logo





فرهنگِ چماقی یا چماقِ فرهنگی؟

جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ - ۱۹ نوامبر ۲۰۲۱

مسعود نقره کار

masoud-noghrekar5.jpg
1

چماقداری، و گفتار و رفتار چماقدارانۀ هادی غفاری ها و" زهراخانوم"ها بد است، بی فرهنگی ست، ضد دموکراتیک است، البته اگر چماقداران حزب الله مرتکب شوند والا برای بخشی از اپوزیسیون مدعی دموکراسی خواهی گهگاه خوب و فرهنگ ساز و دمکراتیک جلوه کرده است.

به یاد دارید سال های دهه 60 را ؟ در محیط های دانشگاهی، به ویژه دانشگاه های فرانکفورت و برلین، دانشگاه پاریس و دیگر شهرهای مختلف جهان بساط عربده و چاقوکشی، چوب کشی، فلفل توی چشم هم پاشیدن و میز کتاب ها را بهم ریختن جریان های مختلف اپوزیسیون گرم و تنوری بود، مبارزه ای جانانه میان اپوزیسیونی که " چماقداری" حکومت اسلامی را بر نمی تابید و تقبیح می کرد در حالیکه چماقداری خودش را از جنسی دیگر می پنداشت ومنقلبانه می ستود. در آن دهه در خارج از کشور نیروهای اپوزیسیون در مبارزه با یکدیگر شَل و کور و کشته هم بر جای گذاشتند، که یادآوری آن رویدادها تلخ و ناگوارند اما فراموش شدنی نیستند.

تازه وقتی کمی متمدن شدیم ماجرای با مزه " پرچم" و پرچم کشی مطرح شد و…
و قصه هنوزادامه دارد با این روایت که امروز با ترکیبی ازچماقداری و" پرچم کِشی" و نزاع پرچمی روبرو هستیم. پیشرفت از این شگفت انگیز تر؟ .بعد از 43 سال زندگی در دموکراسی های غربی و کلی اِهن و تُلُپ هنوز همان بساط به گونه ای دیگر باقیست و شاخ و شانه کشیدن های چاله میدانی برای یکدیگر در میان نیروها و افراد اپوزیسیون برقرار است.

مروری تاریخی نشان می دهد این نوع " بی ادبی" و بی فرهنگی چگونه به ارث رسیده و حتی در برخی افراد " ژنی" شده است.

2
چماقداری در ميهنمان سده ها عمر دارد. چماقداری به کارگیریِ انواع خشونت زبانی و روانی همراه با ضرب و جرح با وسائل و ابزار مختلف مثل چماق و چوب و قمه و چاقو و.... و سپس تر با سلاح گرم است. حمله به افراد و يا جمع ها ی مختلف ( اجتماع ها و ميتينگ های سياسی، فرهنگی و اجتماعی و...) و تخريب و آتش زدن و غارت اموال در زمره ی اعمال چماقداران بوده است.

تعريف، تفاوت و اشتراک " گروه های تروريستی" درميهنمان، به ويژه در رابطه با گروه های چماقدار و گروه های موسوم به گروه های فشارآنگونه که بايد و شايد مورد بحث و بررسی و کنکاش قرار نگرفته است. در تعريف های موجود ازاين گروه ها بيش از هر چيز نحوه و دامنه فعاليت، و نيز عملکرد اجتماعی اين گروه ها مد نظر بوده است.(1)

در اين تعاريف گروه های چماقدار بيشتر به گروه هائی اتلاق شده اند که با ابزار و وسائل مختلف ايجاد ترس و وحشت و تخريب می کنند و برخورد های شان با قربانيان شان عمدتا" " فيزيکی" ست. گروه های فشار گروه هائی هستند که از ابزار های فرهنگی، سياسی، اجتماعی و دينی جهت تحميل نظر و اراده، ايجاد ترس و وحشت ،و حذف ديگری بهره می گيرند. گروه های کشتار نيز گروه هائی که مرتکب قتل و کشتار مخالفان و دگرانديشان می شوند، تعريف شده اند. در ميهنمان درغالب دوره ها با ترکيب اين سه گروه در يک گروه مواجه بوده ايم، سه گروه تنيده درهمی که امروز در جامعه ی ما به طور مشخص در گروه ای به نام " لباس شخصی" ها گرد آورده شده اند، که مردم ميهنمان و جهان بارها سيما و رفتار گله هائی از اين گرو ه را در خيابان های تهران و شهرهای محتلف، و در رسانه ها ی حکومتی شاهد بوده اند.

چماقداری " نرم" هم داریم، نگاه کنید به رسانه های داخل کشور و حتی برخی رسانه های " اپوزیسیون" در خارج کشور. در داخل کشور برای نمونه، کيهان حسين شريعتمداری، نوعی چماق و چماق داری نرم و رسانه ای در حکومت اسلامی ست.( و برنامه هائی مثل هويت و چراغ و امثالهم).

3
چماق و چماق داری نماد ابزار و رفتار بخشی از روحانيون شيعه برای تحميل عقيده و اراده، کسب و حفظ قدرت سياسی و مالی، ايجاد ترس و وحشت اند. اين دست از روحانيون، گاه با پشتیبانی سلاطين و گاه بدون آنان، سازمانگران گروه های چماقدار، و گروه های فشار و کشتار بوده اند. بسیاری از پادشاهان و دربارشان نیز بساط چماق و چماقداری داشتند، حتی مخالفان پادشاهان و کسانی که خود را علیه مستبدان می پنداشتند نیز از این قافله عقب نمانده بودند که حزب ارادۀ ملی سید ضیاء طباطبایی، حزب دموکرات قوام السلطنه، حزب زحمتکشان مظفر بقایی، حزب توده ایران، حزب پان ایرانیست، حزب سومکا، حزب آریا و…گاه به این وسیله و به اشکال مختلف متوسل می شدند.

در این میانه روحانيون با تحريک احساسات مذهبی، تحبيب وتطميع ، و تامين مالی و مقامی و وعده های آن جهانی طی بيش از ۵۰۰ سال است که سازماندهان اصلی چماقداری و گروه های فشار و کشتاراند. تائيد چنين رسالتی در دوره ی که تجربه کرده ايم از دهان خمينی همراه با ترغيب، تشويق و بهره برداری از جاهل ها و لات ها در راه تبليع و تحکيم " دين سيدالشهدا" صادرشد.(2)

روحانيون بر بستر عقب ماندگی های فرهنگی و حضور قشريگری در جامعه ای استبداد زده ، و تفکر و رفتار قبيله ای، ايلی و عشيره ای توانانی اين نوع سازماندهی ها را يافته اند. مذهب تشيع که خشونت، ماجرا جوئی و عدم تحمل ديگری از ويژگی هایش است نيز نقشی مؤثر و مهم در بروز و تداوم پديده ی چماقداری داشته است. فقدان ارزش ها و مناسبات دموکراتيک در جامعه، فقدان و يا ضعف نهاد های مدنی و سياسی ، نبود قانونيت، فقدان رسانه های مستقل و آزاد، نبودِ آزادی بيان و قلم و... دست روحانيون را برای شکل دهی اين گروه ها باز گذاشته اند.

4
در مروری تاریخی رد پای پديده ی چماقداری، و گروه های فشارو کشتار را از دوران صفويه به اين سو بهترو آشکارتر می توان ديد ودنبال کرد. دوران صفويه، دوره ی حيات شاهان و شيخانی ست که بخشی اززندگی و سياست و دين شان صرف تحميل عقيده و نظر شان از طرق گونه گون، از جمله سازماندهی وبه کارگيری گروه ها و نيروهای رسمی و" غير رسمی" سرکوب و ترور شده بود. دورانی که نقش اين دست از روحانيون در باری در بوحود آوردن و شکل دادن بليه ی تبرائيان و تولائيان پوشيده نمانده است، چماقدارانی که " برای به راه انداختن تظاهرات و انجام اين اعمال مقرری دريافت می کردند". دوره ای که فقط چماق و تبرزين و قداره و شمشير ابزار چماقداری نبود، حتی از سگ نيز به عنوان چماق برای گسترش و تبليغ دين و اراده استفاده می شد : " فضل الله خنجی" در باره شيخ حيدر می نويسد: " او در اردبيل برای آسيب رساندن به مخالفانش به هر وسيله ای متشبث می شد، از جمله سگ زنده را آلوده به نفت می کرد و آن را شب هنگام که همه در خواب بودند در سرای مخالف رها می کرد و آتش می زد . سگ که در ميان شعله های آتش زنده می سوخت ، از شدت سوزش به هر طرف خانه می دويد و شعله های آن، خانه را به کام آتش می کشيد و هستی فرد مخالف را به نا بودی می کشاند." ، در اين دوره با پديده ی ناباورانه چماق داران" آدم خوار" نيز مواجه هستیم (3)

دوران افشاريه و زنديه شرايط برای حضور و شيوع پديده چماقداری مهيا نشد. يکی از دلايل مهم کاهش نقوذ روحانيت در حکومت و تمهيداتی بود که شاهان اين دو دودمان در رابطه با کنترل و محدود کردن دامنه ی فعاليت شيخان به کار گرفتند. نادر شاه در يکی از سه شرطی که برای پذيرش پادشاهی تعيين کرد خواست که: " شيعيان از مذهب شيعه دست بردارند و مذهب جديد جعفری را که از پنجمين مذهب حنيف سنی اعلام شده بود به عنوان مذهب بپذيرند و " از سب و لعن عمر وعثمان و ابوبکر و تشکيل مجالس سوگواری به مناسبت مرگ امام حسين خودداری کنند و چون در اثر اختلافات شيعه و سنی خون بسياری از مردم ريخته شده است بايد علمای دين مجمعی تشکيل دهند و به اين اختلاف پايان بخشند." در باره ی اين شرط قرار شد نظر ملاباشی ملاک قرار گيرد. ملاباشی در جواب نادر شاه گفت: " ما خود قانون خدا را مي دانيم و روايت محمد راهنمای ما است. بنابراين کار والاحضرت نيست که در آن بدعت بياورد". پس از آن که:" ملا باشی سرکش در چادر خفه گرديد" ديگر علمای شيعه ی حاضر در جلسه به برهان قاطع نادر قلی تسليم شده و شرط سوم را نيز پذيرفتند.(4)

دردوران قاجاريه شيوع و فعاليت گروه های چماقدار با شتاب بيشتری آغاز شد. در کتاب" سرگذشت من" اثر شيخ ابراهيم زنجانی آمده است : "... از همه " بدتر" مجتهدان" بودند، ".... زيرا که مردم را " بنده و اسير" می دانند." آنچه ميان مالک و مملوک و عابد و معبود معمول باشد ، ميان ايشان و مردم معمول" است. اعمال نفوذشان را يک راه بيشتر نيست و آن که : در هر ولايت ، به نام حمايت از دين " چند نفر چماق زن ، کلفت گردن ، بيکار بی شرم گرد آورندو به جان مردم اندازند"." می گويد نياز به سپاه لوطی و قلچماق در جهت هراساندن خلق از " عذاب الهی"است…(5)

در اين دوران به خدمت گرفتن" استرداران و شترداران نتراشيده و دژآگاه و اوباشان سنگلج و چاله ميدان و..." و" الواط و اشرار و عوام بازاری " و" مهتر و قاطر چی و ساربان و کلاه نمدی " برای تحميل عقيده و نظر روحانيون و ايجاد ترس و وحشت، و فشار و کشتار در برخی مقاطع امری عادی شده بود. در اين ميانه کار روحانيون به جائی کشيده شده بود که به سان دوره صفويه از لتوت و لشوش به عنوان " محافظ و مير غضب" استفاده می کردند تا ضمن حفظ جان شان، اوامر آنان به ضرب و شتم و قتل نيزانجام دهند.

از ميان ده ها نمونه از اعمال چماقداری در اين دوره، حکايت تجمع اعتراضی گروهی از مردم تهران دراعتراض به رفتار علاءالدوله در رابطه با به چوب بستن جمعی از بازرگانان در مسجد شاه است : "...نزديک بآغاز شب بود که سيد جمال بمنبر رفت: اين آقايان که اينجايند پيشوايان دين و جانشينان امامند، و همگی با هم يکدست شده اند و ميخواهند ريشه ستم را براندازند. توده اسلام و همه ی علماء با اينانند، و هر يکی از علماء که در اينجا نباشد ، اگر با اينان همراه نيست ، ناهمراهی او تنها ، زيانی نخواهد داشت ( خواستش حاجی شيخ فضل الله بود) سپس دژرفتاری علاء الدوله را با بازرگانان ياد کرده سخن را به اينجا رساندکه گفت : اعليحضرت شاهنشاه اگر مسلمان است با علمای اعلام همراهی خواهد فرمود و عرايض بيغرضانه علماء را خواهد شنيد، والا اگر... امام جمعه نگذاشت سخنش را دنبال کند و بيکباره بانک بر آورد: " ای سيد بيدين، ای لامذهب، بی احترامی بشاه کردی، ای کافر، ای بابی، چرا بشاه بد ميگوئی؟.."... بکشيد اين بابی را، بزنيد....آهای بچه ها کجائيد؟ ، اين را که گفت نوکران او با فراشان دولتی که از پيش بسيجيده شده بودند، با چوب و غداره بميان مردم ريختند ، برخی هم تپانچه ميداشتند. در همان هنگام کسانی هم ارابه " کر"( که برای شستن و تميز کردن مسجد استفاده می شد) را در دالان مسجد بتکان آوردند و مردم از خارخار چرخهای آن چنين پنداشتند که توپ ميآورند. چون هوا تاريک شده، و چراغ های مسجد را روشن نکرده بودند ، در ميان آن تاريکی، اين هياهوی فراشان و نوکران ، و آن خارخار ارابه کر، مردم را سراسيمه گردانيد، و انبوهی از ترس رو بگريز گزاردند و مسجد بيکباره بهم خورد..." (6) ....." ميرزا ابوالقاسم امام جمعه در ميتينگ شرکت کرد و به سيد جمال الدين واعظ اصرار نمود که البته بايد شما بالای منبر رفته و مردم را به مقصود ما آگاه کنيد. آنگاه در يک نقطه معين سخنش را قطع کرد و به عمال خود که در ميان جمعيت حاضر در مسجد پراکنده بودند اشاره کرد تا در ميان حاضران ايجاد رعب کنند و بالاخره ميتينگ در هرج و مرج بهم خورد(7)

در شهرستان ها نيز وضع به همين گونه، و در مواقعی بدتر بود، به ويژه در اصفهان، يزد، تبريز، کاشان و... که حکايت سيد محمد باقر شفتی در اصفهان و " لوطی ها و بزن بهادرهای اش " پوشيده نمانده است.

و اين نيز نمونه ای ازحکايت چماقداری ِ امام جمعه ای ديگر است :".... امام جمعه اصفهان در حدود پانصد نفر اوباش که هر يک سابقه ی ننگينی داشتند و دارای هيکلی مهيب و صورتی نا مطبوع و سبيل های از بنا گوش در رفته بودند به نام فراش های مخصوص در خدمت خود نگاهداشت بود و هر وقت از خانه بيرون می رفت ، اين جماعت که هر يک چماق کلفتی در دست داشتند و کاردی به کمر زده بودند دور خر او را احاطه کرده و با سلام و صلوات آقا را مشايعت می نمودند و مردم را به تعظيم و تکريم آقا مجبور می کردن.(8)

در زمان رضا شاه پديده چماقداری تا حدودی کاهش یافت، که محدود کردن قدرت روحانيون تا حدی تاثیرگذار بود. در دوره محمد رضا شاه تا هنگام قدرت گيری دو باره روحانيت ، پديده ی چماقداری روحانيون نادر بود اما بتدريج با افزايش قدرت " قم" این پدیده با همراهی دربار رشد کرد. چماق به بيل و کلنگ بدل شد ، و آخوند فلسفی به پشتوانه ايت الله بروجری و مشابهين اش همراه با تيمسار بختيار و باتمانقليچ ، با عمله و اکره های بيل و کلنگ به دست و بر دوش به تخريب و ارعاب و ارهاب روی آوردند. روحانيون هم در کنار دربار از طريق برخی از" جاهل ها و لات ها" بساط چماقداری خود سازمان می دادند که در مقاطع مختلف از جمله در بلوای ۱۵خرداد سال ۴۲ شاهد حضور فعال گروه های چماقدارشان بوديم. گروه های فشار نيز به مانند انجمن حجتيه، هيئت های مختلفه و مؤتلفه و جمع های متعدد شکل گرفتند. اين گروه ها به ويژه در شهرستان ها جنايت هائی هولناک مرتکب شدند ، که آنچه با پيروان اقليت دينی بهائی کردند، نمونه است. ( به ويژه در کاشان و يزد و...)

در مقطع انقلاب 57 چماقداران روحانیون و چماقدارانی که خود را طرفدار رژیم پهلوی می خواندند در برابر هم صف آرائی کردند. بهم ريختن و تعطيل اجتماع های دانشجوئی، فرهنگی و سياسی، و گرد همائی های زنان و کارگران، و ضرب و شتم مردم بارها اتفاق افتاد.( رخداد کرمانشاه و يا حمله به تحصن کنندگان در دانشگاه آريامهر در ۲۵ آبانماه سال ۱۳۵۶)(۹و۱۰). چماقداران روحانيت اما بيش از هر چيز به تخريب و آتش زدن مراکز مختلف فرهنگی، تفريحی و تجاری روی آوردند. اين مجموعه از همان روز های آغازين انقلاب بهمن حمله به اجتماع ها و ميتينگ های سازمان های سياسی و فرهنگی و صنفی، کتابفروشی ها و مراکز نشر، سينماها، رستوران ها، سفارت خانه ها، دانشگاه ها و کوی دانشگاه ها و... را از وظايف خود قرار دادند، و با شعار حزب فقط حزب الله، رهبر فقط روح الله فضای ميهنمان آلوده کردند، روح الله ای که چماقداری، به عنوان بينش سياسی و دينی اش را اينگونه آموزش می داد: " اسلام آن بود که شمشير را کشيده و تقريبا نصف دنيا يا بيشتر را با شمشير گرفت" - "البته انحصار به اين معنی که بايد اسلام باشد و غير اسلام نباشد همه ما انحصار طلبيم ...مسلمين همه انحصار طلبند" .

خمينی اما تنها آيت الله العظمی ای نبود که چه پيش، و چه پس از قدرت گيری، چماقدار داشت و چماقداری توجيه و تبليغ می کرد، " ......آيت الله بروجردی در قم چماقداری داشت به نام علی لره که از روحانيون وابسته به او بود. او از اهالی لرستان بود به همين نام معروف شده بود. هر زمان نياز می شد ( برای مثال ، در مورد بيرون کردن نواب صفوی و فدائيان اسلام از قم )، اين روحانی با گرفتن چوبی بلند مأموريت انجام می داد. کسی هم مانع کار وی نمی شد زيرا همه او را به خوبی می شناختند و می دانستند حامی دارد .... در شهر قم ، شيخ محمد يزدی چماقداری معروف داشت به نام حاج غلام که در خاطرات خود از او ياد کرده است . هر زمان که شيخ محمد نياز به ايجاد اغتشاش و درگيری و يا سرکوب نيروهای مردمی و يا مبارزان را داشت کافی بود که به چماقدار خود دستور بدهد تا او هم بدون انديشه هر کاری را که شيخ می خواست به انجام برساند . ..شيخ محمد يزدی در خاطرات خود می نويسد : هر زمان که می خواستيم حاج غلام کار مورد نظر ما را انجام دهد کافی بود به او بگوييم جان امام در خطر است . در آن زمان ديگر حاج غلام قابل کنترل نبود و بدون هيچ سئوالی به دنبال انجام کاری می رفت که ما گفته بوديم.(11)

از همان تاريخ در کنار آتش زدن سینما ها، روسپی خانه ها، سوزاندن و به قتل رساندن قربانيان بی عدالتی های اقتصادی و اجتماعی، گروه های چماق دار را " بچه های مدرسه علوی و لرزاده و مساجد ديگر منطقه خيابان و ميدان خراسان به زعامت محسن رفيقدوست و همراهان اش" و يا در مسجد الهادی به زعامت حجت الاسلام هادی غفاری و ده ها باند و گروه ديگر در مساجد مولوی و باغ فردوس و میدان خراسان و نازی آباد و جواديه و خاک سفيد و... شکل دادند. "شاهين های انقلاب" که غارت خانه های هنرمندان و ثروتمندان و قتل آنان کارشان بود به کميته های انقلاب اسلامی يا مساجد و انجمن های اسلامی مولد چماقدار پيوستند، تا در زمانی نه چندان طولانی پست های وزارت خانه های مختلف و قوه مقننه و قضائيه و زندان ها را قُرق کنند. نه فقط در تهران در شهرستان ها نيز گروه های قنات، شيت و ده ها گروه ديگر به چماقداری و فشار و کشتار مشغول شدند. کار چماقداری درهمان سال های آغازين حکومت اسلامی چنان بالا گرفته بود که صدای " خودی" ها را هم در آورد، وقتی درسال 1359 چماقداران به سخنرانی لاهوتی در رشت حمله کردند و لاهوتی را مورد اهانت و ضرب و جرح قرار دادند احمد خمينی گفت جلوی چماقداری را به عنوان يک " بينش سياسی" بايد گرفت. حضرت آقا نيک می دانست ماجرا ريشه دار تر از اين حرف ها ست و ريشه‌ی چماقداری در بُنِ افکار و خواست " پدر بزرگوار" و شریعت اوست و…

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

منابع و زيرنويس:

1- در مقام مقايسه و مشابهت گروه ها ی چماقدار وطنی با گروه هائی که در خارج از ايران ، به ويژه در کشورهای غربی فعاليت دارند بحث هایی مطرح بوده است. در کشورهای منطقه ، به ويژه کشورهای مسلمان و "جهان سومی " گروه ها ی مشابه با گروه های وطنی وجود داشته اند. درغرب ، به ويژه در امريکا، تشابه چندانی در قدرت های سازمانده، نحوه ی سازماندهی و عملکرد اجتماعی با گروه های موجود در جامعه ما وجود ندارد. در امريکا به ويژه در سال های اخير، دولت و کليسا در سازماندهی گروه های فشار نقش ايفا نکرده اند. گروه های فشار درامريکا بيشتر از طريق فشارهای سياسی، دينی و مالی مقاصد خود پيش می برند که انواع و اقسام " لابی" ها نمونه اند. به دليل حضور و قدرت نهاد های مدنی و سياسی متعدد، قانونيت و عملکرد قانونی، رسانه های آزاد، وجود آزادی بيان و قلم، و جدائی( نسبی) دين از دولت و...گروه های فشار ويژگی های ديگری به خود گرفته اند. شايد به لحاظ تاريخی ميان عملکرد برخی از گروه های مافیایی و گانگستری ، مثل" تمی هال" یا " باس های سياسی" و گروه های مافيائی و گانگستری در شهرهای نيويورک و بوستون و شيکاگو و " کوکلوکس کلان ها و برخی از گروه های " نژاد پرست " و " فاشيست " در نقاط مختلف، تشابه هائی با گروه های چماقدار و گروه های فشار در ميهنمان بتوان يافت.

2- نا گفته ها، خاطرات مهدی عراقی( پاريس - پائيز ۱۹۷۸ -۱۳۵۷)،خدمات فرهنگی رسا ، تهران ، سال ۱۳۷۰/ به کوشش محمود مقدسی، مسعود دهشور، حميدرضا شيراز

3- منوچهر پارسا دوست، شاه اسماعيل اول، / و شاه اسماعيل دوم / نشر انتشار، ۱۳۸۱

4- دولت نادر شاه افشار، م.ر. آرونوا، ترجمه حميد امين، سال ۱۳۵۷، انتشارات شبگير

5- هما ناطق، ايران در راهيابی فرهنگی ، نشر پيام ، لندن ، سال ۱۹۸۸

6- احمد کسروی، تاريخ مشروطه ايران،جاپ شانزدهم ،، انتشارات امير کبير سال ۱۳۷۰

7- حامد الگار، نقش روحانيت پيشرو در چنبش مشروطيت

8- مهدی ملک زاده، تاريخ انقلاب مشروطيت ايران، انتشارات علمی ، سال ۱۳۷۳

9- سایت بروبچه های کرمانشاه
http://bachehayekermanshah.blogsky.com/1389/01/05/post-1/

10- مسعود نقره کار، بخشی از تاريخ جنبش روشنفکری ايران ، جلد دوم / ده شبِ شعر ص ۸۸/ نشر باران، سوئد، سال ۲۰۰۲/ ۱۳۸۱

11- حزب چماقداران که بر ﺁن " حزب الله" نام نهادند، از ﺁغاز تا امروز
http://sarzaminemadari98.wordpress.com/2010/03/19/%d8%ad%d8%b2%d8%a8-

ـــــــــــــــــــــــــ

برخی ديگر از منابع:

- مرتضی راوندی تاريخ اجتماعی ايران ، انتشارات امير کبير
- ناصر زرافشان ، چماقداری و ماهيت و ريشه های تاريخی آن در ايران، نشريه مهرگان، سال دهم، شماره ۳و۴ پائيزو زمستان ۱۳۸۰
- سهراب نيکو صفت ، سرکوب و کشتار دگرانديشان مذهبی در ايران / جلد اول و دوم ، انتشارات پيام ، سال ۱۳۸۸
- صحيفه خمينی جلد ۱و ۵
http://www.arianica.com/%D9
http://emranrahimifar.persianblog.ir/post/180
بچه های چماق http://chomagh.ir/
- چماق/ منوچهر مطيعی تهرانی
- http://www.faliran.com/TabireKhab.asp?hid=424
- https://www.youtube.com/watch?v=AOnRfmL6E8c
در بارۀ زهرا خانم ، چماقدار مؤنث

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد