سه نوشته در تاریخهای ۲۰ تیرماه (آقای موسوی)، ۲۵ تیرماه (بیانیه حمایتی از طرح سیاسی آقای موسوی) و ۲۶ تیرماه (ابراز نگرانی سرنوشت ایران) ۱۴۰۴ در سطح جامعهی داخل و خارج کشور با تأکید بر راهکار "رفراندم" و یا "همهپرسی" بمثابه پارهای از "حق تعیین سرنوشت" انتشار یافتند.
نوشتهها و گفتارهای بسیاری پس از انتشار این نوشتهها در مورد نکات آمده در آنان در رسانههای مجازی بویژه تفاوتهای بین آنان، رابطهی پروژهی "براندازی" حاکمیت و یا اصلاح آن با رفراندم و وجود یا عدم وجود شرایط برای برگزاری آن در حاکمیت جمهوری اسلامی پدیدار شد. نوشتهی زیر کوششی است در پاسخ به برخی از این نکات که به حتم از کاستیهایی برخوردار خواهد بود که امید است با نقد به آن به تکامل و یا تغییراتی در آن یاری رسانده شود.
"همهپرسی" (با تفاوت جزئیای با "رفراندم") را میشود پارهای از "حق تعیین سرنوشت" دانست. این "حق" را انسانها پس از گذار "انسان محوری" از سپهر اندیشه در قرن ۱۷ عصر "روشنگری" در اروپا به حوزهی عمل پس از انقلاب کبیر فرانسهی قرن ۱۸ بدست آوردند. از این نگاه "همه" را میشود "مردم" و "پرسی" را نوعی از "دخالت" دانست. در برخی موارد حاکمان بانی و مشوق این "دخالت" میشوند ("رفراندم از بالا") و در دیگر موارد "مردم" خود بانی و پیشبرندهی آن هستند ("رفراندم از پائین").
در مورد "رفراندم از بالا" حاکمان عمدتاً در دو مورد به "همهپرسی" متوسل میشوند. یکی برای تثبیت برنامهها و موقعیتهای خود که عمدتاً با استفاده از نهادهای موجود دولتی و بطور رسمی صورت میگیرد. مانند "رفراندم مصدق" در ۲۱ مرداد ۱۳۳۲ برای ابقای دولت خود و انحلال مجلس، رفراندوم اصلاحاتی انقلاب "شاه و مردم" در ۶ بهمن ۱۳۴۱، "رفراندم جمهوری اسلامی آری یا نه" در ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ برای تثبیت و رسمیت (مشروعیت) بخشیدن به حکومت تازه به قدرت رسیدهی "جمهوری اسلامی" برآمده از انقلاب بهمن و "رأیگیری درباره قانون اساسی" و "اصلاح آن" در سالهای ۱۳۵۸ و ۱۳۶۸ توسط جمهوری اسلامی. برخی "رفراندم از بالا"ها هم که تحت فشار "مردم" از پائین برگزار میگردد بر حاکمان تحمیل شده و آنان را مجبور به عقبنشینی در برابر خواست "مردم" میکند. این "عقبنشینی"ها در برخی موارد به اصلاحات سطحی ختم میشوند و در دیگر موارد عمیق هستند. مانند تغییرات سرنگونی دیکتاتوریها در آمریکا جنوبی. هرچه حضور مردم (به اشکال گوناگون از "نافرمانی مدنی" گرفته تا اعتصابات صنفی و اقتصادی و....) در صحنهی مبارزات و شفافیت و انسجام خواستههایشان بیشتر باشد عمق اصلاحات و تغییرات ژرفتر که حتی در موارد حضور "قدرت دوگانه" ("مردم" و "حکومت") میتوانند به انقلاب بیانجامند. شاید بشود این نوع "رفراندم" را "رفراندم از پائین توسط بالا" نام نهاد. رفراندم سال ۱۹۹۲ در آفریقای جنوبی توسط دولت آپارتاید که به سرنگونی آن و انقلاب در این کشور منتهی شد نمونهای است از این دست. بعید میدانم که انقلابیون و مبارزین ضد آپارتایت در این کشور پیش از برگزاری رفراندم امکان انقلاب از راه "همهپرسی" را پیشبینی میکردند. نمونهی دیگر شکلگیری چنین شرایط "قدرت دوگانه" زمان سقوط رژیم پهلوی است. پیام "من صدای انقلاب شما را شنیدم" شاه در تاریخ ۱۴ آبان ۱۳۵۷ را شاید بتوان آستانهی اذعان به "نتوانستن حاکمان" دانست که با انتقال دولت به شاپور بختیار به تاریخ ۱۶ دی ۱۳۵۷ ادامه یافته و در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ با پیروزی انقلاب به سرانجام رسید. در تمام این دورهی از ۱۴ آبان تا میانههای ۲۲ بهمن که دولت هنوز در دست "حاکمان" بود امکان برگزاری یک رفراندم "آری به ادامهی سلطنت یا نه" فراهم بود. بیشک نتیجهی آن "نه" بوده و این پایان سلطنت را از راه صندوقهای رأی (رفراندم از پائین توسط بالا) بجای گامهای پیموده شده در خیابانها به ارمغان میآورد.
"رفراندم از پائین" اما نه توسط حاکمان بلکه توسط "مردم" برگزار میشود. مردم در واقع "رفراندم" و "همهپرسی" را با گامهای خود برگزار میکنند. به ثمر رسیدن این "همهپرسی از پائین" منتهی به تغییر بنیادی نظام حاکم (براندازی) گاهاً با خشونت مانند انقلابات در فرانسه، آمریکا، روسیه، نیکاراگوئه و... و در دیگر موارد "رفراندم از پایین" انقلاب ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ (که تاکنون بالاترین درصد شرکت مردم در انقلابات جهان را داراست) داریم که بدون خشونت به سلطنت در ایران پایان بخشید و همچنین برخی انقلابات در کشورهای اروپای شرقی در سالهای ۱۹۸۹ و ۱۹۹۰ به سرانجام میرسند.
آقای موسوی در طرح سیاسیشان با سکوت در مورد نوع رفراندم و از آنجایی که هیچگونه اشارهای به جنبشهای مدنی و اعتراضی بمثابه پیششرطی برای برگزاری رفراندوم نمیکنند، امکان برگزاری رفراندم مورد نظر ایشان در هر دورهی حکومت این رژیم حتی در دورهی حال و پیش از شکلگیری "قدرت دوگانه" بدون و یا با "فشار مردم از پائین" هم امکانپذیر است. "بیانیهی ۷۰۰ کنشگران.." هم که "در حمایت طرح سیاسی موسوی" نگاشته شده تفاوت چندانی با "طرح سیاسی" آقای موسوی ندارد. در نوشتهی "نگران سرنوشت ایرانیم" اما به روشنی به عدم امکان تن دادن داوطلبانه نظام به برگزاری رفراندم پرداخته شده و تنها راه امکان برگزاری همهپرسی را در تداوم نافرمانیها و جنبشهای مدنی و اعتراضات... مردم میداند. تا زمانی که این نوشته در مورد خواستهی رفراندم مورد نظرش توضیح بیشتری نداده و همچنین شرایط برگزاری آن (با "نظارت نهادهای مستقل...") را در حضور "قدرت دوگانه" میداند یا نه سخت میشود طرح آمده در آن را در یکی از انواع "رفراندم از پائین" جای داد. اما آنچه که مسلم است این نوشته برگزاری رفراندم را در شرایط ضعف مطلق ("قدرت دوگانه") و یا نبود جمهوری اسلامی میسر میداند. این همان تفاوت ژرف است بین این نوشته و دو نوشتهی دیگر. امید است که این ناروشنیها همانطور که تهیهکنندگان این نوشته بیان داشتهاند به یاری کسانی که دل در گرو "شکلگیری یک دولت ملی و فراگیر، برای گذار دمکراتیک..." دارند پرورش یافته و شاید بتواند به یکی از راهکارهای عملی مؤثر در کنار دیگر راهکارها بدل شود.
بهزاد لادبن
۸ مرداد ۱۴۰۴
۳۰ ژوئیه ۲۰۲۵