logo





یلدا در آبان

شنبه ۱۶ آبان ۱۳۸۸ - ۰۷ نوامبر ۲۰۰۹

رضا هیوا

reza-hiwa.jpg
چه کسی حدس می‌زد که شب یلدای امسال ۱۲ آبان باشد
دلم بد جور خراب است
خرابتر از شب‌های پیش
دل تبعیدی‌ها یک جور دیگریست
بش اعتنا نکنید

دیگران شب را چگونه به روز می‌آورند؟

باد به شیشه ‌های پنجره می‌کودبد
راستی هوای تهران چطور است
اینجا ساعت یک بعد از نیمه شب است
آیا کسی در جوادیه امشب می‌خوابد؟

یاد یکی از شب‌هایِ پیش از انقلاب می‌افتم
همه سر پشت بام‌ها بودیم
من شعار دادم
"تا شاه کفن نشود
این وطن وطن نشود"
بنظرم انقلابی تر از شعار‌های همسایه‌ها بود
از "الله اکبر" بی پیایانشان خسته شده بودم

امروز شاه رفته
اما وطن وطن نشده
نه اینکه نمی‌بایست می‌رفت
رفتنی ها باید بروند
ولی وطن شدنِ وطن
داستان دیگری است

در کوچه صدای پای دویدن آمد
پله ها را چهار تا چهار تا بلعیدیم
قبل از رسیدن به در صدای یکی دو شلیک آمد
در باز کردیم
جوانی که از کوچهِ ما نبود خود را به داخل انداخت
خونش می‌رفت
انگار پشت بام نداشتند
در کوچه شعار می‌داد
هنوز پا به داخل نگذاشته بود که
"چیزی نیست نگران نباشید"
او خونش می‌رفت
و ما را دلداری می‌داد!

برادر بزرگم
که گویی از هیچ چیز هرگز نترسیده
بیرون رفت و به طرف سربازان دوید

- ایست!
- ایست!
- ایست!

از سربازان ایست گفتن
ازو دویدن
همه اهالی کوچه بیرون آمده بودند

آمبولانس آمد
و جوانک را برد

باد به پنجره می‌کوبد
شب هوس تمام شدن ندارد
و من از خود می‌پرسم
چرا به جوادیه ام فکر می‌کنم

آیا فردا کسی به سراغ آمبولانس خواهد رفت؟

کاش پرنده بودم
هرگز کسی پرنده ای را در تبعید ندیده
مثلاً یک قناری بودم
با هزار آلبوم ترانه
یا یک کلاغ گوش خراش
کاش حتی کرکس بودم
لاشه خور
کاش می‌شد سوار باد شد و رفت

چیزی در من می‌گوید:
"چمدان ببند هیوا
پُرش کن ز بوسه
فردا دروازه های روستا را باز می‌کنند"

و من به پنجره ها می‌اندیشم
به باد
که بر پنجره ام می‌کوبد

© رضا هیوا
۱۳ آبان ۱۳۸۸
ساعت یک ونیم صبح
پاریس

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد