاجمی بزرگ درحال حاضر، با مخالفت های شدید و مکرر قبلی او با اعزام سربازان آمریکایی به ماجراجویی های خارجی، کاملا درتضاد است، همچنین، وی درمعرض از دست دادن پایگاه اصلی سیاسی خویش در ایلات متحده قرار خواهد گرفت. اکثر ناظران به سناریوی تهاجم اهمیت چندانی نمی دهند. همانطور که کارشناسان نظامی در ماه اکتبر به نشریه The Atlantic آتلانتیک گفتند: استفاده ازعملیات دیکری رادر نظر دارند:
«دکمه را فشار دهید، انفجارها را تماشا کنید». در این رابطه، لازم به یادآوری است که ایالات متحده نتوانست عراق را کنترل کند – کشوری به وسعت نصف ونزوئلا – با وجود انکه در سال ۲۰۰۳ ، ایلات متحده بیش از سه برابراین نیروی نظامی در عراق مستقر کرده بود.
وسوسه انگیز است که به تهاجمات قبلی ایالات متحده برای دستیابی به تغییر رژیم در کارائیب – مانند حمله سال ۱۹۸۳ به گرانادا که رژیم مارکسیستی آن را سرنگون کرد، یا حمله به پاناما در سال ۱۹۸۹، که در آن واشنگتن دیکتاتور مانوئل نوریگا را سرنگون و به امریکا آورد – به عنوان الگویی برای ونزوئلا استناد کنیم. اما هر دو مقایسه عمیقا گمراه کننده هستند. گرانادا یک کشور جزیره ای کوچک است که در زمان تهاجم ایالات متحده تقریبا ۹۰،۰۰۰ نفر جمعیت داشت. پاناما مقایسه بهتری است، اما حتی اندازه اش نزدیک به اندازه ونزوئلا نیست: ونزوئلا بیش از ۱۲ برابر بزرگتر پاناما است و جمعیتی تقریبا ده برابر بیشتر از پاناما در سال ۱۹۸۹، دارد. برخلاف پاناما، ونزوئلا کشور کوچکی متمرکز در اطراف پایتخت ، نیست، بلکه کشوری است وسیع و کوهستانی با مراکز شهری متعدد، زمین های جنگلی ناهموار و مرزهای متخلخل که شورشیان و نیروهای نامنظم می توانند از آن بهره برداری کنند. ارتش ایالات متحده در برابر شورشیان در شرایط مشابه، در ویتنام و افغانستان عملکرد خوبی نداشته است.
جنبه های منفی موفقیت
حتی اگر عملیات تغییر رژیم در ابتدا موفقیت آمیز باشد، تاریخ نشان می دهد که نتایج داراز مدت آن غالبا، ناامید کننده است. مطالعات هر یک از ما (و بسیاری دیگر) نشان داده است که تلاش ها برای ترویج دموکراسی پس از تغییر رژیم تحمیل شده توسط خارجی ها به ندرت موفق می شوند؛ نکته ای که با مداخلات اخیر ایالات متحده در افغانستان، عراق و لیبی به طرز دردناکی روشن شده است.
تغییر رژیم اغلب خشونت بیشتری به همراه دشته – به عنوان مثال، احتمال جنگ داخلی در کشورهای هدف را به طور چشمگیری افزایش می دهد. حتی اگر تغییرات رژیم کشورهدف که ناشی از پیروزی های حمله های قاطع زمینی باشد، می تواند به خطا رود، یعنی، نیروهای مسلح کشور مورد نظر به جای تسلیم پراکنده شوند وسپس نیرومقاومتی تشکیل دهند و باعث شورش علیه رژیم جدید شوند، همانطور که درعراق اتفاق افتاد.
چشم انداز داخلی ونزوئلا نشان می دهد که این یک احتمال واقعی است. همانطور که خوان دیوید روخاس( Juan David Rojas) ، تحلیلگر آمریکای لاتین خاطرنشان کرده است، ونزوئلا شامل «کالیدوسکوپی از بازیگران مسلح پیچیده» است، از جمله شبه نظامیان طرفدار رژیم معروف به کولکتیووس و گروه های مسلح فراملی مانند ارتش آزادیبخش ملی (ELN) و بقایای فارک (نیروهای مسلح انقلابی کلمبیا). فیل گانسون(Phil Gunson) ، تحلیلگر گروه بین المللی بحران مستقر در کاراکاس، در اوایل اکتبر به گاردین گفت که ونزوئلا "کاملا مملو از گروه های مسلح از انواع مختلف است که هیچ یک از آنها انگیزه ای برای تسلیم شدن یا متوقف کردن کاری که انجام می دهند را ندارند و پیامدهای احتمالی برای اشتباهات ایالات متحده هم زیاد است .
بعید است که ارتش ها در حین مبارزه با دشمن خارجی کودتا کنند.
هر کسی که جایگزین مادورو شود، با موانع مهمی روبرو خواهد شد – به خصوص اگر ایالات متحده آنها را مستقر کند. رهبرانی که توسط بازیگران خارجی به قدرت می رسند بیشتر ازسایر رهبران با خشونت برکنار خواهند شد، بطور حتم، چه با عملیات آشکار و چه با عملیات سری، تحقیقات ما نشان داده است که تقریبا نیمی از رهبران تحمیل شده از خارج، بعدا با زور برکنار خواهند شد. این رهبران غالبا ضعیف یا نامشروع تلقی می شوند، یا اینکه از حمایت گسترده داخلی برخوردار نخواهند بود، یا به عنوان عروسک خیمه شب بازی یک دولت خارجی دیده می شوندـ این رهبران تلاش زیادی برای تحکیم قدرت خود می کنند. مطمئنا ونزوئلا دارای یک اپوزیسیون دموکراتیک پر جنب و جوش است و رهبر این اپوزیسیون،
ماریا کورینا ماچادو، برنده جایزه نوبل، اکثریت حمایت عمومی را به خود اختصاص داده است. در انتخابات ریاست جمهوری ژوئیه ۲۰۲۴ این کشور، ادموندو گونزالس - که پس از منع ماچادو، نامزد اپوزیسیون شد - بیش از دو برابر مادورو رای کسب کرده بود، نتیجه ای که دولت بلافاصله آن را سرکوب کرد.
طرفداران تغییر رژیم استدلال می کنند که خواهند توانست، یک اکثریت دموکراتیک را تقویت کنند و ماچادو را به قدرت برسانند. اما حتی نظرسنجی های عمومی به نفع ماچادو نشان می دهد که مادورو هنوز وفاداری تقریبا یک سوم جمعیت را حفظ کرده است. این اقلیت مهم است ، آنها شامل ستون های اصلی دستگاه قهری رژیم هستند و مواضع و امتیازات آنها به بقای نظام فعلی بستگی دارد. در سال ۲۰۲۳، مطالعه ای توسط شرکت راند(RAND) هشدار داد که مداخله نظامی ایالات متحده در ونزوئلا «طولانی خواهد بود و پس از شروع درگیری ها، برای ایالات متحده آسان نخواهد بود که خود را از آن خارج کند».
همه اینها به یک درس گسترده تر اشاره می کند: انقلاب های دموکراتیک زمانی با احتمال زیاد موفق خواهند شد که بومی باشند. اگر ماچادو واقعا از حمایت گسترده برخوردار است و اپوزیسیون واقعا احساسات اکثریت را دراختیار دارد، بهترین شانس آنها برای موفقیت این است که این حمایت را از درون به قدرت تبدیل کنند. همسو کردن جنبش آنها با ارتش خارجی، خطر مشروعیت زدایی از آرمان آنها و دعوت به واکنش های ملی گرایانه را به همراه دارد. علاوه بر این، این واقعیت که اپوزیسیون اکنون به دنبال کمک نظامی ایالات متحده است، باید سیاست گذاران آمریکایی را محتاط کند. اگر تعادل سیاسی واقعا به نفع آنها است، چرا آنها برای سرنگونی مادورو به کمک خارجی نیاز دارند؟ البته پاسخ این است که رژیم مادورو هنوز اسلحه ها را کنترل می کند. اگر اپوزیسیون برای به دست گرفتن قدرت به حمایت خارجی نیاز داشته باشد، احتمالا برای حفظ آن با مشکل مواجه خواهد شد.
تاریخ پر از داستان های هشدار دهنده است. کسانی که مصمم به تغییر رژیم هستند، بارها به اطلاعات مغرضانه و مفروضات خوش بینانه در مورد پیامدهای این عملیات تکیه کرده اند. به عنوان مثال، ناپلئون سوم فرانسه، هنگام ارزیابی چشم انداز خود برای استقرار یک رژیم دست نشانده در مکزیک در دهه ۱۸۶۰، به مشاوره محافظه کاران مکزیکی تبعیدی اعتماد کرد که به او اطمینان داده بودند که هموطنانشان از حکومت یک آرشیدوک اتریشی استقبال خواهند کرد. درست همانطور که دولت جورج دبلیو بوش به اطمینان های احمد چلبی، تبعیدی برجسته عراقی مبنی بر اینکه پس از سرنگونی صدام حسین همه چیز خوب خواهد بود، را باور کرده بود. هر دو مداخله گر در نهایت با شورشیان قدرتمند مبارزه کردند. مشکل اصلی این است که مداخله گران تمایل دارند به طور کوته بینانه بر چگونگی سرنگونی یک رژیم تمرکز کنند، بدون اینکه به آنچه پس از آن خواهد آمد فکر کنند. اما همانطور که بنجامین فرانکلین یک بار گفت: "اگر برنامه ریزی درستی نکنید، در واقع دارید برای شکست برنامه ریزی میکنید." دولت ترامپ با غفلت از برنامه ریزی، خطر تکرار فجایع عراق و لیبی را به جان می خرد.
آمریکا اول
سیاست آمریکا برای تغییر رژیم، فارغ از شانس موفقیت آن، تمام اصول سیاست خارجی که ترامپ از آن دفاع کرده است را نقض می نماید. ترامپ مدت هاست که علیه «جنگ های ابدی» ایالات متحده در افغانستان وعراق اعتراض میکند، او به طور گسترده ای وعده داده است که به «دوران جنگ های بی پایان» پایان خواهد دهد. او بارها خود را به عنوان «یک صلح آفرین» معرفی نموده و ادعا می کند که در طول نه ماه به «هشت جنگ بین المللی» پایان داده است. در ماه مه، ترامپ در یک سخنرانی در ریاض، حق تعیین سرنوشت منطقه را ستود و اعلام کرد: «تولد یک خاورمیانه مدرن توسط خود مردم منطقه به ارمغان آمده است.... به اصطلاح «ملت سازان» ملت ها را بیشتر از آنچه می ساختند ویران کرده اند – و مداخله گرایان در جوامع پیچیده ای مداخله می کردند که حتی خودشان آن را درک نمی کردند.»
تلاش مهندسی شده توسط ایالات متحده برای سرنگونی مادورو با این دیدگاه در تضاد است. این امر به طور بالقوه ایالات متحده را در یک درگیری بی پایان دیگر گرفتار خواهد کرد، شرکای منطقه ای را در بحبوحه رقابت گسترده تر با چین برای نفوذ در منطقه از خود دور می کند، و خواسته های مردم آمریکا را به چالش می کشد. نظرسنجی YouGov که در ماه سپتامبر انجام شد نشان داد که ۶۲ درصد از شهروندان بزرگسال ایالات متحده "به شدت یا تا حدودی با استفاده ایالات متحده از نیروی نظامی برای حمله به ونزوئلا مخالف هستند" و ۵۳ درصد به شدت یا تا حدودی مخالف "استفاده ایالات متحده از نیروی نظامی برای سرنگونی نیکولاس مادورو، رئیس جمهور ونزوئلا" هستند. (حمایت از اعزام نیروی دریایی ایالات متحدهپیچیده تر بود، به طوری که ۳۶ درصد به شدت یا تا حدودی "اعزام کشتی های نیروی دریایی ایالات متحده به دریای اطراف ونزوئلا" را تأیید کردند و ۳۸ درصد به شدت یا تا حدودی مخالف بودند) یک نظرسنجی در اوایل اکتبر نشان داد که حتی درمنطقه میامی-داید فلوریدا، که بزرگترین دیاسپورای ونزوئلایی در ایالات متحده را در خود جای داده است، نسبت بیشتری ازساکنان مخالف استفاده ازارتش ایالات متحده برای برکناری مادوروبودند تا حمایت کنندگان حمله نظامی، ۴۲٪ در مقابل ۳۵٪.
تغییر رژیم همچنین اهداف اعلام شده دولتهای در نیمکره غربی را پیش نمی برد: مهار قاچاق مواد مخدر، برچیدن کارتل ها، و کاهش مهاجرت غیرقانونی. اولا، ونزوئلا تامین کننده اصلی مواد مخدر به ایالات متحده نیست. در واقع، ارزیابی ملی تهدید مواد مخدر آژانس مبارزه با مواد مخدر(DEA) در سال ۲۰۲۴ به هیچ وجه به ونزوئلا اشاره ای نمی کند و این آژانس تخمین می زند که تنها هشت درصد از کوکائین که به مقصد ایالات متحده، از خاک ونزویلا عبور می کند. تهدید مطرح شده توسط ترن د آراگوئه نیز اغراق آمیز به نظر می رسد. یک یادداشت محرمانه در ماه آوریل از دفتر مدیر اطلاعات ملی به این نتیجه رسید که« بعلت اندازه کوچک بسیار بعید است که این باید توانایی هماهنگ کردن قاچاق انسانی با حجم زیادی یا قاچاق مهاجران را داشته باشد.» همچنین هیچ دلیل روشنی وجود ندارد که باور کنیم تغییر رژیم می تواند مهاجرت گسترده از ونزوئلا را متوقف یا معکوس کند. اگر چیزی وجود داشته باشد، بی ثبات کردن بیشتر رژیم ممکن است، تعداد پناهجویانی را که از کشور فرار می کنند را افزایش دهد.
با وجود همه اینها، برخی هنوز ممکن است استدلال کنند که تغییر رژیم، با منافع استراتژیک ایالات متحده در ذخایر نفتی ونزوئلا که بزرگترین ذخایر نفت جهان است، توجیه شود. اما مذاکرات بر سر دسترسی ایالات متحده به این منابع در گذشته نزدیک این مشکل را حل کرده بود. همانطور که نیویورک تایمز در ماه اکتبر گزارش داد، بر اساس توافقی که در تابستان مورد بحث قرار گرفت، مادورو «پیشنهاد کرده بود که تمام پروژه های موجود و آینده نفت و طلا را به روی شرکت های آمریکایی باز خواهد کرد، قراردادهای ترجیحی به شرکت های آمریکایی خواهد داد، همچنین، جریان صادرات نفت ونزوئلا از چین را به ایالات متحده معکوس خواهد کرد، و قراردادهای انرژی و معدن کشورش با شرکتهای چینی، ایرانی و روسی را کاهش خواهد دهد.» این مسلما سخاوتمندانه ترین بسته امتیازاتی بود که یک دشمن خارجی به دولت ایالات متحده در دهه های اخیر ارائه کرده است. لذا، استفاده از دیپلماسی در حالی که ترامپ به طور ناگهانی از آن کنار رفت، از بین نرفته است. اگر هدف دولت تضمین منافع ایالات متحده در منطقه است، عاقلانه تر است که به میز مذاکره بازگردیم، نه اینکه روی هرج و مرجی حاصل از تغییر رژیم ، قمار کنیم.