logo





صدای سوم، روزنه‌ای به دمکراسی و صلح

جمعه ۳۱ مرداد ۱۴۰۴ - ۲۲ اوت ۲۰۲۵

مهرداد درویش پور

روز شنبه، شانزدهم اوت، جمعی از جمهوری‌خواهان داخل و خارج کشور در سمیناری مجازی با عنوان «اتاق هم‌اندیشی جمهوری‌خواهان» گرد هم آمدند تا به بررسی ابعاد بیانیه‌ی هفده تن از کنشگران سیاسی با عنوان «نگران سرنوشت ایرانیم» و رویکرد «صدای سوم: نه به جنگ و نه به جمهوری اسلامی» بپردازند. در این نشست صدیقه وسمقی، نرگس محمدی، رضا علیجانی و مهرداد درویش‌پور به ایراد سخنرانی پرداختند. سخنران دیگر دکتر حاتم قادری متأسفانه به دلیل مشکلات فنی امکان حضور و سخنرانی نیافت. آنچه در پی می‌آید، نسخه‌ای ویرایش شده از سخنان نگارنده در این سمینار است
پیش از ورود به بحث، ضمن سپاسگزاری از برگزارکنندگان و دست‌اندرکاران این نشست یادآور شوم که بخشی از سخنان من بر پایه‌ی مقاله‌ی تازه‌ام «گیرکردگی سیاست و صدای سوم در جنگ دوازده‌روزه» منتشر در سایت نقد اقتصاد سیاسی استوار است.

نخست باید به وضعیت «گیرکردگی سیاست» در ایران امروز اشاره کرد. تجربه‌ی انقلاب ۵۷ که به وضعیت فاجعه‌بار کنونی انجامید، بن‌بست جنبش اصلاح‌طلبی که با امتناع جمهوری اسلامی از پذیرش تغییرات همراه بود، سرکوب جنبش سبز، و خیزش‌های ساختارشکن دی‌ماه ۹۶ و آبان ۹۸، همگی نشانه‌هایی از این وضعیت هستند. جنبش «زن، زندگی، آزادی» نیز در نبردی نابرابر با ساختار سرکوب‌گر، جلوه‌ای دیگر از این گیرکردگی را نمایان ساخت. در کنار این‌ها، بخشی از جامعه در استیصال به امید رهایی از طریق مداخله‌ی نظامی خارجی دل بستند؛ مداخله‌ای که جنگ دوازده‌روزه نشان داد سرابی بیش نبوده است. هم‌زمان، بخشی دیگر از جامعه با نگرانی‌های ضدآرمان‌گرایانه، از تغییرات سریع هراس دارند تا مبادا در نبودِ بدیل دموکراتیک، کشور به هرج‌ومرج یا جنگ داخلی کشیده شود. این مجموعه از تجربه‌ها و واکنش‌ها، جلوه‌های گوناگون «گیرکردگی سیاست» در جامعه‌ی ایران را شکل می‌دهند؛ وضعیتی که نیازمند بازاندیشی عمیق و گشودن افق‌های تازه در سیاست‌ورزی است.
تأکید بر وضعیت ناامنی، بن‌بست و بی‌افقی در سیاست ایران نه از سر یأس، بلکه تلاشی است برای گسستن از خیال‌پردازی‌های بی‌پایه و بازگشت به نگاهی واقع‌گرایانه؛ نگاهی برخاسته از درک دینامیک‌های تحولات بومی و منطقه‌ای، نه تکیه بر توهمات نجات‌بخش بیرونی یا امید به اصلاح‌پذیری نظام از درون.

در چنین زمینه‌ای، «صدای سوم» ــ که از انقلاب مشروطه تاکنون در برابر اقتدار موروثی و دینی برای استقرار حکمرانی عقلانی و دموکراتیک مبارزه کرده و بارها به حاشیه رانده شده ــ بار دیگر برجسته شده است. این صدا امروز بیش از هر زمان بر گفتمان‌های ضدتبعیض، مسالمت‌جویی، جمهوریت، صلح و دموکراسی، سکولاریسم، همبستگی متکثر ملی و حفظ یکپارچگی دموکراتیک کشور تکیه دارد و می‌کوشد در برابر دوگانه‌های قطبی‌شده‌ی فضای سیاسی، امکان سیاست‌ورزی مستقل، اخلاق‌محور و مبتنی بر عدالت را فراهم سازد.
صدای سوم تلاشی است برای عبور از دوگانه‌هایی که یک سو آن همسویی با جمهوری اسلامی تحت تأثیر گفتمان‌های ضدامپریالیستی یا ناسیونالیستی و سوی دیگر آن همراهی با قدرت‌های خارجی برای حمله نظامی به ایران است. واقعیت آن است که بخشی از افکار عمومی ایران، منزجر از جمهوری اسلامی و خشمگین از آن، با منطق ساده‌انگارانه‌ی «دشمنِ دشمنِ من، دوست من است» حتی چشم بر جنایات اسرائیل در غزه و منطقه فروبسته‌اند و نگرشی مثبت نسبت به آن دارند. افزون بر این، بخش‌هایی از اپوزیسیون، به‌ویژه جریان راست افراطی، اسرائیل را متحدی مصمم برای براندازی نظام ایران می‌دانند و حتی نسل‌کشی در غزه را توجیه‌پذیر می‌انگارند.

تجربه‌ی تاریخی منطقه نشان داده است که مداخلات نظامی، حتی اگر به سرنگونی حکومت‌ها منجر شوند، لزوماً به دموکراسی نمی‌انجامند و غالباً جنگ‌های داخلی طولانی و ویرانگر را به همراه دارند؛ نمونه‌هایی مانند لیبی، سوریه، عراق و افغانستان، گواه این واقعیت‌اند. تکیه بر دولت‌های تبهکار برای مقابله با حکومت‌های استبدادی نیز در بهترین حالت به تکرار تجربه‌ی چلبیسم در عراق می‌انجامد و در ایران تاکنون تنها به تحکیم سرکوب کمک کرده است.
در مقابل، برخی به بهانه‌ی مبارزه با امپریالیسم و صهیونیسم و سیاست های توسعه طلبانه و تجاوزکارانه اسرائیل وآمریکا از جمهوری اسلامی حمایت می‌کنند که می تواند به تداوم انسداد سیاسی کنونی یاری رساند. درچنین متنی، برخی از بیانیه‌های پس از جنگ - به‌ویژه بیانیه‌ی هفده نفره – با تأکید بر آزادی زندانیان سیاسی، رفراندوم و مجلس مؤسسان، به رغم برخی کاستی ها، تلاشی است برای غلبه بر دوگانه‌های تحمیل شده بر فضای سیاسی کنونی.

برخی از منتقدان به‌درستی اشاره می‌کنند که برگزاری رفراندوم در چارچوب ساختار جمهوری اسلامی عملاً وابسته به موافقت رهبری نظام است و در متن قانون اساسی کنونی بختی برای شکل‌گیری حکومتی دموکراتیک و سکولار وجود ندارد. حتی اگر رفراندوم فرضاً اجرا شود، ممکن است مردم را از یک بحران به بحرانی عمیق‌تر سوق دهد و یا امیدواری کاذب یا فضایی افسون‌شده ایجاد کند.

بیانیه‌ی موسوی با طرح برخی از خواست ها همچون آزادی زندانیان سیاسی، رفراندوم و تشکیل مجلس موسسان، گرچه نمایانگر گسست بخشی از اصلاح‌طلبان رادیکال از گفتمان محافظه‌کار است و حتی می تواند بخشی از بدنه‌ی نظام را تحت تاثیر قراردهد، اما همچنان میان گفتمان اصلاح‌طلبی و تحول‌طلبی در نوسان است وجامعه را به رفراندومی در ساختار حکومت کنونی فرا می خواند. در مقابل، بیانیه‌ی هفده نفره، با تأکید بر این که رفراندوم دستکم تا شکل‌گیری قدرت دوگانه در کشور و بدون نظارت سازمان ملل میسر نیست، رادیکال تر و به «صدای سوم» نزدیک‌تر است؛ هرچند این نیز با چالش‌هایی چون فقدان سازمان‌یابی، نبود نقشه‌ی راه و خطر تقلیل سیاست‌ورزی به بیانیه‌نویسی مواجه است.

آنچه که این بیانیه ها و به ویژه این هفده تن بر آن تأکید کرده‌اند، نمی تواند جایگزین نهادسازی یا جنبش‌های اجتماعی شود، بلکه در بهترین حالت به تقویت گفتمان‌سازی دموکراتیک در فضای قطبی ایران یاری می رساند که با همه‌ی ابهامات و کاستی‌هایش، می‌تواند زمینه‌ی گفت‌وگو، تبادل نظر و مشارکت گسترده‌تر را فراهم آورد. البته حرف آخر در این بیانیه ها زده نشده و مسیر برای اجماع و هم‌افزایی و نقد و تبادل نظر باز است.

به باور من، رفراندوم و مجلس مؤسسان، هرچند بخشی از گفتمان‌های دموکراتیک‌اند، بدون پشتوانه‌ی اجتماعی گسترده، سازمان‌دهی سیاسی کارآمد و حمایت یا فشار دموکراتیک بین‌المللی، به نتایج پایدار نخواهند انجامید. این ابزارها در کشورهای دمکراتیک تنها یک تاکتیک نبوده بلکه رویکردی درازمدت هستند که به تقویت دمکراسی مشارکتی کمک می‌کنند و محدود به تصمیم نمایندگان پارلمان نیستند. اما در جوامع استبدادی - به ویژه در خلا نهادها و احزاب مستقل - خطر استفاده ابزاری از رفراندوم توسط قدرت حاکم همواره موجود است. همان گونه که در ابتدای روی کار آمدن جمهوری اسلامی با آن روبرو شدیم.

سیر تحولات آینده قابل پیش‌بینی نیست: آیا قدرت دوگانه‌ای شکل خواهد گرفت در صورت گسست بخشی از حاکمیت به مردم درآن امکان یک «انقلاب مخملین» فراهم خواهد شد؟ یا سناریوهای دیگری رخ خواهد داد که رفراندوم در آنها تنها تاکتیکی گذرا خواهد بود ویا به بوته فراموشی سپرده خواهد شد؟ از این رو، صدای سوم که مدافع گذار مسالمت‌آمیز و رفولوسیونی از جمهوری اسلامی است، محدود به بیانیه‌ها یا رفراندوم وتشکیل مجلس موسسان نیست و فراگیرتر است. این صدا مرزبندی روشنی با بنیادگرایی اسلامی و جنگ‌طلبی دارد و بر کنش‌گری مدنی، تقویت جنبش‌های اجتماعی و سیاست‌ورزی اخلاق‌محور به‌عنوان ارکان اساسی گذار دموکراتیک تأکید می‌کند. گرچه خواست تشکیل مجلسس موسسان سنگ بنای هرگذار دمکراتیکی در ایران است.

برای نمونه، به نظر من کارزار جهانی برای آزادی زندانیان سیاسی گامی مقدم تر، عملی‌تر و فراگیرتر برای عقب راندن جمهوری اسلامی است تا رفراندوم. صدای سوم بیش از آن که در صدد ایجاد حصاری به دور خود در برابر اصلاح‌طلبان یا سرنگونی‌طلبان باشد، گرایشی فراگیر است که طیف‌های متنوع جامعه و مطالبات آن‌ها را دربر می‌گیرد و به جای سیاست آشتی ناپذیر یا سیاست حذفی بر رقابت سیاسی و مشارکت عمومی تأکید دارد. تجربه نشان داده است کسانی که به دنبال حذف سیاسی‌اند، نمی‌توانند چشم‌اندازی واقعی برای دموکراسی ایجاد کنند. همچنین، صدای سوم برخاسته از رویکردی پسا ساختارگرا است که تنها به تغییرات ساختاری امید نبسته بلکه به شدت به مطالبه محوری و مبارزه برای تغییرات روزمره نیز به قصد بهبود اوضاع اهمیت می دهد.

به باور من، مسیر تحول جامعه‌ی ۹۰ میلیون‌نفری ایران را نمی‌توان در یک نقشه‌ی راه گنگ خلاصه کرد. صدای سوم استقبال از هر گفتمان دموکراتیکی است که خود را به اصلاح حکومت محدود نمی‌کند و مبلغ قهر یا براندازی توسط قدرت‌های خارجی نیست. در این معنا، جنبش‌های مردمی، سندیکایی، دانشجویی، زنان و جنبش‌های دمکراتیک اتنیکی و از همه مهمتر جنبش زن، زندگی، آزادی، از جمله پژواک‌های این صدا هستند.

طرفداران صدای سوم از اقتدار عقلانی و دمکراتیک دربرابر اقتدار موروثی و دینی و ایدئولوژیک دفاع می کنند. با این همه باید تاکید کرد ما در عصر پسا ایدئولوژی به سر می بریم و سیاست باید موردی و نه ایدئولوژیک باشد. بنابراین اولویت صدای سوم در لحظه حاضر - بیش از آن که حتی بر پایه‌ی جمهوری‌خواهی، اصلاح‌طلبی دینی یا پادشاهی‌خواهی استوار باشد - بر اصل «نه به جنگ و نه به جمهوری اسلامی» و دفاع از صلح و دموکراسی استوار است. این رویکرد به معنای نادیده گرفتن گذشته یا دعوت به فراموشی سرکوب‌گرانه نیست که با سانسور و تحریف گذشته همراه است و عملا جنبش دادخواهی را بی معنا می سازد، بلکه با ایجاد توازنی بین خاطره و فراموشی یادآور مفهوم پل ریکور درباره «فراموشی خلاق» است که با بررسی انتقادی گذشته از آن درس‌آموزی می‌کند تا چشم‌اندازی پیش‌رو ‌بگشاید. در این راستا، هر کنشگری که از روش‌های دموکراتیک، خشونت‌پرهیز و عبور مسالمت‌آمیز از جمهوری اسلامی دفاع کند، و از جمله بیانیه هفده نفره - به رغم هر انتقادی، مورد استقبال صدای سوم است!


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد