چپ ایرانی که ریشه در انقلاب مشروطیت دارد و توانسته در یکصد و بیست سال اخیرا نام خود را بر پرچم همه جنبش های سیاسی – اجتماعی درج نماید امروز می تواند با افتخار به نسل «زن ، زندگی ، آزادی » و کارگران و زحمتکشان اعلام نماید اگرچه در بحبوحه انقلاب ۱۳۵۷ با درک نادرست از مناسبات ضد امپریالیستی در مقطعی کوتاه در افشای حاکمیت ارتجاعی جمهوری اسلامی سرگردان بود اما بخش مستقل چپ ایرانی از فردای سال ۱۳۵۸ در افشای گشادترین کلاه تاریخ که بر سر ایرانی ها با رنگ و لعاب « ولایت فقیه» رفت فعال بود و تقاص این افشا را با اعدام و تیرباران هزاران نفر هم چون«مجاهدین خلق آن روزگار» داد. | |
نوشته سرکار خانم ژینا سنندجی از زنان مبارز ایران با عنوان «اگر چپ نفهمید، چرا هنوز از او می هراسید؟ » را می خواندم که توجه ام به نوشته آقای محسن جلال پور رئیس اسبق اتاق بازرگانی ایران و کرمان در کانال تلگرامی ایشان جلب شد .او که از سال ۱۳۹۰ در یک انتخابات مهندسی شده توسط باند کرمانی ها به رهبری« مهندس جهانگیری - مرعشی » و در تقابل با باند اصفهانی های اتاق بازرگان علم شد تا قبل ان پیشینه مقاله نویسی و سخنرانی نداشت و بازاریان کرمانی اورا پسر شاطر نانوای دوره شاه می دانستند . مدتهاست که او همچون مرادش دیگر بزرگ مرد رفسنجانی دست به خاطرات نویسی جعلی و ساخت پیشینه ای بس بزرگ برای خود و پدرش زده است. کرمان که روزگاری سرزمین و مهد بزرگانی چون میرزا آقاخان کرمانی ، شیخ احمد روحی ، میرزا رضا کرمانی ، ناظم الاسلام کرمانی ،مهندس زیرک زاده ، دکتر بقائی و میرزا رضای کرمانی و بزرگان شیخیه بود، بعد انقلاب به دستورات خواران دولتی و زمین خواران رانتی و باند اکبر رفسنجانی و مرعشی و امثال جلال پور درآمده که از نگاه مردم کرمان دارای هیچ پیشینه مبارزاتی و اجتماعی نبوده و در جنایات این خطه همپالکی باند موتلفه و لاجوردی ها بوده اند.
محسن جلال پور در کانال تلگرامی خود نوشته :{« آخرین قسمت سریال تاسیان را دیدم. این سریال از معدود آثاری بود که مرا به دوران شیرین نوجوانی و سالهای پایانی پیش از انقلاب برد. به خاطر دارم در نوروز ۱۳۵۷ با خانواده به تهران سفر کردیم. قرار بود چند روزی بمانیم و سپس به شمال برویم. تهران آن روزها بسیار زیبا و دلربا بود. خیابانها چراغانی شده بودند و هیچ نشانهای از ناآرامی دیده نمیشد. همانطور که در ابتدای سریال دیدیم، مردم مشغول زندگی عادی و روزمره خود بودند اما ناگهان همه چیز به هم ریخت. هر یک از شخصیتها بخشی از جامعه آن روزها را به تصویر میکشند. جمشید نجات نماینده کارآفرینان ایراندوستی است که برای ساختن ایرانی مدرن تلاش میکردند اما در عین حال همچنان با سنت گره خورده بودند و نتوانستند با خواستهها و دیدگاههای نسل جدید، همراهی کنند. جمشید نجات نماینده نسلی است که سختی بسیاری تجربه کرد اما با تلاش فراوان توانست کارخانهای دست و پا کند. او عاشق کار و تلاش بود و کارخانه و کارکنانش را مانند خانواده دوست داشت. جمشید در قامت انسانی خودساخته، خانوادهدوست و میهنپرست، نماینده بسیاری از صنعتگران و تجار آن دهه است که همه فکر و ذکرشان تولید، حفظ و توسعه کارخانه بود، هرچند کارگران به خاطر القائات گروههای چپ، هیچگاه به عشق آشکار او به ساختن پی نبردند. مرحوم اصغر حاجیبابا در فیلم مستند «پنبه و آتش» تعریف کردند که در ابتدای انقلاب، کارآفرینان را در بشکه میگذاشتند و دور کارخانه میچرخاندند. بقیه شخصیتها هم در جامعه آن دوران، نمونههایی داشتند.حاج رضا، بازاری مسلمان که مورد اعتماد اهالی محله و بازار است. همسرش، قدسی، نیز نمونهای از زنان همیشه نگران است که تمام فکر و ذکرش به خانه، حاج رضا و فرزندانش معطوف است. دو پسرشان، امير و اميد، با وجود بزرگ شدن در یک خانه، شخصیتهایی کاملاً متفاوت دارند. یکی انقلابی و مخالف ساختار است و دیگری مانند بسیاری از جوانان آن زمان، جوانی عاشقپیشه است.
از همه اینها مهمتر، شخصیت استاد کمونیست دانشگاه تهران بود که من را یاد روشنفکرانی انداخت که در گمراه کردن جامعه نقش داشتند و در نهایت کشور را گرفتار آشوب کردند و خودشان از مهلکه گریختند. »}
شرافت انسانی حکم می کند حضرت جلال پور لااقل بگوید ما هم در این داستان بودیم و اشتباه کردیم اما این مارهای کز کرده در گوشه و کنار کشور که اتفاقا در آن دوران بخش لمپنی جامعه را تشکیل می دادند و بعد انقلاب از سر ریش و عنبر همان کارخانجاتی که بعد انقلاب مصادره و برایش مصیبت می خوانند ، خود و رفقایشان به ثمن بخس مالک شدند امروز مدعی هستند آن استاد کمونیست و چپ ها کارخانه ها و کارخانه داران را فراری دادند. تولید فیلم هائی نظیر داستان نیم روز ، سریال تاسیان ، که این یکی توسط سرکار خانم تینا پاکروان خواهرزاده سپهبد پاکروان دومین رئیس ساواک ایران تهیه شده بوشهری و همگی زیر چتر بخش هنری سپاه و وزارت اطلاعات ساخته و پرداخته می شوند و در رسانه جمعی از کارگزاران رژیم هم تبلیغ و معرفی شده خود نشانه حکایتی دیگر از « چپ کشی » دارد تا راست ها بتوانند از بوی تعفنی که در کشور با بی آبی و بی برقی و بی نانی برای مردم به ارمغان آورده اند فرارکنند.
در واقع آقای محسن جلال پور باید به مردم توضیح بدهد وقتی برادران مذهبی ایشان در بحبوحه انقلاب با تاکید بر نگرش اکبرهاشمی رفسنجانی و به قصد تصاحب باغات پسته خاندان شیخیه بزرگ شیخیه «ابوالقاسم خان سرکار آقا» را ترور کردند در کدام کمیته انقلاب اسلامی عضو بودند و در آن ماجرا چه نقشی داشتند. البته در کشوری که امیرکبیر اسلامیش دیپلم ردی مدرسه رفسنجان باشد ، سمبل کارآفرینی آن هم آقا محسن بچه نانوائی است که با زدوبند با باند مرعشی و مولی الموحدین به تنهائی ۱.۵ میلیارد دلار در پروژه های ساختمانی تورنتو به مدیریت آقازاده کانادائیاش سرمایه گذاری نموده و برای فرار از عقوبت مدعی است که پس از انقلاب همین حدود صادرات پسته داشته است .
بررسی حوادث بعد انقلاب نشان می دهد که از همان سال های اولیه انقلاب ، یک پیوند نامیمون بین اتاق بازرگانی و موسسه مولی الموحدین منعقد شده که زیر پوشش این دو نهاد میلیاردها دلار منابع استانی به غارت رفته که این روزها گوشه ای از آن منجمله وامهای نکول شده ۵ هزار میلیارد تومانی موسسه خیریه مولی الموحدین از بانک تجارت و وام 6 هزار میلیارد تومانی شرکت ماهتاب گستر کارمان یاب متعلق به همین موسسه قطره ای از غارت است.
بررسی مسیر غارت و چپاول نشان می دهد که هم زمان با تصدی آقای جلال پور در سال ۱۳۹۰ در اتاق کرمان ، اتاق شرکتی را بنام شرکت سرمایه گذاری گلشن تاسیس و این شرکت با پرداخت سه میلیارد تومان (معادل سه میلیون دلار آن زمان) بخشی از سهام شرکت سرآوا- مالک شرکت دیجی کالا ، دیوار، علی بابا و ..- را خریداری می نماید .سپس شرکت گلشن به نمایندگی محسن جلال پور در سال ۱۳۹۳ همان سهام را به شرکت تدبیر و سایر سهامداران به قیمت ۴.۵ میلیارد تومان قسطی واگذار می نماید (معادل ۱.۴ میلیون دلار آن زمان ) . و آن گاه در سال ۱۴۰۳ دارودسته جلال پور و شرکا همین سهام را به قیمت ۱۲ هزار میلیارد تومان به شرکت همراه اول می فروشند. یعنی معامله جنجالی مذکور در واقع سهام متعلق به آقا محسن کلاهبردار بوده است اما آقا محسن که می داند دیر یا زود این معاملات افشا میشود برای سپرانداری پنهان سازی فساد خود مدتهاست که با عکس گرفتن با استادان اقتصاد کشور که مدعی حمایت از بخش خصوصی و رقابت هستند و پول پاشی به مدیران و خبرنگاران معلوم الحال دنیای اقتصاد در قالب هزینه آگهی از اتاق کرمان و دعوت هیاتی از گردانندگان این روزنامه و دعوت استادان خوش نامی که شاید این مسائل را ندانند ؟! خود را در زمره اقتصددانان کارآفرین صادرکننده پسته جازده و کاه و بیگاه اتاق نویسندگان این روزنامه معلوم الحال به نام آقا جلال با شداد و غلاظ در باره مصیبت بخش خصوصی و صادرات سر می دهند تا کسی جرات نکند بپرسد ارزهای صادراتی و تصفیه آن چه شده است.
حال با چنین پیشینه گرانبهائی حضرت جلال پور – که خوانندگان را به جلال فیلم قیصر می اندازد – مدعی شده که کویا آن استاد دانشگاه چپ باعث ویرانی اقتصاد شده است . زهی بی شرمی که سوار بر الاغ وارد شهر شوی و با قطار برون روی و بر دیگران تهمت زنی؟!
مضحک ترین روایت آقا محسن آن جاست که مدعی شده پدرش در دوران جنگ جهانی ، نان مجانی بین اهالی گرسنه توزیع می کرده اما فراموش کرده که مردم کرمان بیاد دارند که آن توزیع کننده نان مرحوم دیلمقانی نامی بوده که هیچ نسبت و قرابتی با خاندان ایشان نداشته است. از دیگر کرامات شیخ محسن تاسیس شرکت گلشن آرای ارم با مشارکت باند مرعشی در جوار فرودگاه جیرفت برای ایجاد پایانه صادراتی بوده که از این شرکت هم جز دریافت ارز ۱۸ میلیون دلاری هیچ خبری پس از سالها تاسیس نیست . ظاهرا پول پاشی و زور باند کرمانی های حلقه زده اطراف مرعشی و جلال پور آنقدراست که افشاگر معروف فسادهای کشور هم در این ارتباط سکوت اختیار کرده است و به افشای باغ صدیقی دل خوش کرده اما فراموش کرده بنویسد این باند در سالیان گذشته به رهبری« مرعشی - محسن ضرابی موسس موسسه اعتباری رسالت و جلال پور » بخش وسیعی از اراضی فاقد کاربری اطراف کرمان را را به ثمن بخش از دولت خریداری و با احداث جاده «کرمان -ماهان» اولا همین جاده را به میلیاردها تومان به وزارت راه فروختند و اراضی اطراف جاده را هم به نام باغ ویلا به خلق الله انداختند . در سال ۱۳۹۱ نیز موسسه مولی الموحدین که قرار بوده خیریه باشد و کارهای عام المنفعه انجام دهد در زمان ریاست محسن جلال پور بخشی از همین اراضی به مساحت ۱۳.۵ هکتار را به مبلغ ۱۳.۵ میلیارد تومان (معادل ۱۱ میلیون دلار وقت ) به اتاق بازرگانی فروختند و سپس در سال ۱۴۰۱ اتاق کرمان همان اراضی را بهقیمت ۷۰ میلیارد تومان به موسسه مولی الموحدین فروختند در حالی که گفته شده قیمت کارشناسی اراضی بالغ بر ۴۰۰ میلیارد تومان بوده است . از دیگرهنرهای بزرگ کلاهبرداران ریش دار ولایت فقیه که پیرو ولایت هاشمی رفسنجانی و برادر همسر ایشان (مرعشی ) هستند، تاسیس شرکت ماهتاب گستر کارمان یاب «با مشارکت سید محمد صدر هاشمی موسس بانک اقتصاد نوین و ابر بدهکار بانکی و مرعشی و..» برای خرید نیروگاه های عرضه شده دولتی بوده که از طریق اخذ وام از بانک های کشور در کرمان تاسیس و بدون هیچگونه دارائی و صرفا یک قرارداد خرید در بحران بزرگ بورس تهران در سال ۱۳۹۹ با همدستی شورای بورسیه مبلغ ۵۴ هزار میلیارد تومان به خلق الله عرضه شد. - در آن روزگار حسین سلاح ورزی نوچه مرعشی به عنوان نماینده اتاق بازرگانی در شورای بورس شرکت و این معامله را جوش داده بود-که در حال حاضر به قیمت یک هزارم قیمت فروش شده است. فروشندگان سهام نیز باند «صدرهاشمی- مرعشی و مولی الموحدین » بودند. یکی دیگر از شاهکارهای باند وافور و غارت تاسیس پتروشیمی و فولاد در مجاورت شرکت پتروشیمی انتقال گاز ایران به پاکستان در مهنوج مجاور خط ۷ می باشد که منابع ارزی آن را دریافت و بخش قابل ملاحظه آن را به خارج انتقال داده اند. ممکن است این سوال پیش آید که اگر این همه فساد علنی روی داده چرا نهادهای نظارتی – قضائی تاکنون هیچ اقدامی بعمل نیاورده اند. باند مافیای کرمان برای ایجاد سپر حفاظتی از همان ابتدا سردار قاچاقچی قاسم سلیمانی و برادر گرانمایه ایشان را شریک منافع نموده واز طریق هواپیمائی ماهان و سایر کمک ها بخشی از بودجه سپاه قدس را تامین می کردند. لذا در مواقع لازم بنا به اعترافات« اکبر طبری » دلال معروف قوه قضائییه در جریان بازداشت مفسدان کرمانی با توصییه شخصی آقا قاسم آنان بازداشت نشدند. نمونه معروف بازداشت نصرت اله نوربخش عضو اتاق کرمان به جرم جاسوسی برای انگلستان بود که پس از مدتی آزاد و بی سروصدا به زندگی در جوار اتاق بازرگانی مشغول است.
تاسف در این است که این افراد که بخشی از حاکمیت منحوس جمهوری اسلامی در قالب اصلاح طلبان و کارگزاران غارت تاریخی این ۴۷ سال بوده که از صادرات آّب و خاک کشور هم دریغ نکرده اند با شعار « آی دزد آی دزد » منادی آزادی بخش خصوصی – یعنی هرچه بیشتر غارت کردن – شده اند و خودشان را در مقام دادخواهی از چپ ها هم می دانند؟!.
امثال جلال پور که بدون شک قادر به نوشتن یک ورق کاغذ سی سطری نبوده و نیستند و نوشته های آنان توسط روزینامه مستقر در طبقه سوم ساختمان خیابان قائم مقام خیابان بیستم تهران نوشته میشود که روزی مدیر مسئول و سایرین هم به وفور اعطاء می شود. حاکمان جمهوری اسلامی چه در لباس بازرگان و نظامی و استاد دانشگاه در این روزها در تب وتاب فروپاشی جمهوری اسلامی و برملا شدن دادگاه ثابتی نگران آینده خود شدهاند درصدد هستند از خود و اعوان انصارشان در انقلاب ۱۳۵۷ تبری جویند و به یاد مصادره شدگان و صنعتگران دوران شاه برآمده اند غافل از این که همین افراد اموال قبلی ها را مصادره کرده و در اختیار دارند .بدون شک شرافت کاری و انسانی امثال آقایان « آگاه ، مهدی هرندی ، حاج برخوردار، لاجوردی ها، خسروشاهی ها و ایروانی ها و ملک زاده یزدی و حسن مولوی ها و..» هیچگاه قابل مقایسه با بی هویت هائی که در بعد انقلاب درصدد هویت سازی و تبدیل شاطر نانوا به حسن رشدیه برآمده اند، نیست؟!.
چپ ایرانی که ریشه در انقلاب مشروطیت دارد و توانسته در یکصد و بیست سال اخیرا نام خود را بر پرچم همه جنبش های سیاسی – اجتماعی درج نماید امروز می تواند با افتخار به نسل «زن ، زندگی ، آزادی » و کارگران و زحمتکشان اعلام نماید اگرچه در بحبوحه انقلاب ۱۳۵۷ با درک نادرست از مناسبات ضد امپریالیستی در مقطعی کوتاه در افشای حاکمیت ارتجاعی جمهوری اسلامی سرگردان بود اما بخش مستقل چپ ایرانی از فردای سال ۱۳۵۸ در افشای گشادترین کلاه تاریخ که بر سر ایرانی ها با رنگ و لعاب « ولایت فقیه» رفت فعال بود و تقاص این افشا را با اعدام و تیرباران هزاران نفر هم چون«مجاهدین خلق آن روزگار» داد. البته همان طوری که در این مقاله حساب سرمایه داران نیکنام دوران شاه با سرمایه داران زالو صفت ریش دار و بی ریش جمهوری اسلامی تفاوت قائل شده ایم بدون شک بخشی از چپ ایرانی که غرقه در مناسبات وابستگی و ضدامپریالیستی بود در همراهی با اردوگاه به اصطلاح سوسیالیسم در رکاب ولایت فقیه درآمدند که حساب آنان نیز با کرام الکاتبین است و عملکرد آنان ربطی به عملکرد و مقاومت و مبارزه چپ مستقل ایرانی که ریشه در افکار آوتیس سلطان زاده ، دکتر تقی ارانی و سلیمان میرزا و رهبران فدائیان اولیه ندارد. خوشبختانه علیرغم هجوم همه جانبه و مشترک ارتجاع جمهوری اسلامی و پادوهای دانشگاهی کت و شلوار کراواتی و سرمایه داری جهانی بر علیه چپ ، شاهد برآمدن چپ دمکراسیخواه و آزادیخواهی هستیم که در سراسر جهان در حال عرض اندام هستند.
ژاله آذری
کنشگر سیاسی
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد