در پروسه ی یک سال و نیم مبارزات علیه سلطنت و دیکتاتوری رژیم پهلوی، اتحاد، اتحادی داوطلبانه از پایین در میان همه ملل و اقوام و مذاهب در ایران شکل گرفت. این اتحاد تا بیست و هشتم مرداد ۱۳۵۸ ادامه داشت، زمانی که خمینی فتوا علیه مردم کرد صادر کرد و دست به سرکوب و بمباران آنان زد، و بدین ترتیب اتحاد مذکور شکست خورد.
پیش از ۲۸ مرداد ۱۳۵۸، در کردستان و بسیاری از مناطق دیگر ایران، نوعی اتحاد مدنی و سیاسی میان اقوام، ملل و مذاهب شکل گرفته بود. شوراها و انجمنهای محلی، معلمان و روشنفکران، نیروهای چپ، مذهبی و ملیگرا در کنار هم میکوشیدند تجربهای نو از خودگردانی و مشارکت اجتماعی را بسازند. اما با فرمان آیتالله خمینی و فتوای «جهاد علیه کُردها»، این تجربهی دموکراتیک نیز در فراز و فرود رشد خود خفه شد.
سرکوب و اعدامهای دستهجمعی
روحالله خمینی با واژههایی چون «مفسد فیالارض» و «ضد انقلاب» زمینه را برای سرکوبی همهجانبه فراهم کرد. مأمور اجرای این حکم کسی نبود جز صادق خلخالی، حاکم شرع تازهمنصوب، که با اعزام به کردستان، صدها تن از جوانان، معلمان، فعالان و مبارزان کُرد را بدون دادگاه عادلانه و گاه حتی بدون محاکمهی صوری، به جوخههای اعدام سپرد.
عکسهای ثبتشده از این دوران ،از جمله تصویر معروف مردان زخمی که در کنار دیوار، پیش از تیرباران ایستادهاند ، به سندی تکاندهنده از تاریخ بدل شدهاند. این تصاویر نه فقط یادآور خشونت لجامگسیختهی یک رژیم تازهتأسیس، بلکه نماد شکست امیدیاند که مردمان کرد و دیگر ملتها برای آزادی و همزیستی در دل داشتند.
در میان این قربانیان، نامهایی ثبت شده همچون گرجی بیانی. یحیا رحیمی بهمن عزتی، شهریار و احسن ناهید و ….و خواهران مبارز کعبی و…که هر یک نماد نسل آزادیخواه کردستاناند برای نمونه یاد آوری :
گرجی بیانی، معلم آزادیخواه و محبوب در کرماشاه، که با روشنگری و پایبندی به آموزش بهعنوان ابزاری برای رهایی شناخته میشد. او بدون محاکمه در همان روزهای نخستین اعدام شد.
احسن و شهریار ناهید، و…
دو برادر جوان از سنندج، که تنها به جرم فعالیت سیاسی و دفاع از حقوق مردم کرد، همراه با دیگران به گلوله بسته شدند.
همانطور که گفته شد این فهرست بسیار بلندتر است؛ صدها زن و مرد جوان که تنها به جرم «دیگریبودن» و ایستادگی در برابر قدرت مرکزی جان خود را از دست دادند.
میراث سرکوب و پیوند با امروز
اعدامهای گسترده در کردستان در سال ۱۳۵۸ نشان داد که جمهوری اسلامی از همان آغاز، هیچ ظرفیتی برای پذیرش تکثر و همزیستی نداشت. سرکوب کردها، ترکمنها، بلوچها و دیگر اقوام، نه صرفاً یک اقدام امنیتی، که تلاشی برای حذف هویتهای گوناگون ایران بود. اما این خونها بهرایگان ریخته نشد. یاد و خاطرهی گرجی بیانیها و ناهیدها و مبارزان دیگر امروز همچون بذرهایی در حافظهی جمعی باقی مانده است.
چشمانداز و امید
با وجود تلخی و خشونت این سرکوب، امید به ایجاد فهمی مدنی و گسترده از حقوق، فرهنگ و هویت همچنان زنده است. امروز در مبارزات علیه رژیم فعلی ایران، نشانههای چنین فهمی به چشم میخورد. جنبش ژینا نمونهای برجسته از این خصلت است: جنبشی که با تکیه بر همبستگی میان اقوام و ملل، دفاع از حقوق زنان و کودکان، و تأکید بر کرامت انسانی، افق تازهای برای مبارزهی دموکراتیک و مدنی گشود.
این پیوند تاریخی میان مقاومت سنندج در ۱۳۵۸ و جنبشهای مدنی معاصر، نشان میدهد که تجربهی درد و سرکوب میتواند زمینهساز خلق زبان تازهای از همبستگی، عدالت و آزادی شود. زبانی که شاید بتواند در آینده راهی برای برونرفت از چرخهی خشونت و انکار بگشاید.
بهر روی ، سالگرد اعدامهای دستهجمعی کردستان نه فقط یادآور رنجها و فجایع گذشته، بلکه هشداری است به امروز ما: هیچ نظام سیاسیای نمیتواند با سرکوب و حذف “دیگری”جامعهای پایدار بسازد. تنها در پرتو همبستگی مدنی، احترام به هویتهای چندگانه، و بهرسمیت شناختن حقوق همهی اقوام و ملل است که میتوان آیندهای دموکراتیک برای ایران رقم زد.
یاد گرجی بیانی و برادران ناهید ،بحیا رحیمی ، بهمن عزتی …و همهی جانباختگان کردستان و دیگر ملل و اقوام و …، یادآور این حقیقت است که مبارزه برای آزادی هرگز پایان نمیپذیرد.
علی آشوری سندیاگو
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد