logo





اکبر گنجی در جستجوی چیست؟

پنجشنبه ۲۶ شهريور ۱۳۸۸ - ۱۷ سپتامبر ۲۰۰۹

محمد حسین صدیق یزدچی

اکبر گنجی یادداشت ها یی را در محور جنبش مردم ایران و در مقابله با رژیم حاکم با عنوان " با این رژیم چه باید کرد " قلم می زند. او در این باب هر آن چه که هر روز اتفاق می افتد و با جنبش مربوط است سخن می گوید. چند مسئله در تحلیل های او از اهمیتی بر خوردار است که هر بار با ظرافتی و ترفندی خود را نشان می دهد. آن چند مسئله از این قرار است. به نظر گنجی : ۱ – میان خواست های جنبش مردم ایران در داخل کشور و بعد از تقلب انتخاباتی اخیر و خواست های ایرانیان خارج از کشور اگر نه همه تفاوت هست. ۲ - برخی از گروه ها یا گرایش های سیاسی خارج بعضا در صدد تحمیل اراده و خواست خود به دیگران و قهرأ همه ی مردم ایران هستند،مثل مسئله پرچم واموری از این نوع. ۳ - بخش هائی از ایرانیان که قهرأ باید بخشی از اپوزیسیون باشند، با استراتراتژی سرنگونی رژیم اسلامی در فعالیت اند. ۴ـ این گروه ها به دنبال انقلاب اند،اما جنبش داخل که سبز است، انقلاب نمی خواهد. اما آقای گنجی نمی گوید که این جنبش، یعنی مردمی که امروز در خیا با ن اند و یا شب ها بر بام خانه ها فریاد برمی دارند ومورد ضرب و شتم، زندان ،شکنجه، قتل، تجاوزات ننگین که زبان از بیان آ نها شرم دارد، قرار می گیرند، باری این مردم به درستی چه می خواهند؟
اکبر گنجی در یادداشت ۵ شهریور خود، بعد از برشمردن برخی از ویژگی های نظام های سیاسی و با ارجاع به چند نام متفکر یا اندیشه ورز که بعضأ توسل به ارجاعاتی چنین مثبت علامگی صاحب قلم نیز است، می گوید: "باید نشان داد که گذر به دموکراسی چگونه امکان پذیر است؟ " سپس برای رسیدن به پاسخ این پرسش که در نفس امر، برای اتخاذ استراتژی مبارزه، پرسشی مهم است، پرسشی دیگر را طرح می کند که آن نیز در خور یررسی است، این که می گوید: "گذر مسالمت آمیز به نظام دموکراتیک ملتزِم به آزادی و خقوق بشر نیازمند درک روشن از سرشت نظام موجود و ساز و کار آن است. در این که، این نظام موجود، نظامی استبدادی است، اختلاف نظر وجود ندارد. اما این که نظام موجود کدام یک از انواع سه گانه نظام های دیکتاتوری «فاشیستی توتالیتر، نظامی وپادگانی، سلطانی» است، اختلاف نظر هست." سپس وی از: "همه ی افراد و گروه هائی که به دموکراسی و حقوق بشر باور دارند و قلب شان برای ایران می تپد" می خواهد که "به طور مدلل و مستند نشان دهند که این رژیم چه نوع رژیمی است."
گنجی با طرح این پرسش و تحلیل های خود هدف هایی را دنبال می کند. اما من در این نوشتار کوتاه اِجمالأ به پرسش ایشان در باب ماهیت رژیم پاسخ می دهم.
نظام حاکم بر ایران که خود را در شکل "جمهوری اسلامی" شناسانده، در چهار چوب نظامات سیاسی شناخته شده مثل فاشیستی،
دیکتا توری فردی یا حزبی، سلطنت مطلقه و یا نظام سرکوبگر نظامی مثل آنچه که مثلأ در یونان سرهنگ ها وجود داشت، قرار نمی گیرد.
نظام حاکم اسلامی بر ایران، نظامی است دین سالار"تئوکرات" اسلامی شیعی. بنیان های آن از آغاز پیدایش اسلام و در جهت برقراری جامعهء اسلامی، آمیزه ای است از تعالیم و آموزه های قرآن به عنوان سند پایه ای همراه با خصلت های فرمانروائی جامعه ی ابتدائی چادر نشین وقبیله ای محصور درریگزارهای عربستان.جامعه ی مسلمان ضمن فتوحات برق آسا گسترش می یابد. حاکمیت در آن و بعد از پیغمبر با خلیفه است.او فردی است مثل رئیس قوم عرب اما بسیار متمایز از وی،حاکم مطلق العنا نی است که بر پایه ی مبا نی و آموزه های قرآنی از تمام حقوق بهره مند است ،به نحوی که حیات وهستی انسا نها،مسلمان وغیر مسلمان در قید اراده و اقتدار اوست که حکم او،حکم خداوند است وآن دیگران،انسانهای تحت حکومت اوفاقد تمام حقوق خاصه اگرغیر مسلمان باشند که اصلأ برای آنان حقی متصور نیست. این ساده ترین واما با استحکام ترین بنای قدرت سیاسی در جامعه ی مسلمان از جمله ایران که ساختاری مطلقأ غیر مدنی"سیویل"داردـ که اساسأ فرض ابتناء جامعه ی مدنی اسلا می فر ضی باطل است ـ باری در قرون بعد ودر گرایش شیعی شکلی پیچیده تر و سلطه گرانه پیدا می کند و به قدرتی ربوبی ومطلق تر می رسد. قدرتی که با تکیه بر ساختار الاهیات شیعی به فقیهان و روحانیان که خود را نایبان امامان تلقی می کنند،تفویض می شود،ساختاری که امروز در ایران قرن بیست و یک میلادی ولایت فقیه نامیده می شود که خصلتهای آنرا ایرانیان به خوبی می شناسند.
این نظام اسلامی ،حاکمیتی است که مبانی نظری آن در حرکت پر حادثه و ویرانگر تاریخ ایران با گذر از لابه لای سیطره ی اقوام بربروفاقد مدنیت،از مرحله ی غلبه ی عرب مسلمان تا پیدایش صفویان استوار گشته وجسم جان انسانها را در سرکوب هر نحوی از زیستن آزاد متلا شی ساخته است.حا کمیت اسلام فقاهتی شیعی انسانها را از نا چیز ترین حق آزادی محروم ساخته و به سرکوب وتلاشی هرخواستی جز اراده ی فقیه حاکم اقدام کرده ومی کند.از منظر چنین حاکمیتی نه تنها اندیشیدن آزاد نیست بلکه ساده ترین رفتارهای حیاتی و غریزی انسانها نیز در کنترل متولیان دین است.خصوصی ترین رفتارهای آدمیان زیر اراده ی این اختاپوسهای مدعی تحقق اراده ی خداوند است.چنین نظام سیاسی بهره مند از خصلتهای ضد آزادی و ضد حیات،از انسانهای تحت سلطه ی خویش جنبندگانی مطیع ودرملایم ترین وضعیت بردگانی می سازد فاقد اراده واستقلال انسانی،جنبندگانی فروافتاده در نازلترین مراحل زیستی حیاتمند،زیستی که این آدمیان رابه حقارتهای ذهنی و روانی حداکثر مبتلا ساخته ومی سازد.تاریخ پر حادثه و غم بار چهارده قرن ایران برای هر پژوهشگری هزاران وهزاران صفحه سندو مدرک از شیوه های حاکمیت ضد انسانی و ضد زیست حکمرانان مسلمان در لباس خلیفه و نایب امام وفقیه بر جای نهاده است.
فقیهانی که داعیه ی جانشینی پیغمبر وامامان شیعی را داشته ودارند،ابزاراِعمال و اجرای قدرت خود را در مطیع ساختن کامل انسانها دردوعرصه ی عمده به کار گرفته اند:الف ـ رواج وگسترش باورهای موهوم وخرافی و معارض واقعیت وسیر وسوق آدمیان به پذیرش موهومات.هم اینک پارهای از آنها از سوی احمدی نژاد ودار ودسته ی فقیه و نظامی اردوگاه وی در حال اِجرأ است.از منظر تاریخی در این باب کافی است به آثار دهها جلدی چهره ی معتبر ومشهور فقاهت شیعی،علامه محمد باقر مجلسی وتأثیر آنها در ذهن واندیشه ی ایرانیان در چهار قرن اخیر توجه کرد.ب ـدشمنی ومبارزه ی قاطع وآشتی ناپذیربا عقلانیت ودشمنی هرچه قاطع با تعقل واندیشیدن آزاد،حبس وقتل صاحبان اندیشه ی آزاد.لازم نیست به گذشته رجوع کنیم سخنان علی خامنه ای صحنه گردان اصلی نظام حاکم در روزهای گذشته با دانشگاهیان ویادآوری به خطرات اندیشه ی آزاد برای حاکمیت ولایت فقیه زنده ترین مدرک است.اما در طول تاریخ لااقل دوازده قرن مبارزاتی پی گیر وخستگی ناپذیر وخونین باتفکر آزادبر شیوه ی عقلانی درجامعه ی مسلمان انجام گرفته.عقلانیتی راکه در اینجا به کار می برم ،لااقل در مفهوم ارسطویی کلمه وترمینولوژی متافیزیکی کلمه است.در اینجا ودر باب ستیزیاد شده به چند چهره ی شاخص واثر گذارتاریخی اشاره می کنم : حجت الاسلام محمد غزالی و هبته الدین شهرستانی صاحب ملل ونحل.باری این فقیهان و متکلمان تا آنجا پیش رفتند که از انسانها جنبندگانی مطیع وآرام ساختند که از ایشان فقط رفتارهای حیاتی و غریزی سر می زند و بس، آدمیانی که جسم وجانشان در دستان قدرتمند واسارت خداوندگارانشان یعنی روحانیان مدعی اِعمال اراده ی خداوند بر زمین است.
این است خصلتهای شاخص وروشن وبی گفتگوی حاکمیت اسلام سیاسی که امروز وطی سه دهه در لباس ولایت فقیه خمینی بی حد و مرز سلطه ی خود را گسترده است.
آقای گنجی چنین نظامی را نمی توان در چهار چوب هیچ یک از تعاریف شناخته شده در آورد.اما امروز انسانهای از درون متلاشی ایران با جنبشی خود جوش ورهایی طلب ، مرحله ی انسان بیولوژیک را پس زده وکناری می نهند و در هویتی دیگر متولد می شوند. جنبشی که در فردای انتخابات خرداد 1388 متولد شد، زایش انسان نوین ایرانی را به خود ودشمنانش و جهان اعلان داشت. امروز این انسانها به ذات بودن آزاد و مستقل خویش می اندیشند. آنان هشیارانه و خردمندانه راه مبارزه را نیز برگزیده اند، و آن حرکتی است متحد ، یکپارچه ومسا لمت آمیز . مبارزه ای که خرد انسانی نیز بر آن صحه می گذارد . مردم ایران امروزبه دنبال انقلاب نیستند . نمی خواهند ویران کنند و متلاشی سازند مگر زنجیرهای اسارتی را که نظام حاکم واسلام سیاسی در این سی سال بدانها ، ملت صلح جو و صبور ایران را به بند کشیده است .مردم ایران خاصه نسل جوان ، این مردان و زنان شجاع و جان بر کف اما خردمند و خردجو می دانند که حرکتی انقلابی درمراحلی ازسیر خود ضد عقلی می شود. جنبش امروز ایران خرد جو است وتابع عقلانیت .
انسان به پا خاستهء ایرانی خواهان آزادی کامل وبی قید و شرط، خواهان استقلال فردی و حرمت به شأن انسانی فراسوی اعتقادات و
باورها است و معارض هر گونه سلطه ای از هر مبدأ و خاستگاهی، الهی یا انسانی. انسان به پای خاسته ی امروز ایران خواهان تحقق انسانیتی است یکسان و برابر و بی قید وشرط برای همگان در جامعه ی ایران، انسانیتی که خصلت های آن را در درخشان ترین جنبش فکری مغرب زمین ، یعنی روشنگری می یابیم و می شناسیم. ملت ایران امروز در گیر جدالی است سخت و سنگین و جانکاه وسرنوشت ساز وپردامنه که با گسترده شدن در پهنه ی ملی استحکام شکست ناپذیر می یابد . من در نو شتاری دیگر خصلتهای انسان روشنگری ،انسان مدنی ،انسان عقلانی، و بالاخره انسان لائیک را بر خواهم شمرد . توجه داشته باشیم که سه ویژگی : مدنیت ، عقلانیت ، ولائیک بودن لازم و ملزوم یکدیگرند که دلایل وجهات آنرا توضیح خواهم داد .
انسان امروزو به پای خاسته ی ایرانی که در این میدان مبارزه ی بسیار نابرابر برای آزادی و نجات حیثیت انسانی خویش فریاد برمیدارد (homo humanus) و قربانی میدهد ،بعداز گذرصد سال از انقلا مشروطه مصمم است تا برای نخستین بار در تاریخ خود به انسان مدنی مبدل شود . آن تلاشهای فکری مبهم پردازندگان اندیشه ی مشروطیت ، اینک و از سوی نسل یا نسلهای سالهای بعدازانقلاب 57 در عرصه ی خیابانها و به زودی درگستره ی تمامی سرزمین ایران، استقلال انسان آزادِ نوین ، انسان مدنی را ضمن نفی وانکار سلطه ی تمام متولیان دین و عمله واکره ی پادگانیشان از هر نوع وقماش ، فریاد کرده وخواهد کرد .
آن شعار ساده ای که در فردای تقلب انتخاباتی 22 خرداد1388 و در گستره ای چند میلیونی تکرار وتکرار شد ، یعنی :
" رأی من کو؟" نمادی شفاف وروشن است بر زایش " منِ "ِ نوین، " من " ی که دیگر جنبنده ای بیولوژیک وعلیل ومحروم نیست بلکه انسانی است عقلانی که بر پای خویش ایستاده وآزاد است ومستقل ، همان " من "ِ دکارتی ، همان " من" ی که میرود تا تاریخ عقلانی ایران را برای بار نخست در تاریخ خود پی افکند .اما علیرغم آنکه اکبر گنجی می کوشد تا میان خواستهای مردم داخل ایران وایرانیان خارج در گذر به دموکراسی در هدف وشیوه ی مبارزه جدایی ببیند ، اما ایرانیان خارج همانند هموطنان در بندشان درداخل نه به انقلاب می اندیشند و نه به سرنگونی از راه خشنونت بلکه در این عصر جستجوی صلح وتفاهم ونفی جنگ وخشنونت درعرصه ی جهانی ، ایرانیان خارج از کشور در کنار مردم به پاخاسته ی داخل به مبارزه ای مسالمت آمیز می اندیشند، گر چه هستند کسان یا گروهائی که هنوز ازقید ایدئو لوژیهای پوسیده رها نشده اند و به انقلاب می اندیشند ، اما همه ی ایرانیان خارج از کشور چنین نمی اندیشند . باری همگان، همه ی مردم ایران به دنبال آزادی در همه ی عرصه ها ، واستقرار حاکمیتی دموکراتیک و برآمده فقط از رأی و نظر آزاد و بدور از تحمیل مردم ایران وحرمت به شأن انسانی خویش هستند . قوانین این مبارزه را نمی توان پیشاپیش نوشت وتعیین کرد . شیوه یا شیوه های مبارزه در جریان عمل ودر رویا روئی گسترده ی خلقی با سرکوبگران خود راعرضه خواهد کرد .

محمد حسین صدیق یزدچی
12سپتامبر 2009
Ggg homo humanus

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد