logo





به یاد ِدل به آتش زدگان

چهار شنبه ۶ آبان ۱۳۸۸ - ۲۸ اکتبر ۲۰۰۹

برزین آذرمهر

جاری نمی شوم مگر...
آبی که ته نشست به گودال ِ گور ِشب
گندید و آفتاب بر آن بی‌نشان گذشت...

هر جا برابرم چه اگر هست کوه و دشت،
هر جا برابرم چه اگر هست رود و بحر،

جاری نمی شوم مگر از کوه بَر شوم،
جاری نمی شوم مگر از بحر بگذرم.

در ره اگر صدای قدم‌ها "مجرد" است،
در لاله‌های عشق اگر"شب گرفتگی"ست،

گرجاریم ز چشمه ی ژرفی که زندگی ست،
هر لحظه با کشاکش ِهستی برابرم.

هر جا برابرم چه اگر هست دیو و د َد،
هر جا برابرم چه اگر هست سد و بند،

جاری نمی شوم مگر این بند بَر کنم،
دندان ِدیو و د ِد به یکی سنگ بشکنم!

ماندن ، نشستن است به گودال ِگور ِشب،
از سهم آفتابی دل گر به آتشم،

گر زنده‌ام به چشم گشایی چشمه ها،
جاری نمی شوم مگر" آنی"دگر شوم،
خورشید وش
شکوفه ی باغ ِسحر شوم!

جاری نمی شوم مگراز "خویش "در شوم،
"فرد"ی فرو گذارم و
از"جمع" پر شوم،
جاری
نمی شوم
مگر از خویش
بگذرم!..

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد