در سی سال گذشته رشد کرده ايم. مردمی شده ايم که از ديکتاتوری، از بی قانونی ، از خشونت وبلبشو متنفريم. يکی از بهترين شعارهای اين تظاهرات شعار "مرگ بر هيچ کس" بود. شما به تظاهرات مسالمت آميز ما حمله می کنيد، اشک آور می زنيد، باتوم می زنيد و حتی عده ای را می کشيد ولی ما می گوئيم "مرگ بر هيچ کس". ما آزادی می خواهيم و با وجود همه خطرات اين راه ساکت نمی نشينيم. 13 آبان می گويد کتک می خوريم و کشته می دهيم ولی ساکت نمی نشينيم. | |
گزارشهای کتبی و کليپهای تلويزيونی 13 آبان حکايت می کنند که در آن روز فرصتی برای تجمع وسيع سبزها بدست نيامد. گزارشهای مختلف تعداد تظاهرکنندگان را ده ها هزار تا صدها هزار تخمين می زنند. تفاوت مهم 13 آبان با روز قدس در اين بود که اين بار اجازه ای برای تظاهرات مردمی داده نشده بود. در عين حال صفوف تظاهرات دولتی از صفوف تظاهرات مردمی جدا نگاه داشته شده بود. برای تظاهرات دولتی منطقه اطراف سفارت امريکا را قرق کرده بودند و بنابر اين نيروهای سرکوبگرفرصت داشتند در نقاط ديگر شهر هر تجمعی را پراکنده کنند. با تمام اينها دهها هزار نفر (اقلا) در تهران و بسياری شهرهای ديگر مخالفت خود را با سياستهای ديکتاتوری اعلام کرده ، به نفع موسوی و کروبی، و برای آزادی شعار دادند.
چند ماه پيش، در روزهای بعد از انتخابات، يک نگرانی مهم در اين بود که نيروی عظيمی که در طی آن دوره بسيج شده بود دوباره به هدر رود و مردم ما بازهم سرخورده و افسرده شوند. وقايع شورانگيز و دردناک چند ماه گذشته نشان دادند که جائی برای اين نگرانی وجود ندارد. در 13 آبان رفتار وحشيانه ای با مردم داشتند. سرکوبگران نگذاشتند تجمع وسيعی شکل بگيرد ولی تظاهرات پراکنده در تمام روز ادامه داشت. انتظار داشتند و اميدوار بودند که 13 آبان نماينده پشتيبانی مردم از دولت و سياستهايش باشد. هزينه سنگين سياسی و اجتماعی را در اين مورد تقبل کردند و هزاران مامور امنيتی و باتوم داران بسيجی را به خيابان آوردند و باز هم نتوانستند بگويند "تمام شد". برنامه دولت شکست خورده است.همه می دانند که مسئله باقی است. 13 آبان فاصله بين مردم و دولت را بار ديگر نشان داد. حالا بحث بر سر روز 16 آذر است.
برنامه مبارزاتی جنبش سبز تاکيد دارد که اين مبارزه مسالمت آميز و در چارچوب قانون است. اين چارچوب به وسيعترين اقشار مردمی فرصت داده است که خود را جزئی از آن بدانند و خود را شريک پستی و بلنديهای اين راه بشمارند. کوششهای دولت برای چسباندن اين جبنش به "خارج" عبث بوده اند. خودشان به دوگانه گوئی افتاده اند. در اين شرايط ، تا زمانی که جنبش سبز در خط مسالمت آميز و در چارچوب قانون ادامه دهد، سرکوبی خونين تر از آنها که تا کنون ديده ايم بسيار مشکلتر و مسلما پرهزينه تر خواهد بود.
ساختار تشکيلاتی جنبش سبز هم تا کنون نشان داده که در شرايط کنونی ايران مناسبترين شکل سازماندهی است. صدها نفر از فعالين اين جنبش در زندانها هستند و در شرايط معمولی اين جنبش نمی شود انتظار داشت که توان براه انداختن چنين برنامه های سنگين و (از نظر سازماندهی) مشکل و پرهزينه را داشته باشد. باتمام اينها ساختار جنبش سبزموفق شده که در تمام روزهای تعيين شده نيروی مهمی را به خيابانها بکشد. جنبش سبز به صورت شبکه های خودجوش سازمان يافته است که از يکديگر مستقل هستند و بنابراين دستگيری فعالين شناخته شده لزوما به حرکت شبکه های مستقل ضربه ای نمی زند.
افشاگريهای شيخ شريف، کروبی، در چند ماهه اخير بسياری از سنگرهای سياسی و عقيدتی دولتی ها را از آنها گرفته است. آنها که تجاوز به زندانيان را مجاز و مناسب می دانند نمی توانند ادعای دفاع از اسلام داشته باشند. آنها قدرتمندانی هستند که برای حفظ قدرت از جنايت ابا ندارند.
پايداری چهره های موثرجنبش ، از رفتار شجاعانه شيخ شريف کروبی گرفته تا متانت استوار موسوی، موضع گيريهای آقای خاتمی و مسلما اعلام مواضع صريح و پر قدرت آيت الله منتظری، همه و همه نقش موثری در تداوم مبارزه داشته اند.
(يک نکته رابايد برای آينده ذکر کرد. چهره هائی که امروز به سردمداری اين جنبش شناخته شده اند همه از قشر روحانيت می آيند. باتوجه به تاريخ تلخ روحانيت و مردم - مخصوصا در سی ساله اخير - اين نقش مثبت و مترقی آنها بايد برسميت شناخته شود. بايد از اين نقش مثبت تقدير کرد. روحانيت مبارز ما به وظيفه ملی و انسانی خود عمل می کند و مسلما در سرنوشت آتی ايران نقش گذار خواهد بود).
اينها عوامل مهمی بودند که به تداوم جنبش مردم ما در چند ماهه اخير کمک کردند. تداوم مبارزه نشان می دهد که هر کدام از اين عوامل به جای خود، نقشی مناسب اوضاع ايران بازی کرده اند. باتمام اينها علت اصلی تداوم مبارزه چيز ديگری است. درست است که شبکه های خودجوش و مستقل ، ضربه پذيری مبارزه را بالا می برند و سرکوب دولتی نمی تواند به اندازه مورد علاقه سرکوبگران، آفت زا باشد ولی دليل اصلی قدرت جنبش آزادی خواهی ما در اينست که مردم ما ، جامعه ما، رشد کرده است. اگر جوش و خروش وسيع و پرقدرتی در مردم ما وجود نداشت که شبکه ای نمی جوشيد. شبکه های خودجوش در شرايطی موثر هستند که جوش و خروشی در ميان مردم وجود داشته باشد. اين نکته اصلی قدرت جنبش امروزی است. درست به همين دليل اگر رهبران شناخته جنبش - مثلا آقايان موسوی و کروبی - را هم بگيرند و ببندند کاری از پيش نخواهند برد. جنبش ادامه دارد.
جامعه ما رشد کرده است . جامعه مدنی قدرتمند و وسيعی به وجود آمده است که می خواهد آزاد باشد و از مواهب حقوق بشر، با معيارهای امروزی، برخوردار باشد. اعضای اين جامعه مدنی همه جا هستند. اعضای اين جنبش مدنی همه و همه دستگاههای دولتی و غير دولتی را می چرخانند. حتی کارگر، مدير و مهندسی که در صنايع نظامی ما کار می کنند بخشی از همين جامعه مدنی هستند. همينها در آرزوی زندگی انسانی تر و متمدن تری هستند. هنوز همه راههای مبارزه اين نيروها آزمايش نشده اند ولی دير يا زود انواع ديگری از مبارزه - علاوه بر تظاهرات خيابانی - هم بروز خواهند کرد.
در سی سال گذشته جامعه مدنی ما رشد کرد ولی از چند و چون توان خود آگاهی کاملی نداشت. در پنج ماه گذشته مردم به توان خود آگاه شده اند. در ماههای اخير انواع تاکتيکهای مبارزه عنوان شده اند . بعضی آزمايشهای اوليه لزوما به بهترين نتايج نرسيدند ولی هر روز که می گذرد هر حرکت جديدی که نشان می دهد جنبش ادامه دارد، فرصتها و موقعيتهای بيشتری را برای کاربرد راههای جديد مبارزه فراهم می آورد.
ايران عوض شده است. مردم ما - که در تمام اين سالها خواستار آزادی بودند - حالا دسترسی به آزادی را باور دارند. مردم باور دارند که اگر يک دوره پرمشقت را تحمل کنند می توانند به بعضی از حقوق حقه خود دست بيابند.
يک صحنه دلخراش و در عين حال پرشور تظاهرات 13 آبان را در يک کليپ تلويزيونی ديدم. خانم جوانی مورد ضرب باتومهای مامورين قرار می گيرد. پس از چند ضربه به روی زمين می افتد و در همان زمان مردی برای کمک به اين خانم به سمت او می رود که او را جدا می کنند و دو سه نفر باتوم دار به او حمله می کنند. درادامه کليپ خانم ديگری را می بينيم که جلو می آيد وخود را به حائلی بين "باتوم به دستها " و مرد مورد حمله قرار می دهد. او جان خودش را کف دست گرفته و مرد جوان را از ضرب و شتم بيشتر نجات می دهد. اقدام شجاعانه اين شيرزن ايرانی مسلما يک حماسه است.اين صحنه ها را بايد مادران ايرانی برای فرزندان خود بازگو کنند تا هرگز يادمان نرود که آزادی ای را که به دست می آوريم ارزان نگرفته ايم.
اين زن تنها زن (و يا مردی) نبود که اينچنين بی مهابا خطر کرد. تفاوت اين مورد با ديگر موارد در اين بود که اين بار تظاهر کننده ديگری توانست عليرغم سرکوبگران از صحنه سرکوب فيلم بگيرد و آن را به تمام جهان عرضه کند. در واقع تمام آنها که در 13 آبان به خيابان رفتند جان خود را کف دست گرفته بودند. مسلما همه آنها سرگذشت ندا و سهراب را شنيده بودند و با تمام اينهابه خيابان رفتند.
شايد بشود تظاهرات 13 آبان را به نوک يک کوه يخ تشبيه کرد. بخش اعظم آزادی خواهی مردم ما هنوز پنهان است ولی وجود دارد و نمی شود ناديده گرفته شود
در سی سال گذشته رشد کرده ايم. مردمی شده ايم که از ديکتاتوری، از بی قانونی ، از خشونت وبلبشو متنفريم. يکی از بهترين شعارهای اين تظاهرات شعار "مرگ بر هيچ کس" بود. شما به تظاهرات مسالمت آميز ما حمله می کنيد، اشک آور می زنيد، باتوم می زنيد و حتی عده ای را می کشيد ولی ما می گوئيم "مرگ بر هيچ کس". ما آزادی می خواهيم و با وجود همه خطرات اين راه ساکت نمی نشينيم. 13 آبان می گويد کتک می خوريم و کشته می دهيم ولی ساکت نمی نشينيم.
اين روزها مصادف با بيستمين سالگرد پائين آوردن ديوار برلن است. هيچ کس باور نمی کرد که آن ديوار لعنتی از هم بپاشد. بسياری فکر می کردند که ديوار برلن هميشگی است. روز بعد از آن که ديوار را به کلنگ کشيدند گورباچف از اعزام ارتش سرخ به برلن امتناع کرد و سپس روشن شد که دوران تازه ای شروع شده است. ديری نپائيد که تمامی دولتهای اروپای شرقی وسپس حتی شوروی از هم پاشيدند. ارتشهای عظيم و مخوف بلوک شرق هيچ اقدامی برای جلوگيری از اين وقايع تاريخی نکردند. کودتای نافرجام نظامی در شوروی آن زمان، تنها شتاب بيشتری به سرعت از هم پاشی سيستم داد. اينها درسهائی از وضعيت جهان در اواخر قرن بيستم و اوائل قرن بيست و يکم هستند. مردم می توانند در مقابل زورگوئی ايستادگی کنند و اگر توان تحمل را داشته باشند می توانند به نعمت آزادی دست بيابند.
مجيد سيادت 18 آبان 88
نظرات خوانندگان:
peerooz 2009-11-13 16:05:17
|
گر چه اظهار نظر در عصر نو بیفایده بوده و منتشر نمیشود ولی مدعای آقای مجید سیادت را نمیتوان بی جواب گذاشت آنجا كه میگویند
(يک نکته رابايد برای آينده ذکر کرد. چهره هائی که امروز به سردمداری اين جنبش شناخته شده اند همه از قشر روحانيت می آيند. باتوجه به تاريخ تلخ روحانيت و مردم - مخصوصا در سی ساله اخير - اين نقش مثبت و مترقی آنها بايد برسميت شناخته شود. بايد از اين نقش مثبت تقدير کرد. روحانيت مبارز ما به وظيفه ملی و انسانی خود عمل می کند و مسلما در سرنوشت آتی ايران نقش گذار خواهد بود).
جناب سیادت علت نه آنست كه روحانیت مبارز به وظیفه ملی و انسانی خود عمل میکند. شمار این روحانیان در برابر تعداد روحانیان ایران صفر است. علت آنست كه سیستم استصوابی به کس دیگری اجازه فعالیت و اظهار وجود نمی دهم . |
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد