logo





خطابه ی خوف

چهار شنبه ۱۱ شهريور ۱۳۸۸ - ۰۲ سپتامبر ۲۰۰۹

رضا بی شتاب

bishetab.jpg
ظلمِ تو آورده به جان زمهریر
سینه پُر از آه وُ جگر خورده تیر
نان ز کفِ کودکِ گریان به زور،
خورده وُ این خانه گرفتی اسیر
دلقِ تو ازرق سخنت زرق شد
چهره ی بی چاره وطن شد زریر
عاشق وُ دلداده به زندان کُشی
نامِ خود و فرقه ی قاتل خبیر!
درسِ جنایت که چنین از بَری
در مثل آینده شوی بی نظیر
تا تو وُ اصحابِ تو بر قدرتند
شرم کن از مظلمه ها رو بمیر
گر تو به «طغرا» وُ به «یاسا» سری
بشکَنَدت پشت به دانش، دلیر
چون تو بسی دید ستمکاره، خاک
گور نماندست وُ نشانِ مسیر
هر دم اگر دمدمه ای می زنی
سازِ شکستت برساند زفیر
خاموشی وُ نکبتِ نسل ات رسد
زود در اُفتی به سر اندر سعیر
غائله و مغلطه بس کن خبیث
پیش که گردی تو غبارِ اثیر
مردمِ عاصی وُ به جان آمده
از تو وُ دستار وُ هم انصار سیر
عِرض خود وُ راحتِ مردم مَبَر
فتنه به کاشانه میفکن خطیر
سخت پشیمان وُ سرافکنده شی
ناله برآری ز دلت زار، دیر
چند زنی بانگِ تکبّر هلا
از دلِ مجروح شنو این نفیر:
بانگِ تو کر کرد زمین و زمان
انکر الاصوات لصوتُ الحمیر
بگذر ازین مُلک وُ به دوزخ گریز
دعوی بیهوده رها کن دبیر
چند چنین در غلطی غلتبان
روز ز سودای تو گردیده قیر
نان ز تنوری که تو کردیش سرد
کی شود آن نان وُ بگندد خمیر
سید وُ مولایی وُ هم رهبری
در حرمِ خیلِ سفیهان سفیر
ننگ برین خطبه ی خوفِ تو باد
چرخِ تو چنبر شود آخر حقیر
پاسخِ مردم شده این ناسزا!
خار وُ خسی بی نفسید وُ صغیر
خار وُ خس این خرقه ی تو بر دَرَند
ضجه زنی روزِ گریزت زحیر
ختمِ تو تاریخ به عبرت نوشت
در رسن آورده به خفت کبیر
خیز وُ ببین جنبش وُ این رستخیز
زیر وُ زبر می شوی ای خیرخیر
لاشه ی خود بیش معطل مکن
گم شو ازین خانه تو ای گَنده پیر
از بُنِ هر غار برون آمدی
راهِ همان غار دگرباره گیر
2009-08-29

ـــــــــــــــــ

زفیر= آواز
سعیر= آتش افروخته
زحیر= ناله
خیرخیر= تیرگی
http://rezabishetab.blogfa.com/

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد