مقدمه
درونمايه، انديشه اصلي و پيام پديدآورنده اثر است که جهت فکری و ادراکی نویسندهاش را نشان میدهد. ترانهها جزیی از ادبیات عامه شمرده میشوند. شعر و موسیقی و در پی آن انواع ترانه و سرود، از قدیم مورد توجه بوده است اما با وجود گستردگی مخاطبان ترانه و تاثیرگذاری انکار ناپذیر آن بر ذهن و دانش ادبی عامه مردم به صورت جدی و در قالب پژوهش علمی، کمتر به آن پرداخته شده است. ترانه اصطلاحی عام است که به انواع قالبهای شعری ملحون یا همراه موسیقی به ویژه دو بیتی، رباعی و تصنیف گفته میشود. در این جستار، ترانههای سوگ و ویژگیهای آن در چند مرحله بررسی میشود. نخست بر مبنای بررسی و تحلیل فرم و زبان و محتوا به تعریف ترانه سوگ میپردازیم و سپس ترانههای سوگ طبقهبندی و نمونههای آنها بررسی میشوند.
سوگ به معنای غم و گریه و زاری بر مرده و بیان خوبیهای اوست و سوگسروده به معنای « نوعی شعر یا سخنانیست که در ستایش مرده گفته یا سروده شود و غمزدگان را به صبر و آرامش برساند. » (موتمن، 1364: 44) مرگ و مردن رازناک ترین مسئله زندگی انسانهاست، اینکه انسان پس از مرگ به کجا میرود و چه سر انجامی دارد بر هیچ کس آشکار نیست. اندوه فراوان که به سبب از دست دادن عزیزان است، وجود انسان را میسوزاند و از هیچ چیز و هیچ کس کاری ساخته نیست. این کمبود عاطفی سبب سوگواری میشود. از دست دادن عزیزان و دلگرفتیهای گاه و بیگاه از نبودن آن عزیزان، برای انسان ناراحتی و اندوه میآورد که « نوعی افسردگی است که بسیار رایج است و اغلب از آن به عنوان حالتهای غم و اندوه یاد میشود. » (ساراسون، 1371: 628) از آن جا که سوگواریها و « حمایت اجتماعی و عاطفی و توجه مردم، فشار روانی را تحمل پذیرتر میکند. » (اتکینسون، 1371: 175)
ترانههای سوگ عزیزان
ترانههای سوگ با روایت غم غربت و اندوه دوری و نجوای دل غمزده در قالب مرثیه و سوگواره برای آرامش خاطر بازماندگانی که عزیزی را از دست دادهاند، به طور معمول با همنوایی بانوان در سوگ عزیزان و وابستگان در مجلس ترحیم یا بر مزار آنان با آوازی غمناک اجرا میشوند و شامل تمام سوگ سرودهایی میشوند که مردم در رسوم آیینی یا درگذشت نزدیکان یا مرگ قهرمانان و بزرگان قوم یا سوگهای دینی و مذهبی در بزرگداشت و یادبود بزرگان دینی و مذهبی میخوانند.
در بختیاریها سوگ سرودهها عنوانهای مختلفی مانند « سرو » و « گاگریو » دارند، گاگریو از دو جز گو و گریو به معنی بگو و گریه کن، ساخته شده است. این ترانهها در بیان بزرگی و مهارتهای فرد مرده هستند. « سوگ آوازها و آنچه مردمان ایل، گاگریو میگویند، به طور عمده بر اساس ویژگیهای فرد درگذشته متفاوت است. بدین منظور، بر اساس اینکه فرد درگذشته زن یا مرد و پیر یا جوان بوده و اینکه از چه جایگاهی برخوردار بوده است، نوع مفاهیم به کار رفته در آنها متفاوت است. » (مقصودی، 1393: 326) برای نمونه:
کدخدا خونه سی چه نی کنه کار به گمون خاطرم اویده بیمار
برگردان: کدخدای خانه چرا کار نمیکند. به گمانم بیمار شده است.
- بی بی دیدم سر چشمه جم زر به دستس او دد به تشنه
برگردان: بی بی را سر چشمه دیدم که با جامی زرین آب به تشنه میداد.
- مگو هین زنی مُرد چه شاه زنی مُرد کدخدا کلونتر سر لشکری مُرد
برگردان: نگویید که زنی مرد؛ بلکه شاه زنی مرد. کدخدا، کلانتر و سر لشکری مرد.
- دست گر چینی گرته نخوره مار تا دوراته بوینم نقشت به تمدار
برگردان: دستهای بافنده تو را مار نخورد تا دوباره نقشهای کشیده شده تو را روی بافتهها ببینم.
- بنشین تا بگمت اخم وریستم درد دل چی برگ گل پیشت بریزم
برگردان: بنشین تا به تو بگویم، میخواهم بروم. رازهای درون را مانند برگ گل پیش تو بریزم.
- دا بیو وِ غمخواریم غمخوری ندارم غمخوری چی خوت ز کویه بیارم
برگردان: مادر برای غمخواری به پیش من بیا که غمخواری ندارم. من غمخواری مانند تو از کجا پیدا کنم.
- چی درخت ی لکی اولاد ندارم ایترسم بادی بیا ز ریشه درارم
برگردان: مانند درخت یک شاخه فرزند ندارم. میترسم بادی بوزد و ریشه من را از خاک بیرون بیاورد.
- زردکوه یادت و خیر وت نشینم ای گویل وا سر زنین سی اسب و زینم
برگردان: زردکوه یادت خوش باد و خوش روی تو بنشینم. ای برادران بر سر بزنید برای اسب و زینم.
- گله میش آ...، میشون ترکی اشنیدم خان خواستس سی جر ملکی
برگردان: گله گوسفند فلانی، گوسفندهایش ترکی است. شنیدم که خان او را برای داوری ملکی دعوت کرد.
- آ... وری مخوس ایل خو کنه بار طایفه بیحرف خت هیچ نیکنه کار
برگردان: آ... بلند شو و مخواب که ایل میخواهد کوچ کند؛ زیرا طایفه بدون دستور تو کاری انجام نمیدهد.
- روزگار اولی اوید به یادم آ... کهنه صیاد بید هم قطارم
برگردان: روزگار قدیم به یادم آمد. آ... صیاد قدیمی با من همراه بود.
- مون اگون آ... خورزای شیرون گرز شلون جنگ آورون سنگر وریزون
برگردان: مرا آ... خواهر زاده شیران میگویند؛ گرز به دست، جنگ آور و سنگر خراب کن.
- اول ز خم بگوهین دویم ز تفنگم سیوم ز لامردونم چهارم ز جنگم
برگردان: اول از خودم سخن بگویید و دوم از تفنگ و سوم از مهمانخانه و چهارم از جنگیدنم. (رک. رضایی و ظاهری عبدهوند، 1394: 61 - 65)
در نمونه زیر از کردستان از جنگاوری فرد از دست رفته، سخن میرود:
ئه سبد بو وه ئه سک، زین وه عه تیقه نیه تیه ی له بر نه وه گه د ده نگ تریقه
اسب تو تبدیل به عکس و زینت تبدیل به عتیقه شده است و دیگر از تفنگ برنوت صدای شلیک نمیآید.
- قه درم بکه نن له سایه ی چه مه ن له لای سه وز بکه ی گول یا یاسه مه ن
برگردان: قبرم را در چمنزار بکنید تا در کنار آن، گل یاسمن بروید.
در بیت زیر به ناتوانی بشر از جلوگیری از مرگ عزیزان اشاره شده است:
- جنازه گران که سه گه م دانه سه ی له وه ر هو چ له ده سم نات خاک کردم وه سه ر
برگردان: جنازه عزیزترین کس من را آوردهاند و من چارهای ندارم جز اینکه فقط خاک بر سر بریزم. (رک. باوان پوری و دیگران، 1396: 134 – 140)
در کله فریادهای خراسان برای مادر فرزند مرده چنین آرزویی شده است:
« یارب چه مشو که داغ فرزند نمیبود دسمال سیه ور سر مادر نمیبود
یارب چه مشو که مادرو میمردند ای داغ گرو ور دل مادر نمیبود » (میهن دوست، 1355: 212)
در روستای یوش مازندران صبح روی بام خانهای که کسی در آن مرده باشد، دعا و سوگسروده میخوانند. از نمونههای فارسی این سوگ سرودهها نمونه زیر است:
« دنیا بدین وجاهت
اصلا وفا ندارد
بیمار مال دنیا
دردش دوا ندارد
عمر کسی به دنیا
بالله بقا ندارد
کاری نما که عمرت
بیهوده سر نگردد » (احمد پناهی، 1383: 264)
در ترانه زیر از آذربایجان به اندوه و غم بسیار و گریه کردن در مرگ عزیزان اشاره شده است:
« آناسی یانار آغلار
حریفی قانار آغلار
آنا دئییر گویه رچین
تابوتا قونار آغلار
باغچه دا، تاغیم آغلار
باسما یار پاغیم آغلار
ساغام ئوزوم آغلارام
ئولسهم تور پاغیم آغلار
برگردان: مادرش میسوزد و میگرید. همنشینش میفهمد و میگرید. مادر میگوید که کبوتر روی تابوت تو مینشیند و میگرید. در باغچه، بوتهام میگرید. برگ پر نقش و نگارم میگرید. تا زندهام خودم میگریم. وقتی که مردم، خاکم میگرید. » (روشن 1358: 19 و20)
در بیرجند هنگام پایان دادن مجلس فاتحهخوانی برای آمرزش درگذشتگان ترانههایی میخوانند که « ختمیو » نامیده میشوند. همچنین « سروازنی » یا « نوا آوری » عنوان ترانههاییست که در خراسان جنوبی نزدیکان برای بیان همدردی با صاحبان عزا میخوانند:
شما را در عزا پرسیم که چونید به غمها مبتلا پرسیم که چونید
به غمهای شما ما هم شریکیم به تقدیر خدا پرسیم که چونید
صاحبان عزا در حالی که بیتهای آرامش دهندگان را میشنوند و حاضران همگی با آهنگ بیتهایی که خوانده میشود، عزاداری میکنند، در همان حال یکی از عزاداران رو به آرامش دهندگان میگوید:
شما، ما را همی پرسید که چونید چو مرغ سربریده غرق خونیم
چو لاله داغ دارد این دل ما چو گلهای بنفشه سرنگونیم
پس از مدتی عزاداری، حاضران دور عزاداران جمع میشوند و به تناسب اینکه مرده چه کسی و چه جنسی باشد، از دو طرف بیتهایی را میخوانند و به هم پاسخ میدهند و در همان حال به احترام هر کسی که تازه وارد میشود، یک نفر جملاتی برای طلب آمرزش درگذشته میگوید تا حاضران سورههای فاتحه شروه که به عنوان آواز دشتی و دشتستانی هم معروف است، دو بیتیهایی که با لحن ویژه در جنوب ایران و در دشتی و دشتستان خوانده میشوند. گاه شروه را تنها به آواز محلی دشتستانی و تنگستانی میگویند که برای خواندن آن از ترانههای فایز و گاه دو بیتیهای هم وزن آن استفاده میشود و از طرفی در بوشهر و دشتی و دشتستان و خوزستان شروه خوانی را « فایزخوانی » نیز میگویند تا جایی که اگر از کسی که ترانههای مفتون یا بابا طاهر را با آهنگ شروه میخواند بپرسند چه میخوانی، خواهد گفت: فایز را میخوانم. (رک. باباچاهی، 1368: 34) در استان فارس و در روستاهای ممسنی نیز زنها در مراسم عزاداری به زبان لری آواز سوزناک همانندی را میخوانند که به « شربه » معروف است. در منطقه بویر احمد نیز در عزاداریها آوازی رایج است که آن را « شربه » و « شروع » مینامند. « حاجیونی » نیز از گونههای شروهخوانی در مناطق هرمزگان است. یکی از سبکهای شروهخوانی و از گوشههای آواز دشتی « بیدگانی » است که در استانهای بوشهر و کهگیلویه و بویر احمد و بخشهای جنوبی استان فارس زمزمه میشود. به سبک دیگری از شروهخوانی در این بخشها « سر کوهی » گفته میشود که عبارت از ترانه واحدیست که شامل دو بیت باشد و اخلاصی از قرآن بخوانند. در پایان جلسه زنان صاحب عزا به نشانه تشکر از حضور و همدردی حاضران، با حالت عزا و اندوه رو به آنها بیتهایی میخواند و یکی از مهمانان در جواب میگوید:
از بهر دل شما دوا نداریم چه کنیم غم را به شما روا نداریم، چه کنیم
آن چیز که به دست ما برآید بکنیم با حکم خدا چاره نداریم چه کنیم (رک. ذوالفقاری، 1395: 131 و 132)
« دو پنج روزه که دور از نازنینم گهی در آسمون گه در زمینم
گهی ماهی شوم در قعر دریا گهی بر بال چرخ آتشینم » (همایونی، 1379: 515)
در سیستان، رُوایی سیستانی که بیشتر به آن رباعی گفته میشود، ترانهایست با روایت غم غربت و اندوه و سوگ جدایی که به طور معمول با همنوایی بانوان سیستانی در سوگ عزیزان و وابستگان در مجلس بزرگداشت یا بر مزار آنان با آوازی غمناک خوانده میشود. « به این آوازخوانی و سوگواری کردن که معمولا با آهنگی بسیار سوزناک و حزنانگیز خوانده میشود، « ارده کردن » یا « اردهخوانی » نیز میگویند که همان رباعیخوانی است. » (رئیس الذاکرین، ۱۳۷۰: ۷۹) این ترانههای سوزناک بیان درد دل بازماندگان هستند و به شکل تکخوانی و همخوانی اجرا میشوند؛ بدین گونه که ابتدا یکی از زنان مصراعی از رباعی را با آهنگی سوزناک شروع میکند و دیگران که در آن جمع حاضرند، واژههای پایانی مصراع را با همنوایی او میخوانند. در اجرا به صورت سؤال و جوابیست که در حال گریستن یکی میخواند و دیگری با همان مضمون پاسخش را میدهد:
« آنجا که تویی دار وُ درخت بسیارَه ناری بفرست که مادرت بیمارَه
نه بیمارُو، نه از تو نارِ مُخوایُو وَرگرد وُ بیا که تُوشنَه دیدارُو » (الهامی و سنجرانی، ۱۳۹۵: ۲۸۹)
در پایان هر مصراع رباعی در اردهخوانی که با صدای کشیده و بلند اجرا میشود، فریاد سوزناکی همراه با گریه از گلو برمیخیزد. این فریاد و ضجه را در سیستان کور میگویند. « در این ترانهها گاه واژهها در زیر و بم صدای غمآلود آن چنان به رشتهای اندوهبار سرشته میشوند که نقش کلیدی خود را در شعر گم میکنند. » (الهامی و میرشکار، 1398: 10) در برخی از سیتکهای سیستان هم که چنانکه در قبل گفتیم به صورت دو بیتی هستند، سؤال و جواب به شکل روشنی نیامده است بلکه مخاطب از کلام متوجه سؤال در بیت نخست و جواب در بیت دوم میشود و این ابهام، زیبایی این نوع شعر را بیشتر میکند:
« قلم فُر بر سر دَسمال داری به مرگ من بگو چِن یار داری
به مرگ تو به مرگ شش برادر به غیر از تو ندارُو یار دیگر » (همان، 213)
یکی دیگر از ملودیهای موسیقی سیستان « موتک » یا « موتق » ویژه رسوم ترحیم است که میتوان آن را نوعی مرثیه به شمار آورد. آواز موتق را معمولا زنان به طور گروهی و بدون همراهی ساز اجرا میکنند. ابیات و ترجیع بند به تناوب بین دو گروه از خوانندگان با آواز فردی و گروهی تعویض میشوند. (رک. مسعودیه، 1364: 8 و 9 و افتخارزاده، ۱۳۸۸: ۲۸) در رباعیها که در رثای عزیزان میخوانند، آن چنان سوزی نهفته است که شنیدنش اشک را به چشمها مینشاند. هیچ آهنگی سوزناکتر و اصیلتر از ارده یا رباعیخوانی در فرهنگ سیستان وجود ندارد. در رسم پرسهداری در کرمان و بروجرد و بندرعباس که پرس و جو کردن و دلجویی کردن از خانواده سوگوار است، نغمه و آهنگ سوگ سرودهها بدون استفاده از هیچ گونه ساز و ابزار موسیقی است و تنها طنین صدای مرثیهخوان است که با هجاهای کشیده و آوای غمآلود به خلق موسیقی کلام میپردازد.
ترانههای سوگ در ادبیات عامیانه آذری به « آغي و اوخشاما »، در مازندران به « نواجِش » و « سوتخوانی » و در دیگر منطقهها به « براروی »، « یونه »، « مویه »، « مور »، « انارکی » و... مشهور هستند. (ذوالفقاری و احمدی کمرپشتی 1388: 163) در لرستان به آن « چمری » و « سر مویه » و در بختیای « دنگال » و « هوره » میگویند. (رک. باقری 1390: 81 – 83) « زنان در کهگیلویه در مراسم خاکسپاری « سر سیوش » میخوانند. » (نعمت طاووسی، 1386: 190) نمونهای از آغي:
« جان قارداش، جانیم قارداش
آغلاییر جانیم قارداش
باش قویوم دیزین اوسته
قوی چیخسین جانیم قارداش
برگردان: جان برادر، جانم برادر! جانم میگرید برادر. سرم را روی زانویت میگذارم تا جانم در آید، برادر » (روشن، ۱۳۵۸: ۲۵)
در منطقه سرکویر دامغان « انگاره » را زنان به صورت گروهی و با آوازی سوزناک میخوانند. ابتدا یک زن انگاره را آغاز میکند و وقتی به مصراع سوم میرسد حاضران در مجلس آن را ادامه میدهند اما اگر بخواهد انگاره را به دیگری واگزار کند مصراع چهارم را هم میخواند، گاه زنان از مصراع اولبا با او همنوایی میکنند. ( طباطبایی، 1394: 16 و 17) « الله مزار » کرمانجیهای شمال خراسان در تقسیمبندی آوازی جزء لیلانههاست. الله مزار مانند انارکی به صورت آوازی اجرا میشود:
هی بهاره و هشتی چیایه و دردی من تو چه زانی چه کشاندم له وی چولا هواله من
الله مزار مزار وا چه روزگار الله مزار مزار عاشق گنهکار (رک. ذوالفقاری، 1388: 133)
« مورد خوانی » یا « مورک خوانی » گونهای از غریبیخوانی و نوعی ویژه از سوگ آواهای منطقههای جنوبی استان کرمان است که زنان و دختران به صورت گروهی در ماتم از دست رفتگان میخوانند. (رک. توحیدی، 1386: 64) این نوع همان است که در کردستان به آن « موره » و در مازندران « موری » میگویند و با « زهیرک » (رک. افتخار زاده، 1388: 27) و همچنین با « لیکو » که ترانههای عاشقانه بلوچی در شرح دوری و فراق است (رک. ذوالفقاری و احمدی، 1388: 146) تناسب موضوعی دارد. نمونهای از « غریبی »:
« غریبی نالههای زار داره غریبی درد دل بسیار داره
غریبی میکنه بنیاد ما رو به جای گلشنش صد خار داره » (ذوالفقاری، 1395: 142)
سوگ قهرمانان محلی و ملی
بخشی از ترانههای سوگ به بزرگداشت قهرمانان ملی و منطقهای میپردازد. ترانه نصرو جان، ترانه احمدخان دشتی در خطه جنوب، ترانه مهدی سرخی از ایل سرخی فارس، ترانه هژبر سلطان در سوادکوه مازندران، ترانه ججو خان از مبارزان خراسان و ترانه میرزا کوچک خان در گیلان و... از نمونههای این ترانهها هستند.
تصنیف نصرو جان را دختران و جوانان روستایی خراسان برای « نصرو » که از جوانان شجاع محلی بوده است، سرودهاند. دیگر آنکه قبل از مرگ و بعد از مرگ یا در هنگام فرار و مسافرت نیز برایش مدحها یا مرثیههای سوزناك ساختهاند و به آهنگی جان سوز خوانده و با چگور یا سورنا نواختهاند:
نصرو نصرو جان - جان جان - آی نصرو جان!
حیف تو نصرو - به خدا - رفتی ترکستان!
مادر نبینه - به خدا - داغت نصرو جان!... (رک. گلبن، 1382: 116)
- ترانه « میرزا کوچک خان »:
« چقدر جنگل خوسی، ملت واسی، خسته نوبستی
تره گومای میرزا کوچک خانای
می جان جانانای
تره گومای سردار گیلانای...
برگردان: چقدر در جنگل میخوابی، به خاطر ملت، خسته نمیشوی، با تو هستم، میرزا کوچک خان؛ جان جانان منی، با تو هستم سردار گیلانی... » (ناشناخته، 1359: 324 و 325) این ترانه را علیرضا شوریده اجرا کرده و ماندگار شده است.
از دیگر ترانههای معروف سوگ ترانه « ملا ممد جان » است که ترانه محلی افغانی در دستگاه شور است:
بیا که بریم به مزار ملا ممد جان
سیلِ گُل لالهزار وای وای دلبر جان
برو با یار بگو يار تو آمد
گل نرگس خریدار تو آمد
برو با یار بگو چشم تو روشن
همان یار وفادار تو آمد
بیا که بریم به مزار ملا ممد جان
سیلِ گُل لالهزار وای وای دلبر جان
بیا ای یار که مجنون تو هستم
خراب لعل میگون تو هستم
نمیبوسم لب پیمانه می
پریشان و جگر خون تو هستم » (حبیبی نژاد، 1399: 377)
سوگ بزرگان دینی و مذهبی
نوحه شعری است که «در سوگواری با صوت حزین و ناله و زاری میخوانند» (معین، 1378، 6: 6) در فرهنگ عامه و ادبیات مذهبی نوحه، نوعی از مرثیههای مذهبی است که نوحهخوانان در گرامیداشت حسین بن علی و خاندانش یا سایر سوگواریها به ویژه در ماه محرم با آهنگی ویژه میخوانند و سوگواران بندها و مصراعهای معینی را تکرار میکنند. نوحه تصنیفی جمعی است که نوحهخوان آن را رهبری میکند و گروه همنوا بدون تمرین قبلی، بخشهایی از آن را با آهنگی ویژه و لحنی اندوهناک تکرار میکنند. این نوحهها برگرفته از موسیقی محلی هر منطقه است و با بیشتر ترانههای محلی ارتباطی تنگاتنگ دارد و بیانگر ویژگیهای این نوع موسیقی است. گاه نیز در هر سال نوحههایی تازه برای سوگواری و سینهزنی سروده میشوند و بر سر زبانها می افتند.
سینه زنی دورهای بعد از روضهخوانی اصلی شروع میشود. در این مرحله دو یا سه حلقه تشکیل میشود و یک نفر به عنوان تکخوان، نوحههایی را برای آماده شدن فضا میخواند، سینه زنان دایرهوار به گرد او میچرخند و عزاداران در حالی که با دست چپ کمر همدیگر را میگیرند، با دست راست سینه میزنند. مرثیه خوان اصلی شروع به نوحهخوانی میکند و سینه زنان به بیت تکراری نوحه که بعد از چند بیت میآید، جواب میدهند. هنگام چرخیدن سینه زنان دست راست را بالا میبرند و پای راست را به زمین کوبیده، محکم دست را به سینه میزند. شرکت کنندگان برای رعایت نظم و ایجاد فاصله با دست چپ قسمت راست کمر همدیگر را میگیرند و با دست راست سینه میزنند. سینهزنها همراه با حرکت موزون پا، گرد پیشخوان میچرخند و با همسرایی در جواب نوحه پیشخوان او را همراهی میکنند. (رک. درویشی، 1396: 79) نخستین بیت یک نوحه معروف در سینهزنی دورهای:
بر سر نعش شبه پیغمبر
شاه دین گفتا با دو چشم تر
نوجوان مرگم ای علی اکبر (محمودی، 1379: 272)
در نمونه دیگر:
« گفت ای مرغ چرا حال پریشان داری از غم کیست چنین ناله و افغان داری
اشک خونین ز چه از چشم ترت میریزد گو به من خون ز چه از بال و پرت میریزد » (همان، 271)
« صبح رو سیاه »، یعنی صبح سر افکنده و شرمنده نیز سوگ سرودی رایج در منطقههای مختلف خراسان جنوبیست که برای عزاداری و بیان ناراحتی از شهادت حسین (ع) در قبل از طلوع خورشید صبح عاشورا میخوانند. (رک. ذوالفقاری، 1395: 135) همانند آن نوحههاییست که در بوشهر به نام « صبحدم » خوانده میشوند. (رک. منصوری، 1397: 213)
« صبحدم یک دم مدم یک امشب از بهر خدا تا حسین کشته نگردد در زمین کربلا
صبحدم بهر خدا، امشب از راه وفا جامهء ماتم بپوش، همچو ما در کربلا »
(احمدی ری شهری، 1380: 295)
ترانه زیر نیز از نمونههای قدیم نوحه در سینهزنی بوشهر است:
« ای یار ای یار یار با ما بدو
ای نازنین یار همین حالا بدو
ای یار ای یار، با ما بدو
بالای بلندو، همین حالا بدو
چشمان غزالت گرفتارت شدم
جای تو خالی، همین حالا بدو
ای یار ای یار، با ما بدو
ای نازنین یار همین حالا بدو » (مسعودیه، 1364: 72)
در غروب روز عاشورا مردم از مسجدها و حسینیهها به صورت گروهی در کوچههای شهر به راه میافتند و نوحه زیر را میخوانند:
«امشب شب شام غریبان است امشب شب شام غریبان است
امشب به صحرا بی کفن جسم شهیدان است شام غریبان است
امشب نوایی کودکان بر بام کیهان است شام غریبان است » (صفدری، 1381: 138)
منابع
1. اتکینسون، ریتال و همکاران (1371)، زمینه روانشناسی، برگردان محمد تقی براهنی و همکاران، چاپ اول، تهران: رشد.
2. احمد پناهی سمنانی، محمد (1383)، ترانه و ترانهسرایی در ایران: سیری در ترانههای ملی ایران، چاپ اول، تهران: سروش.
3. احمدی ری شهری، عبدالحسین (1380)، سنگستان ( بوشهر قدیم و ویژگی های فرهنگی و اجتماعی آن )، چاپ اول، شیراز: نوید شیراز.
4. افتخار زاده، افسانه (1388)، قصههای بلوچی، چاپ اول، تهران: چشمه. 5. الهامی، فاطمه؛ سنجرانی، فداحسین (1395)، سیتکهای سیستانی، چاپ اول، زاهدان: دانشگاه سیستان و بلوچستان.
6. الهامی، فاطمه و راضیه میر شکار (1398)، « ارده خوانی و کاربردهای آن در آیین سوگواری سیستان »، دو ماهنامه فرهنگ و ادبیات عامه، دانشگاه تربیت مدرس، شماره 29، صص 1 – 24.
7. باربارا آر ساراسون و اروین جی ساراسون (1371)، روانشناسی مرضی، ترجمه: بهمن نجاریان و همکاران، چاپ اول، تهران: رشد.
8. باقری، رحمان (1390)، « آیینهای مرگ و مویه در لرستان »، فرهنگ و مردم ایران، شماره 26، صص 79 – 91. 9. باوان پوری، مسعود؛ سکینه آزا
دی و وحید سجادیفر (1396)، « پایه مووری ( رثا ) در ادبیات شفاهی کردی جنوبی »، پژوهشنامه ادبیات کردی، شماره 4، صص 121 – 144.
10. توحیدی، فواد (1386)، ترنم کویر، جستاری در موسیقی نواحی کرمان، چاپ اول، کرمان: بی نا.
11. حبیبینژاد، مهران (1399)، جاودانهها، چاپ اول، تهران: ماهریس.
12. داد، سیما (1390)، فرهنگ اصطلاحات ادبی، چاپ دوم، تهران: مروارید.
13. درویشی، قاسم (1396)، روزنی به روزگار رفته، چاپ اول، تهران: یاسمین.
14. ذوالفقاری، حسن؛ لیلا احمدی کمرپشتی (1388)، « گونهشناسی بومیسرودههای ایران »، مجله ادب پژوهی، دانشگاه گیلان، شماره 7 و 8، صص 143 – 170.
15. ذوالفقاری، حسن (1395)، «انواع بومی سرودهای خراسان »، مجله جستارهای نوین ادبی، شماره 94، صص 127 – 154.
16. رضایی، حمید؛ ابراهیم ظاهری عبده وند (1394)، « تاثیر جنسیت بر اشعار عامه بختیاری »، دو ماهنامه فرهنگ و ادبیات عامه، دوره 3، شماره 7، صص 44 – 71. 17. روشن، ح (1358)، ادبیات شفاهی مردم آذربایجان، چاپ اول، تهران: دنیا. 18. شمیسا، سیروس (1386)، سیر غزل در شعر فارسی، چاپ اول، تهران: علم. 19. شهبازی، اصغر (1398)، « نقد توصیفی و ساختاری سوگ چکامههای حماسی بختیاری (شوخینها ) »، دو ماهنامه فرهنگ و ادبیات عامه، دانشگاه تربیت مدرس، شماره 28، صص 220 – 242. 20. صفدری، احمد (1381)، ماتم سرای اهل بیت: نوحههای محلی استان بوشهر، چاپ اول، قم: موعود اسلام. 21. طباطبایی، حسین و محمد رضایی (1394)، « آیین سوگ و سرور در منطقه سرکویر دامغان »، فرهنگ و ادبیات عامه، شماره 5، صص 1 – 27. 22. گلبن، محمد (1382)، بهار و ادب فارسی: مجموع یک صد مقاله از ملک الشعرا بهار، چاپ سوم، تهران: علمی و فرهنگی. 23. محمودی، حسین (1379)، بهار و خزان: منتخبی از اشعار نوحهسرایان استان بوشهر، قم: الهادی. 24. مسعودیه، محمد تقی (1364)، موسیقی بلوچستان، چاپ اول، تهران: سروش. 25. معین، محمد (1378)، فرهنگ فارسی، جلد 6، چاپ چهاردهم، تهران: امیر کبیر. 26. منصوری، احمد؛ احمد حسینی کازرونی؛ جعفر حمیدی (1397)، « گونهشناسی مرثیههای استان بوشهر »، دو ماهنامه فرهنگ و ادبیات عامه، دانشگاه تربیت مدرس، شماره 23، صص 201 – 218. 27. موتمن، زین العابدین (1364)، شعر و ادب فارسی، چاپ دوم، تهران: زرین. 28. میهن دوست، محسن (1355)، کله فریاد، ترانههایی از خراسان، چاپ اول، تهران: مرکز مردم شناسی ایران. 29. ناشناخته (1359)، سرود کوهستان، چاپ اول، تهران: سازمان کوهنوردی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران. 30. نعمت طاووسی، مریم (1386)، « بازجست اجزاء آیین سیاووشی »، مطالعات ایرانی، شماره 12، صص 181 - 195. 31. همایونی، صادق (1379)، ترانههای محلی فارس، چاپ اول، شیراز، بنیاد فارسشناسی.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد