logo





حاشیه ای برای شعرهای مانا آقایی

سه شنبه ۱۷ شهريور ۱۳۸۸ - ۰۸ سپتامبر ۲۰۰۹

اسحاق نجم الدین

eshagh-najmaddin.jpg
شعر حاصل لحظه های تنهایی شاعر است اما شاید ادبیات فارسی این تعریف را پس زند و یا این که بی توجه به آن از شعر عبور کند.
اندک شمار شاعرانی در ادبیات مدرن و معاصر ایران هستند که شعرهایشان توانسته است بر مکتب نقد تحمیل شود و نقادان را وادارد تا در باره شعر و کند و کاو های ذهنی شاعر چیزی بنویسند. البته ارتباط محفلی شاعران و منتقدین هم بی تأثیر نبوده است و این بیماری و یا ضعف ادبی تا امروز تداوم یافته است و شعر معاصر فارسی را تا حدودی اسیر و ناکارآمد ساخته است.
این نوشته تلاش دارد به یک بازاندیشی بپردازد تا سلامت نقد را محکی برای آفرینش شعر بداند. اما نگارنده ادعای نقادی ندارد و اصولأ آن ارزش هایی که منتقدان را به اثر ترغیب می کند فاقد زیر ساخت ادبی می شناسد و از این روی آزادنه و دور از حصارهایی که در ادبیات ما بالا رفته است بر این باور است که فقر نقد، همواره در ادبیات ایران و بویژه در شعر بیداد می کند و لاجرم التزام به تعاریف آن دسته از منتقدان را بیهوده می داند.
اکنون در مقابل ما انبوهی شعر قرار دارد. یکی از آسمان بالا می رود، دیگری از شب زیبایی می آفریند، یکی درخت را به خانه اش می آورد، آن یکی دریا را شعر می کند و آفتاب را ترانه ای و این روند همچنان ادامه دارد.
در این میان مانا آقایی جوری دیگری می نویسد، در او خلاقیت های کشف نشده ای هست که خواننده را به ناشناخته ها و فضای شعر پیوند می زند و پویایی و طراوت شعر هایش گمان های خواننده را بر هم می زند و لذت توصیف ناپذیری بر خواننده می بخشد. شگرد ادبی مانا ساده اما غافل گیر کننده است و از این روی هر بار تازه و ذهن را به سوی شعر می کشد.
افق تخیل مانا با نسیمی که از کرانه های دوردست دریا به ساحل و آن گاه به طبیعت نزدیک می شود گسترده و سپس شعر می شود. او طبیعت گرا نیست اما ناسپاس طبیعت هم نیست و تبی که در او به جریان می افتد از او شاعری غیر قابل پیش بینی ساخته است. به این شعر دقت کنیم:

با هر تکانى
مثل برگ درخت مى لرزم
دل نازکم کرده باد.

ظرافت و کاربرد یازده کلمه که به شعر تبدیل شده است، راه بر تفسیر زیباشناسی شعر می گشاید. باد می وزد و شاخه ها را به رقص در آورده است، شاعر دو نگاه دارد، درونی ( وقتی دل نازک شده است)، بیرونی ( بر آنچه شاهد است و از قعر نگاهش)، پیوندی شکل می یابد و آن گاه شعر رخ می دهد. علاوه بر این او در پی انتقال ترس نیز هست. جنبشی و یا بقول شاعر تکانی ( نگاه درونی) لرزش درخت ( نگاه بیرونی) که از آن سنتز بی قراری می توان گرفت.
مانا سبک تازه ای اختیار می کند و شعرهایش با بنیان های پساساختاری فعلیت می یابد. شش عنصر در شعر های مانا اقتدار شاعرانه اش را قوت می بخشد. 1- حس 2- روایت تکنیکی 3- قالب 4- محتوای پسا مدرنیستی 5- نگاه انتقادی و 6- مهار لحظه.
1- حس: در توضیح این عنصر ذکر دو نکته ضروری است. بیشتر شعر هایی که نوشته می شوند بر این امر دلالت دارد تا تأثیر حسی بر خواننده بگذارد که خواننده را شاد و یا غمگین می سازد و این برگ برنده ای است که معمولأ در اختیار اکثریت قریب به اتفاق شاعران هست اما پرداخت و بکار گرفتن این برگ نزد همان اکثریت قریب به اتفاق یکسان نیست. لازمه آگاهی و شناخت از حساسیت، افق های تازه ای برای شاعر می آفریند و مانا با استفاده از کلید این رمز فضای شعر را به اوج حسی می رساند. شعر همواره حضور دارد اما به یک ابزار گمشده می ماند که جایی گذاشته شده و آدرسش نامعلوم است. تخیل و اراده ذهنی شاعر با حساستی که بر شعر دارد کمک می کند تا آن حضور غائب کشف شود. البته خود آگاهی و برانگیختگی از گفته ای رنجش آمیز نیز به حصول حس شاعرانه کارساز است.
نکته دوم فرستنده (شاعر)، پیام (شعر) و گیرنده ( خواننده) امکان فرایند حسی پیام ( شعر) ایجاد می کند و نقش مبادله ارزشی شکل می گیرد. ایجاز و تخیل شاعرانه وسعت می یابد و اولین جرقه کشف اثر شعله می کشد. حس در ابتدا بی قدر و میدان عرض اندامی اش ناچیز و یا حتی هیچ است، تا این جای کار امیدی به تولد شعر نیست و عصاره حسی اش چکیدن اشکی بر گونه است و یا طغیان موجی در دریا است و فاز جدیدی در پس ناامیدی حسی شکل می گیرد، شاعر حس سرکوفت خورده را جان تازه ای میدمد. مانا در این کار تبحر دارد. این شعر را با هم بخوانیم:

در من درختى ست
که دیوانه است
درختى که مثل هیچ درخت دیگرى نیست
درختى که دوست دارد بدود
درختى که از سیگار کشیدن
و قاه قاه خندیدن و لخت شدن در جمع خجالت نمی‌کشد

درختى که از چهارده سالگى در مجاورت ساختمان‌هاى بلند محله‌ای در بیرون استکهلم زندگى می‌کند

و نژادش از یک طرف به نخل‌هاى گیس بریده‌ی جنوب
و از جانب دیگر
به کاج‌هاى مودب ژرمن می‌رسد
درخت من یک وطن پرست سربه هواست

و عذاب وجدان ندارد
اگر گاهى ریشه‌هایش را از زمین بیرون می‌آورد
و در جیب می‌گذارد
تا در گوشه‌ی دیگرى از خاک بکارد
براى او آزادى این است

که گاهى زیر آسمان یخ زده‌ی وایکینگ‌ها چند ساعت حمام آفتاب بگیرد

او حق خود می‌داند
که هر وقت دلش خواست لباس‌هایش را دربیاورد
وحشیانه با باد عشقبازى کند

و بعد از هر همخوابگى هنوزاز حق نفس کشیدن در هواى سالم که لازمه‌ی رشد طبیعى هر آدمى ست بهره مند شود

او به ارّه‌ی تیز برادر توجه نمی‌کند
و به انتقام تبر بى اعتناست
و می‌دود
و می‌دود
و می‌دود
و نمی‌ترسد اگر هرگز به جنگل نرسد.

در شعر درخت همیشه حضور غیرقابل انکار داشته است. اما درختی که مانا از آن شعر ساخته است، دو شخصیته است. اول این که بر حسب وجود طبیعی اش درخت است، می روید، گل و میوه می دهد، به خزان نزدیک می شود، ریزش برگ هایش آغاز می شود و زمستان که لخت قامت در برابر سختی ها و سرما می ایستد. این وجود طبیعی درخت است اما هویت دومی هم دارد که استثنایی است، سیگار می کشد ( طنز)، می دود، ریشه در امر مشتبهی دارد و به انسان نزدیک می شود. پیام شعر بریدن از فکری و نو ساختن اندیشه بی هراس از آن ریشه ای که تاریخ کاشته است و ریشه دواندن آن جوری که او راحت است، ممکن است با سنت ها درگیر شود ( اره برادر) که می خواهد او را در زمان و مکان متوقف کند و شعر آماده این درگیری است، زیرا که راه به سوی جنگل دارد و هویت را در جنگل می جوید.
این سبک در شعر فارسی مدرن از فروغ آغاز شد اما بنا به هر دلیل توسعه ادبی اش قطع شد. اکنون مانا به سیطره کامل آن گام قطع شده را از نو با نگاه و تفکر خاص خودش ادامه می دهد. تداوم و بسط این گام، شاعر را صاحب سبک منحصر بفرد خود می کند، البته بشرطی که شاعر به هیاهو های حاشیه ای اهمیتی ندهد و راه خود را قاطعانه پیگیری کند.
2-روایت تکنیکی: روایت در شعر عمری به قدمت زبان فارسی دارد. آهنگ رشد و تحول روایت در شعر کند و بطئی بوده است که عوامل بسیاری این سستی را توجیه می کند از جمله این که ایده بازآفرینی اثر های جاودانی مانعی برای دگردیسی و تغییر سبک های شعری بوده است و شعر در چنبره ادامه سنت و مباهات به روش های معمول، الزامی دانسته می شده است. این تفکر تا حدودی دشواری هایی برای شرح روایت در شعر بوجود آورده است و نهایتأ شعر را از قابلیت هنری دگردیس دور ساخته است. انقلاب ها و تحولاتی که جامعه ایرانی را دستخوش دگرگونی ساخته بر ادبیات نیز نقش داشته است. اما شاعران در پذیرش نوع تازه روایت های شعری محتاط عمل کرده اند و نوعی تکرار روایت سنتی را دامن زده اند و نه تنها این که استفاده ابزاری در شرح و بسط با بی میلی شاعران روبرو بوده است. آغاز ادبیات مدرن تا اندازه ای تفکر سنتی را به عقب نشینی وادار ساخت و شعر توانست گام های تازه ای بردارد و روایت ابزاری را تجربه کند. در این انقلاب ادبی با سنت، مرزبندی روشن و صریح کشیده شد. نیما، اخوان ثالث، فروغ فرخزاد و شاملو خدمات ارزنده ای به ارمغان آورده اند.
مخاطبین شعر مدرن و فرامدرن بیشتر از روشنفکرانی تشکیل می شود که دستیابی آن ها به اثرهای غیر ایرانی ( بخوان اروپائی) سهل الوصل است. این امکان وسیع مخاطبین شعر، به پیوند داستان و شعر مدرن یاری رسانیده و محرک موتور فکری شاعران مدرن و پسامدرن شده است.
سبک روایت تکنیکی یا روایت ابزاری هنوز در شعر استخوان نترکانده است و هنوز راه درازی تا پذیرش کاربردی آن باقی مانده است. مانا آقایی در شعر هتل شهرزاد آغاز روایت ابزاری را تجربه کرده است و جز دسته شاعران نادری است که با احاطه کامل نوید هم پیوندی شعر و سایر اشکال ادبی را نوید می دهد.

امشب
هزار و یکشب است
که فقط
با خودم حرف می زنم
من مثل مسافر بی خوابی
که در کویر راه گم کرده
تنهایم
آخر در این شب خالی و سیاه
که حتی لالائی ماه
به زحمت از آسمان به گوش می رسد
در این هتل ارزان بی ستاره
که مثل دختران یتیم عرب
زیر بارش غلیظ تاریکی
زنده بگور شده است
چه کسی
صدای شهرزاد را می شنود؟

هتل شهرزاد: نام هتلی در محله ی قدیمی‌ دوبی.

3-قالب : وسیله ای است که هنرمند برای ارائه اثرش انتخاب می کند. بعد روانشناسی قالب ها وسیع و متنوع هستند و بسختی می توان تصور قالبی یکسان برای هر اثر را باور کرد. از آن جایی که قالب ابزار است، هنرمند در استفاده از آن از آزادی مطلق برخوردار است و انتخاب قالب به سلیقه و هدف هنرمند وابسته است. شعر حجم در ایران تجربه شده است و تکرار کلمات در این سبک و خستگی مفرطی که از خواندن آن به خواننده دست می دهد، شاعران را به احتیاط در باز تجربه کردن این سبک شعری فراخواند. از این روی نمی توان گفت که دسته ای از شاعران مثلثی فکر می کنند و دسته ای دیگر مستطیلی، چنین نگرشی انحراف را در شناخت از هدف های شاعر هموار می کند اما استفاده از قالب برای هر اثر هنری الزامی است. قالب به محتوای اثر سخت وابسته است. رنگ ها، مواد خامی که هنرمند حال چه نقاش، یا شاعر و یا داستان نویس در قالبش می ریزد، علاوه بر آرایش، نوعی پیام هنرمند را نیز می رساند که به شرط موفق بودن قالب اثر، بر محتوای اثر نیز کیفیت می بخشد و در این پروسه ما با موضوع تولید هنری روبرو می شویم. این توضیح کوتاه آغاز بررسی شکل قالب ها در شعر مانا را هموار می کند که از آن جایی که این متن به معرفی علایق شعر مانا بسنده کرده است از تشریح و شکافتن قالب شعرش معذور است تا زمانی که امکان پژوهش عمق اثر فراهم شود.
شعر وطن ما را تا حدودی با قالب شعر آشنا می کند:

دستگاه فلزیاب میخرم
تا وطنم را پیدا کنم
نقشه دزدهای دریائی را زیرورو میکنم
اما وطنم را
نه در بازارهای اسلحه و نفت مییابم
نه در دهان کوسه های دندان طلا
هموطنان من هر روز
خود را در کشتیهای سوراخ به آنطرف آب ها میرسانند
من هم هر شب
خواب یک صندوقچه زنگ خورده و قدیمی را میبینم
که در کف دریا به گل نشسته است.

4-محتوای پسامدرنیستی: پروسه فرایند مدرن چیزها، اشیا و تفکر در جامعه ایرانی با انقلاب اسلامی دچار وقفه و تردید کاربردی شد. تفکر غرب ستیزی جامعه روشنفکران با سیطره اندیشه های جلال آل احمد در ادبیات داستانی و حضور بلاواسطه این گرایش در انقلاب اسلامی، اراده گرایی در شعر را تقویت کرد. حذف هر محتوایی غیر از محتوای اسلامی- ایرانی طرد و سرنوشتی جز فناپذیری نداشت. دیکتاتوری نه تنها در سیاست که در ادبیات نیز حضور یافت. نویسنده و شاعر دو بار سانسور می شد، سانسور ادبی و سانسور سیاسی. سال ها این تفکر بر ذهن و اندیشه نویسنده ایرانی حاکم بود و بریدن از ادبیات و سیاست روز جرقه ای برای بیداری روشنفکران شد، انتقاد از غرب ستیزی با ترجمه های آثار نویسنده ها و شاعرانی که از این اندیشه زخم خورده بودند، جوانه زد و گرایش انعطافی به مدرنیته زمانی رواج یافت که غرب آغاز پست مدرنیته را تجربه می کرد.
این رویداد تلخ و سیاه در ادبیات فارسی، فرهیختگان را صد سال از تحولات ادبی روز در اروپا عقب نگه داشت. از این پس شعر و ادبیات بغرنج و پیچیده شد. تمایل بسیاری از هنرمندان به پست مدرنیته ناقص از قالب در آمد و با گمنامی روبرو شد. پرش این دسته از هنرمندان به پست مدرنیته بدون کنکاش در نارسایی های مدرنیته دستاوردی جزیأس و سرخوردگی به همراه نداشت.
شعر آدم برفی مانا شاید گویای این روحیه باشد:

یک روز سرد زمستان
دو آدم برفی ساکت
که باد دهانشان را دزدیده بود
به هم رسیدند
یکی‌ از آن‌ها دستش را بالا برد
و دایره ی زردی در آسمان کشید
آن دیگری چشمهایش را بست
و در یک دم آب شد
هردو شاعرانی بزرگ بودند
که به یک چیز فکر می کردند.

5-نگاه انتقادی: ادبیات هیچ سلاحی جز انتقاد بر آنچه بر سرش آورده بودند، نداشت. اما خلاقیت ادبی به حکم واپس گرایی و محفل بازی جوانمرگ شد. اثر مهم نبود. نام ها و شهرت مرکز ادبیات شد. این شوخی گاه جرأت بخرج می داد و خواننده ها را هم تعیین می کرد، غرور و تکبر گمراه کننده در یک حکم نانوشته بین ناشرین و نویسنده های تک رو و خود محور ادبیات را با خطر بزرگی روبرو کرد که هنوز نیز علف های هرز این کاشته ها با باد می رقصند.
بسیاری از جوانانی که نوشتن را آغاز کرده بودند با مشاهده حضور چنین موجوداتی دلسرد شدند و ادبیات را برای همیشه بوسیدند و کنار گذاشتند و البته این خودمحوران نیز ایزوله شدند و شاعران و نویسندگانی که ادبیات را تنها برای ادبیات می خواستند در برابر این انحراف ایستادند و طنز خمیرمایه آثارشان شد که در آخر به شکست جناح بندی های تصنعی انجامید.
شعر آگهی ترحم مانا آقایی نگاه انتقادی به چنین فضایی است

شاعر به دنیا آمدم
تا براندازی درختان را
در آگهی های ترحیم محکوم کنم
حتی جنگل هائی که کاغذ شدند
می دانند این مرگ بود
که نسل مرا روزنامه خوان کرد.

6-مهار لحظه: در زمان پناسیلی هست که ادبیات سخت به آن محتاج است. درک لحظه و اهمیت فراگیرش شاعر را به یک تنوع لذت آوری نزدیک می کند. شعر در حواشی زمان دور می زند، هر حادثه ای که در زمان می افتد ممکن است الهامی برای شعر شود و هر دفع الوقتی شعر را از رمق می اندازد. نبوغ شاعر در شکار لحظه شعر را به اوج بی نظیری می رساند. آن لحظه کی فرا می رسد؟ هیچ فرمولی برایش نیست اما اگر شاعر روح سرکش داشته باشد شعر خلق می شود و شاعر تنها آن را ثبت می کند. به تعبیری شاعر زمان است و شعر لحظه فرود بر زمان.
این ها عنصر هایی هستند که شعر های مانا آقایی را گام به گام به جلو می راند و از او شاعری چیره دست ساخته است. خلاقیت شعری مانا را بی هیچ تقلایی پذیرفتنی و مقبول برای خوانندگان شعر کرده است.
در پایان تأکید دارم که این نوشته نقد نیست بلکه فقط یادداشت هایی بر حاشیه شعر هایی است که از مانا آقایی خوانده ام.
باشد تا این حاشیه محرک ذهنی منتقدین شعر معاصر ایران شود و در آینده شعر معاصر اسیر پس و پشت ها و پسله های ادبی نگردد و نقد به غنا و بارآوری شعر یاری رساند.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد