logo





«جنبش در انتظار است و انتظار نمی‌تواند ابدی باشد»

سه شنبه ۲۱ مهر ۱۳۸۸ - ۱۳ اکتبر ۲۰۰۹

مهدی خانیایا تهرانی

mehdi-tehrani.jpg
دویچه وله: مصاحبه با مهدی خانبابا تهرانی : میرحسین موسوی در روز شنبه (۱۸ مهر) با مهدی کروبی در منزل او و در حضور خبرنگاران دیدار کرد. هر دو سیاستمدار به انتقاد از سرکوب معترضان و حذف نخبگان، انحصاری بودن تریبون صدا و سیما و رواج دروغ میان مسئولان پرداختند.
وسوی و کروبی به تبلیغات صدا و سیما علیه خود و انحصاری بودن این نهاد اشاره کردند و خواستار فرصتی برای حضور در یک برنامه‌ی تلویزیونی شدند تا بتوانند به حمله‌هایی که متوجه آنان است، پاسخ دهند.
آنان از بازداشت و زندانی کردن کسانی انتقاد کردند که در انقلاب بهمن سهیم بوده‌اند یا فرزندان انقلابیون آن دوره هستند. ایجاد جو رعب و وحشت، جنگی خواندن وضعیت کشور، برگزاری دادگاههایی چون دادگاههای تفتیش عقاید و تاثیرات منفی آن بر جامعه از موارد دیگری بود در گفت‌وگوی موسوی و کروبی مطرح شد.
کروبی گفت که مردم نگران سرنوشت خود و کشورشان هستند. وی اعتماد مردم را بزرگترین "سرمایه امام" خواند و هشدار داد که نباید گذاشت این اعتماد از نظام سلب شود. موسوی از رواج دروغ به مردم میان مسئولان سخن گفت. وی در پایان ابراز امیدواری کرد که مسئولان نظام تدبیری بیندیشند و مشکلهای موجود را حل کنند. به اعتقاد او نمی‌توان آگاهی مردم را نادیده گرفت و از دانشجویان خواست دم برنیاورند.
دویچه وله در گفت‌وگو با مهدی خانبابا تهرانی‌، تحلیلگر سیاسی، نگاهی دارد به مطالب بیان شده در دیدار مهدی کروبی و میرحسین موسوی.


دویچه وله: آقای خانبابا تهرانی، صحبت‌های آقایان مهدی کروبی و میرحسین موسوی در دیدار روز شنبه‌ی آنها بیشتر به نظر حاوی گله بود و نه بیان عزمی برای رهبری جنبش. آیا برداشت شما هم از این صحبت‌ها چنین است؟

مهدی خانبابا تهرانی: دقیقاً. برداشت من این است که آقایان کروبی و میرحسین موسوی در ملاقاتی که داشتند، بیشتر گله‌گذاری کردند، از یک طرف از جناح مقابل که هنوز سرسختی نشان می‌دهد و نمی‌خواهد قبول کند که در انتخابات دست برده شده است، و از طرف دیگر از اینکه فرزندان انقلاب را گرفتند و کم کم در واقع اکثر فرزندان انقلاب در زندان‌اند.
کلی‌گویی‌هایی است در این زمینه و انتقادی‌است به حق به جناح حاکم.
اما من فکر می‌کنم، آقایان بیشتر باید به سرنوشت جنبش سبز که جنبشی گسترده در جامعه‌ی ما است و از روز اول انتخابات با شعار "رأی من کو؟" به میدان آمد توجه کنند و براساس مطالباتی که در آن جنبش بوده، برنامه‌ای را تقدیم کنند که بتوانند این نیروها را در میدان و در عرصه‌ی مبارزه نگه دارند. وگرنه به باور من خطر این می‌رود که اگر این اقدام هرچه زودتر عملی نشود، این جنبش یکپارچگی خودش را از دست بدهد. آنوقت رهبرانی که در جنبش اصلاحات ایران، چه در دوره‌ی قبل، دوره‌ی آقای خاتمی، چه الان قرار گرفته‌اند، به وظایف تاریخی خودشان به درستی عمل نکرده‌اند.
من در کلام‌های بعدی آقای خاتمی هم یک چنین حاشیه‌روی‌هایی را می‌بینم که به اصل قضیه نمی‌پردازند. این جنبشی که به وجود آمده، در حقیقت از روز نخست برای رأی خودش و برای حق شهروندی خودش شکل گرفته است. مطالباتی را که اصولاً نیروهای مختلف اجتماعی قبل از انتخابات مطرح کردند، آقای میرحسین موسوی و کروبی در برنامه‌های خودشان با صدای بلند بازگفته‌اند. امروز به نظر می‌رسد که جنبش در حال انتظار مانده است و این انتظار نمی‌تواند ابدی باشد.
این است که من باز تأکید می‌کنم، در گفت‌وگوهایی که در حضور چند روزنامه‌نگار در منزل آقای کروبی انجام گرفت، چیزی فراتر از آن گله‌گذاری‌ها یا انتقادات بجایی نمی‌بینم که به نیروهای محافظه‌کار شده است.

شما می‌گویید که مخاطب این گله‌ها نیروهای محافظه‌کار هستند. اگر این طور است، فکر می‌کنید کلاً این گونه صحبت‌ها نتیجه‌ای داشته باشد؟

آنچه انتقادی است از طرف پای‌وران نظام قبلی که مورد ظلم استبداد مذهبی قرار گرفتند، جای دارد. اما به باور من جامعه بیشتر منتظر است که نیرویی که به صورت جنبش سبز در جامعه‌ایران آغاز به کار کرد و خودش را شناساند، ببیند حقوق‌اش چیست.
رهبران جنبش وظیفه دارند در درجه‌ی نخست در مرحله‌ی کنونی براساس آن خواسته‌های اولیه‌ی حقوق شهروندی حرکت کنند که ارائه شده بود و تضمین‌ این حقوق و آزادی‌ها هم به نظر من، باید متکی بر قانون و حقوق انسان باشد، نه برپایه‌ی تفسیر خودسرانه‌ی هر فردی، حتا همین قانون اساسی موجود جمهوری اسلامی.
این است که به نظر من مردمانی که در این جنبش شرکت کردند، شفافیت در کلام و در سیاست می‌خواهند. این وظیفه‌ی افرادی است که به‌هرحال از طرف مردم برای پیشبرد این جنبش برگزیده شده‌اند.
بگذارید من به یک نکته اشاره کنم. آنچه من در حقیقت حس می‌کنم این است که در واقعیت در مرحله‌ی کنونی جنبش سیاسی ایران، برعکس دوران پیش از انقلاب، در مجموع آگاهی جامعه از سازمانها و احزاب سیاسی پیشی گرفته است. اگر در دوران قبل انقلاب ۵۷ جامعه تحت تأثیر آگاهی سیاسی و سیاست‌های سازمانها و احزاب سیاسی قرار داشت، امروز این جامعه است که از احزاب و سازمانها، حتا از رهبرانی که فعلاً برگزیده شده‌اند فراتر رفته است. از این‌رو باور من براین است که برای رهبران جنبش حق‌طلبانه و سبز ایران شناخت این واقعیت بسیار مهم است که با عنایت به این واقعیت و مطالبات مردم و جامعه‌استراتژی سیاسی تدوین کنند. وگرنه من هراس این را دارم که این جنبش ازهم بپاشد و بخشی از این جنبش به راههای تندتری از صندوق انتخاباتی برود.

فکر می‌کنید اگر این وضعیت تداوم پیدا بکند، نقش رهبری‌کننده‌ی چهره‌های سمبولیک به چه صورت دربیاید؟

من فکر می‌کنم تا حدودی هم برخی از این رهبران در حالت شوک قرار گرفته‌اند. چون بسیاری پیش‌بینی می‌کردند و پیش‌بینی می‌شد که جناح استبداد دینی و رئیس جمهور منتخب‌شان با پیگیری سیاست‌های سرکوب داخلی خیال سازش خارجی را دارند؛ از آن جهت که این حضرات، یعنی احمدی‌نژاد و همراهانش، به این راه رفتند، تا از این نمد کلاهی برای ادامه‌ی قدرت خودشان بسازند، و تا حدودی از انزوای بین‌المللی خلاص شوند، این وضعیت برخی از رهبران اصلاح‌طلب را دچار بهت کرده است. در حالی که من باورم بیشتر براین است که این خیالی که حضرات استبدادی می‌کنند، یک خیال باطل است. چون جناح استبداد در سرش دارد فکر می‌کند بدون توجه به مطالبات جامعه می‌تواند امر کودتایی خودش را با سازشهای خارجی به پیش ببرد.
من بیشتر نظرم این است که تغییراتی که در جامعه ایران قبل از انتخابات بخشی از خواسته‌های مردم بود، تغییراتی تا حدودی ساختاری است. یعنی برخی از ساختارهای کهنه باید به نظر من تغییر پیدا بکند. چون این مشکل را ما در دوران هشت ساله‌ی ریاست جمهوری آقای خاتمی و جنبش اصلاح‌طلبانه آن‌زمان هم دیدیم. آقای خاتمی در آن زمان، هم رئیس جمهور بود و هم نتوانست رهبر آن جنبش باشد، برای این که می‌خواست ساختاری را که مانع پیشرفت برخی از آزادی‌ها بود به همان صورت حفظ بکند. این است که من بی‌توجهی برخی از رهبران و باقی‌ماندن آنان در عرصه و زمان انتخابات را، به صلاح جنبش نمی‌بینم. گله‌گذاری به حق، انتقاد به حق، خواست مردم به حق است که بگویند رأی ما کو؟ ولی جنبش سبز از این مرحله باید فراتر برود و رهبرانش بویژه این وظیفه را به گردن دارند.

موقعیت عینی پیچیده شده و چشم‌انداز آینده روشن نیست. شما امکان یک سازش را می‌بینید؟

ببینید، به باور من اگر این سازش هم انجام بگیرد، این سازش نمی‌تواند پایدار باشد و قدرت استبداد را در ایران تضمین بکند. چرا؟ چون حل مسایل ایران در عرصه‌ی داخلی و بین‌المللی بدون در نظر گرفتن جنبش بزرگی که "جنبش سبز" نام گرفته است، نمی‌تواند به راه حل برسد و به صلح واقعی منطقه دست پیدا بکند. از این جهت است که من به آینده خوشبین هستم. معتقدم عمر استبداد برای یک سازش موقت شاید کفاف بکند، ولی برای ادامه‌ی حرکت اجتماعی ایران کافی نیست، برای این که مطالبات اجتماعی ایران باقی مانده و باید به این مطالبات پاسخ گفت. حتا مسایل بین‌المللی و صلح منطقه در گرو قبول و به حساب آوردن جنبش بزرگ اپوزیسیون ایران است. این را جهان هم باید بداند!

مصاحبه‌گر: کیواندخت قهاری
تحریریه: رضا نیکجو

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد