logo





مبحثی پیرامون وظایف و سیاست های اتلافی ما
حول معضلات اجتماعی جامعه ایران

دوشنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۰ - ۱۸ اکتبر ۲۰۲۱

سیروان هدایت وزیری

یک توضیع کوتاه در باره نوشتن این مطلب : این مطلب که همچنان از محتوایش پیداست ، ممکن هست برداشت و نظرات متفاوتی را به همراه داشته باشد. اما در حقیقت، مسایل مطرح شده، هر فرد روشنفکر ، آزادیخواه و سوسیالیست ایرانی را وادار می سازد ، به این مجموعه ها فکر کنند و راه حلی را ارایه دهند . در اینجا نیز قصد بر این هست که تمامی بندهای این نوشته یکایک توضیع داد شود و در باره اش نوشت . بویژه اینکه ، دسترسی به شبکه های اجتماعی و آسان بودن ارتباطات الکترونیکی و اینترنتی ، می تواند به توضیعات و بررسی این مجموعه ها کمک شایانانی نماید . توجه بر این نیزهست که این مجموعه نوشته ها را در " کلاب هاوس " به انظار مردم و بویژه روشنفکران کشورمان رسانده شود . نطر بر این هست که اطاق " کلاب هاوس " تا کنون توانسته مرزها را بشکند و صدا ها را به جامعه ایرانی برساند .

ما به عنوان یک سازمان سوسیالیست و دمکرات، قبل از همه چیز، جامعه خود را به دور از هر گونه سیاست های التقاطی و کپیه برداری، بررسی می کنیم و چالش، نابسامانی، و بغرنج های اجتماعی در درون جامعه ایران را مشحص می‌کنیم و برای آنها یک راه حل منطقی و عملی ارایه می دهیم . پیشبرد این نوع مسایل نیز ، واحد اندازه گیری و معیار ها برای سیاست های ائتلافی در جنبش سیاسی انقلابی ایران خواهد بود .

آنچه که پیداست، معضل و آسیب های اجتماعی در ایران بیش از هر زمانی افزایش یافته است و بی شک مقصر اصلی آن قدرت های حاکمه بر ایران میباشد که سران این حکومت، با چشم پوشی و نفی تمامی این معضلات موجود اجتماعی ، خواهان هر چه بیشتر برای زمامداری خویش بر جامعه ایران هستند . در این شرایط جامعه ایران، به هریک از مسایل اجتماعی روبرو می شوید، با معضل اساسی اجتماعی و آسیب های ناشی از آن مواجهه خواهید بود. از نوع حکومت داری گرفته تا نقض ابتدای ترین مسایل زندگی توده های مردم .

معضلات اجتماعی عبارتند از :

1 _ حاکمیت و وجود قدرت سیاسی در ایران ، در شکل جمهوری نیست ، بلکه این جمهوری بر اصل ولایت فقیه مطلقه در پیرو از مذهب شیعه اثنی عشری بنا نهاده شده است . در وجود این حاکمیت ، هر گونه انتخابات آزاد و دمکراتیک از سوی مردم مردود شمرده می شود ، فرمان رهبر ولایت فقیه به فرمان خدا نسبت داده می شود و همه چیز از این فرمان نشات می گیرد . ما در تقابل با این حاکمیت ، خواهان برقرای یک جمهوری دمکراتیک ، لایک و فدرال هستیم که این جمهوری در ناشی از رایی مستقیم مردم و اراده آنان نشات خواهد گرفت و همه ارگان های حکومتی از بالا به پایین و بلعکس ، از طریق رایی مردم انتخاب می شوند ، به معنی واقعی کلمه ، حکومت مردم بر مردم .

2_ تلفیق دین با دولت در جامعه ایران قانونی محسوب میگردد و همه قضاوت ، قانونگذاری و اجراییات جامعه باید از مجرای " دین و کرامت الهی " بگذرد . تلفیق دین با دولت در حاکمیت جمهوری اسلامی یکی از معضلات اساسی جامعه بحساب می آید . زیرا که این تلفیق تمامی مرز های خصوصی و شخصی مردم را درهم شکسته و همه مسایل جامعه را تحت الشعاع خود قرار داده است . تلفیق دین با دولت ، مکانیزم های دیالکتیکی روبه رشد اجتماعی و خلاقیت فردی و جمعی را مسدود ساخته است . قانونی بودن تلفیق دین با دولت ، باعث شده که تمامی ثروت های اجتماعی در تحت سیطره سرد مداران حکومتی متمرکز شود و بطور کلان ، مصروف اهداف دینی و قیامت مبهم و صدور ایدولوژیکی اسلامی به مناطق دیگر شود . در صورتیکه دین و مذهب بمثابه یک امر خصوصی و شخصی انتخاب شده تلقی می شود و مسایل مربوط به دولت ، عمومی . در اینجا ما بر خلاف مکانیزم های موجود ، خواهان جدایی دین با دولت هستیم . زیرا دولت یک نهاد عمومی و انتخاب شده از تمامی مردم خواهد بود و دین داشتن یک مسله خصوصی و شخصی .

3_ آزادی بیان و عقیده از سوی احزاب سیاسی و افراد در جامعه ایران سلب شده و نبود آزادی نیز یکی از معضلات اجتماعی در جامعه ایران بشمار می آید . اینک در جامعه ایران هرگونه آزادی بیان و عقیده ممنوع اعلام می شود ، فعالیت احزاب و سازمان های سیاسی مخالف رژیم برای ابراز نظرات و راه حل ها ممنوع است و ابراز عقاید از سوی افراد حکم زندان و مرگ را به همراه دارد . در پیشبرد این نوع سیاست ها ، تا کنون صدها هزار نفر از نیروهای فعال جامعه کشته ، زحمی ، ناپدید و زندانی شده اند . پرشدن زندان ها از نیروهای سیاسی انعکاسی از محرومیت جامعه از آزادی یست . در اینجا ما از آزادی بدون قید و شرط احزاب و سازمان های سیاسی و افراد در ابراز عقاید و فعالیت های خود دفاع می کنیم و مخالف یک جامعه بوروکراتیک ، توتالیتر و دیکتاتوری هسیتم . اعتقاد داریم ، وجود احزاب و سازمان های سیاسی در جامعه در ناشی از وجود گرایشات متفاوت جامعه است . در اینجا افراد و احزاب سیاسی آزادند که با ابراز مخالف و یا موافق خود ، و با ارایه برنامه و عملکرد ها ، جامعه را به سوی ترقی و پیشرفت های همه جانبه سوق دهند .

4 _ زنان در جامعه ایران از هر گونه آزادی و حقوق خود محروم هستند و مرزهای شخصی و خصوصی آنان از جانب رژیم جمهوری اسلامی و با تکیه بر شریعت اسلامی شکسته شده است . آنان حتی از ابتدایی ترین تصمیمات خود دال بر اینکه چه نوع پوششی را باید داشته باشند ، محرومند . زنان در ابعاد حقی و حقوقی نسبت به مردان در درجات پایین تری قرار دارند و حق و حقوق شان مساوی با مردان نیست . زنان جامعه ایران در ناشی از آسیب های اجتماعی ، متحمل تمامی زیان وضرر ها هستند . در اینجا ما خواهان آزادی بدون قید و شرط زنان در جامعه هستیم ، زنان در جامعه ایران آزاد هستند که چه نوع پوششی را برای خود انتخاب نمایند و حق و حقوق شان با مردان در همه جا مساوی خواهد بود .

5 _ تبعیضات مذهبی ، عقیدتی و جنسی آسیب های اجتماعی در ایران را افزایش داده است . درجات تبعیضات مذهبی و عقیدتی آنچنان آشکار و عیان هست که قابل پرده پوشی نیست . این تبعیضات تا حدی دربطن جامعه رسوخ کرده که به تشنج ، اختلاف ، جنگ و گریز ها منجر شده است . در این جدال و گریز ، مذهب شیعه نسبت به مذاهب و عقاید دیگر " برتری " دارد و در این راستا ، تمامی طرفداران مذاهب و عقاید دیگر یا از فعالیت باز مانده و یا تحت تعقیب قانونی هستند. درناشی از این تبعیضات ، دارندگان مذاهب و عقاید غیرشیعه در این یا آن نکات جامعه از هر لحاظی محرومند . در اینجا ما علیرغم اینکه خواهان جدایی دین و مذاهب از دولت هستیم ، مخالف هر گونه تبعیضات عقاید و دین هستیم و هر کسی این حق را دارد شخصا و خصوصا مذهب و یا عقایدی را برای خود داشته باشد و در این چارچوب فعالیت نماید .

6 _ جامعه ایران ازهر لحاظی دارای یک ساختمانبندی معیینی است ، که در آن ، بعلاوه وسعت و گسترده بودن جغرافیای آن ، انواع و اقسام ملییت ها ، اقوام و به تبع آن فرهنگ ، زبان ، آدب و رسوم متفاوتی را در خود جایی دارد . واقعیت های موجود نشان می دهد که رژیم حاکم بر ایران توانایی ویا رغبتی برای مدیریت و معماری این ساختمان را ندارد . در این ساختمان ، ملییت ها و اقوام همواره مورد احجاف ، فقر و فلاکت بسر می برند . هر یک از نکات ملییت های ساکن ایران را مشاهده می کنید ، نشان بر این هست که فقر مطلق حاکم گشته است و این هم در ناشی از سیاست های بغایت ارتجاعی و ضد دمکراتیک رژیم حاکمه میباشد . بویژه سیاست های تمرکز گرایی همراه با تلفیق دین با دولت از سوی رژیم حاکمه ، مانع از هرگونه بهبود شرایط اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی ملییت های تحت ستم است ، بویژه ملییت های که مذهب و عقاید آنان برخلاف مذهب حاکمیت است ، اجعاف و نا برابری بیشتر ی را متحمل میشوند ، حتی اقتصاد این مناطق در ناشی از فقدان مدیریت های دموکراتیک و فرا گیر ، به نابودی کشیده شده است . در ناشی از چنین وضعیتی ، توده های مردم این مناطق را وادار ساخته ، ازهر شکل و امکان مبارزاتی برای تغییر وضعیت موجود و در برابر رژیم استفاده نمایند . بی شک در چارچوب این مبارزات ، تاکنون هزاران نفر جان خود را از دست داده اند ، صدها هزار نفر زحمی ، ناپدید و زندانی شده اند. در اینجا ما ضمن به رسیمت شناختن حق تعیین سرنوشت ملییت های تحت ستم در جامعه ایران ، اعتقاد داریم ، ملییت های تحت ستم ، خود با دست خود می توانند اداره مناطق خود را بر عهده گیرند و با رشد و توسعه مناطق خود در هماهنگ با ملییت های دیگر فقرو فلاکت را جبران نمایند و آنان نیز با زبان های رایج و مادری خود آموزش دهند و آموزش ببینند . اعتقاد داریم ، حق تعیین سرنوشت ملییت های تحت ستم باعث اتحاد مستحکم جامعه ایران بطور کلی خواهد بود .

7 _ آموزش و پرورش در ایران در ناشی از سیاست های رژیم حاکمه ، در تناسب با استاندارد های بین المللی و بویژه سطح توقعات توده های مردم نیست . آموزش و پرورش در جامعه ایران از یک طرف با مسله " دین و دیانت " تلفیق شد ه و از طرف دیگر عدم اختصاص دادن امکانات مالی به این امر ، با بحران عدیده ای مواجه می باشد و با چشم پوشی از مقیاسی های علمی و فناوری بین المللی ، سطح آموزش و پرورش در مقایسه با حتی کشورهای عقب افتاده ، در سطح پایینی قرار دارد . در اینجا بویژه بخش بزرگی از توده های بی بضاعت مردم جامعه ، حتی این امکان را ندارند به تحصیل بپردازند و از امکانات تحصیلی بهره مند شوند و اگر هم به تحصیل می پردازند ، در ناشی از کمبود مسایل مالی ، ترک تحصیل می کنند و عاقبت از همان ابتدا به خیل بیکاران می پیوندند . در اینجا ما خواهان تغییر بنیادی آموزش و پرورش در جامعه ایران هستیم و بر مبنای این بنیاد ، همه کودکان و جوانان حق تحصیل و آموزش تا سطح دانشگاه ها بطور رایگان را خواهند داشت و برای این هدف مهم ، مساکن و ادارات آموزشی نیز طبق استاندارهای بین المللی برای همه ساخته خواهد شد .

8 _ مسله بهداشت ، درمان و بیمه های اجتماعی در جامعه ایران ، یکی از مشکلات فراگیر توده های مردم بشمار می آید . دسترسی تمامی مردم به امکانات بهداشتی و درمانی در جامعه ایران غیر ممکن گردیده است و هر کسی نمی تواند از این امکان برخوردار باشد . جدا از اینکه بهداشت و درمان نیز همانند مسایل دیگر در جامعه با بحران مدیریت و مالی مواجه است و نمونه هایی از آن را می توان از بحران فراگیر در ناشی از وجود ویروس " کرونا " در جامعه ایران نام برد ، اختلافات طبقاتی نیز به مشکلات در حیطه بهداشت و درمان افزوده است . بویژه اینکه که مردم بی بضاعت ، برای مداوای مریضی خود و بستگان شان باید هرچه که دارند ، حتی یکی از اعضای بدن خود را ، به فروش برسانند ، تا اینکه مداوا شوند و اگر این امکان را نیز نداشته باشند ، چاره ایی جز استقبال با مرگ را نخواهند داشت . در صورتیکه ثروتمندان و به طبع آن سران رژیم با قدرت مالی خود حاضر به این استقبال نیستند و به هر نحوی مداوا خواهند شد . ما ضمن اینکه اختلافات طبقاتی در عرصه های بهداشت و درمان را محکوم می کنیم ، خواهان تشکیل صندوق های بیمه های اجتماعی ، بهداشتی و درمانی رایگان برای همه هستیم . در اینجا باید همه مردم جامعه ایران از امکانات بیمه های اجتماعی ، بهداشت و درمان به طور رایگان برخوردار باشند و از آن بهره مند شوند .

9 _ در جامعه کنونی ایران و در وجود حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی ، با سرنوشت کارگران و کارمندان بازی می شود . آنان ضمن اینکه دستمزد نازلی را دریافت می کنند که یارای و کفاف زندگی شان نمی شود ، از تشکیل هرگونه اتحادیه و سندیکاهای مختص بخود و برای دفاع از حق خود برخوردار نیستند . در این شرایط آنان با یک تشکل ساخته شده از جانب رژیم به اسم " شورا " مواجه می باشند ، که این " تشکل " نتنها هیچ بازدهی برای کارگران و کارمنداران ندارد ، بلکه صفوف آنان را از همدیگ گسل داده است . این شورا با تلفیق سیاست های کارفرما یان با سیاست های دولت موجود ، وضعیت بسیار ضعیف و فلاکت باری را برای کارگران و کارمندان بوجود آوزده است ، تا جایی که حتی آنان برای دفاع از حق و حقوق خود یا به زندان ها فرستاده می شوند و یا بیکار و یا حتی کشته . در اینجا ما از تشکیل اتحادیه و سندیکاها بتوسط کارگران و کارمندان دفاع می کنیم و بر این باوریم ، که حق و حقوق کارگران و کارمندان از این مجرا مطرح می شود و تحقق می باید . تشکل یابی کارگران و کارمندان یکی از پایه های ساخنمانبندی دمکراتیک جامعه ایران شامل می شود .

10 _ در جامعه کنونی ایران شهر و روستا نشینی با بحران استقرار مواجه است . رشد بی رویه شهر ها و افزایش حاشیه نشینی ها و همزمان تخلیه روستا و دهکده ها نشانه یک بحران فزاینده در عرصه های مختلف در جامعه ایران است . مسایلی همچون کشاورزی و دامپروری در ایران از افق تاریکی برخوردار است . اساسا صنعت کشاورزی نه تنها مربوط به قرن های گذشته است ، بلکه تا این حد نیز رو به نابودی است . در ناشی از این مسله ، دهقانان و زحمتکشان کشورمان ، چاره دیگری غیر از مهاجرت به سوی شهرهای بزرگ جهت امرار معاش خود را نخواهند داشت . خشکیدن مراتع و زمین های کشاورزی ، اگرچه بخشا می تواند در ناشی از تغییرات فزاینده طبیعت باشد ، ولی عمدتا ناشی از عدم مدیریت و ناکارآمدی رژیم حاکمه بر ایران است . در اینجا برای سران و مجریان حکومتی مهم نیست که کشاورزان و دامداران و زحمتکشان روستا چه سرنوشتی دارند ، مهم برای آنان ماندن بر سر قدرت و در عین حال پر کردن جیب خودشان میباشند . اما در حقیقت وسعت جغرافیایی ایران و در عین حال حاصلخیز بودن زمین و مراتع طبیعی موجود ، برآیند و متناسب با با این نابود شدنی ها نیست . وسعت جغرافیایی و مراتع طبیعی ایران در ناشی از یک مدیریت کارآمد می تواند رشد بالایی داشته باشد ، تا حدی که در منطقه خاورمیانه نمونه وار بشمار آید . ما اعتقاد داریم برای رسیدن به این اهداف و نیز تنها راه جلوگیری از رشد بی رویه جمعیت در شهرها و پیشگیری از تخلیه روستا ها ، رشد صنایع کشاورزی و دامداری و مکانیزه شدن آنان می باشد . برای سازماندهی این امر ، باید کمیته های دهقانی ، جنگلبانی و مراتع تشکیل شوند و کارکرد این کمیته ها از طرف حکومت دمکراتیک بعنوان یک ارگان سازماندهی به رسمیت شناخنه شود .

11 _ بحران محیط زیست در ایران به معضل اصلی توده ها ی مردم جامعه تبدیل شده است . خشکیده شدن مراتع طبیعی ، خشک شدن شالیزارها ، رود خانه ها ، دریاچه ها و زمین های کشاورزی یک اخطار جدی است که بیشتر متوجه توده های مردم شده است . رژیم حاکمه بر ایران در پی بی اهمیتی بودن نسبت به وضعیت پیش آمده ، به بحران محیط زیست شدت بیشتری داده است . این حکومت با تشکیل انواع و اقسام بنیاد های وابسته بخود در خصوص محیط زیست ، ضمن اینکه میلیاردها دلار به جیب این و آن سران حکومتی واریز می کند ، با سیاست های ضد محیط زیستی خود نیز بخش عظیمی از توده های مردم جامعه را در خصوص تخریب زیست محیطی به مبارزه جدی علیه خود بوجود آورده است . حرکت مبارزاتی اخیر توده های مردم منطقه خوزستان حتی گواه بر این هست که رژیم حاکمه با خشکاندن عامدانه منطقه و سیاسی کردن مسله زیست محیطی ، یک وسیله و ابزار دیگری برای نایودی زندگی مردم بکار می برد و در پروسه این تخریبات ، مسولین و سران حکومت با در اختیار داشتن افسانه های مالی و میلیاردی و در جهت هر چه بیشتر چپاولگری خود ، به ساختن بی رویه سدها و تغییرات جریانات آبی مبادرت نموده اند . بی شک احداث این نوع ساخت و سامانه ها ، سفره های آبی نطقه را خشکانیده تا جایی که حتی سکونت را غیر ممکن ساخته است . ما ضمن اینکه اقدامات ضد زیست محیطی از جانب سران رژیم را محکوم می کنیم ، بر این اعتقادیم که چهره و صورت جامعه طبیعی ایران باید به سبزی خودش بازگردانده شود و با مدیریت و کارامدهای تخصصی ، سفره آبی زیرزمینی بطور متعادل و مساوی بوجود آید. برای رسیدن به این هدف ، از ساختن سدهای بی فایده جلوگیری شود ، میلیاردها درخت جهت تولیدات هوای اکسیژنی کاشته شود ، صنعت آبیاری مکانیزه گردد ، جریانات آب با توجه به ملزومات و خواست مردم جهت یابی شود . و از انکشاف و ساختن تاسیسات که موجب تخربیب شدن محیط زیست شود ، جلوگیری گردد ، برای تشکیل انجمن های طرفدار محیط زیست اقدام کرد و با مجامع بین المللی طرفدار محیط زیست همکاری و همیاری تنگاتنگی بر قرار نمود .

12 _ قوه های سه گانه ( قوه های مجریه ، مقننه و قضایه ) در ایران در ناشی از فرمانروایی شخص حامل ولایت فقیه و سپاه پاسدارن ، هم در هم و درهمدیگر ادغام شده اند و یا اساسا نسبت به فرمان ولایت فقیه از مسولیت منحصر به فرد قانونی خود سلب گردیده اند و اگر هم مسولیتی دارند ، دنباله رو سیاست های ولایت فقیه و سپاه پاسداران هستند . در هم ادغام شدن قانون ، قضاوت و اجراییات جدا از اینکه در ناشی از ادغام دین از دولت ناشی می شود ، اما خود ناشی از سیاست های ارتجاعی حاکم بر ایران می باشد که به قانون و قضاوت استاندارد شده بین المللی اهمیتی قایل نیست . ادغام و یا ناروشنی های قانونی مابین این سه قوه ، به نا بسامانی های قضایی ، قانونی و اجرایی در جامعه ایران منجر شده است . دخالت قضایه در امور قانونی و بلعکس ، دخالت دولت در قضاوت و قانون و بلعکس و در عین حال پیروی هر یک از این ارگان ها از فرمان وعلایق رهبر ولایت فقیه و سپاه ، حیف و میل هایی در ایجاد ضرر وزیان مردم از هر لحاظی موجب شده است . در ایران اعدام ها اجرا می شوند ، بدون اینکه از مراجع قانونی و قضاوت گذر کرده باشند . افراد محکوم می گردند ، بدون اینکه از مجرای قانونی گذر کرده باشند . مجلس به عنوان یک نهاد که قاعدتا می بایستی نمایندگان اش از طرف مردم انتخاب شوند ، بدون اینکه خود قانونگذار باشد ، اما در قضاوت و اجراییات سهمی دارند . قضاوت از طرف قوه قضایه ، مرز قضاوت را می شکند تا به اجراییات برسد . در اینجا ما خواهان ایجاد سه قوه مقننه ، قضایه و مجریه هستیم و هر یک از این سه قوه اگرچه در ارتباط هستند ، اما نهاد هایی هستند که مستقل از یکدیگرند . در اینجا مجلس به عنوان یک مرجع قانونگذار از مجموعه نمایندگان احزاب سیاسی و اجتماعی تشکیل میشوند که این نمایندگان از جانب تمامی مردم ایران بطور آزاد ، داوطلبانه انتخاب می شوند . در این مجلس ، قانون های کلی و منطقه ایی اتخاذ می گردند و در صورت رایی اکثریت آراه جنبه قانونی بخود می گیرند ، و برای اجراه آن به قوه مجریه ، یعنی دولت انقلابی محول می شود . قوه قضاییه نیز با توجه به قانون اساسی دمکراتیک کشور ایران و در خارج از اعتقادات مذهبی و اما با توجه به دمکراسی های جهانشمول و با توجه به منشور حقوقی سازمان ملل متحد ، قضاوت خواهد نمود و حکم صادر خواهد کرد .

13 _ جنگ هشت ساله مابین ایران و عراق ، بعد از چندین سال همچنان به عنوان یک معضل اساسی جامعه ایران پا برجاست و هنوز هم اثرات مخربی را در مابین جامعه تولید و باز تولید می کند . در ناشی از جنگ ، جدا از اینکه ملیونها نفر ، کشته ، زخمی ، معلول ، ناپدید از هر دو طرف درگیر را بوجود آورد ، میلیاردها دلار خسارت مالی را پدید آورد و هنوز هم این خسارات جبران ناپذیر گشته است . در حقیقت ، اگر این جنگ بوقوع نمی پیوست ، چه بسا هم اینک همه عزیزان از دست رفته خود در کنار همدیگر می دیدند و همه خسارات مالی و روحی ایجاد نمی شد . آنچه که پیداست ، اینک نیز مسله جنگ به یک مقوله قضاوتی ، حقوقی و قانونی برای رژیم محسوب می شود و با همین اندازه گیری نیز قضاوت می شود ، که " اگر نیروهای نظامی رژیم علیه صدام نمی جنگیذ ند " ، " چه بسا بخشی از خاک ایران در دست عراق قرار می گرفت " و یا " ایران تجزیه می شد " . کارکرد همین برهان های غیر منطقی چنان به منطق رژیم حاکمه تبدیل شده ، که انگار حق دارد جامعه ایران را در مستعمره خود قرار دهد و بتواند " هر بلاهایی را بر سر مردم در بیاورد " . در حقیقت رژیم با حربه جنگ هشت ساله تا کنون توانسته از آن استفاده سیاسی و تشبثاتی نماید . ما اعتقاد داریم که ، وقوع جنگ ایران و عراق قابل اجتناب بود . جنگ زمانی می توانست ، جنگ باشد که دو طرف درگیر در ان حضور داشته باشند . حال که در ناشی از پروپاگندهای اولیه رژیم حاکمه بر ایران زمینه هایی را بوجود اورد که رژیم صدام حسین به ایران حمله کند و بخشی از ایران را به اشغال خود در آورد . اگر سیاست و مقاصد دیگری در کار نمی بود ، جا داشت ایران حمله متقابل ننماید و بشیوه دیپلماتیک و از طرف سازمان ملل صدام حسین را به عقب نشینی وادار سازد و حتی غرایم جنگی متوجه طرف درگیر تحمیل سازد . ولی رژِیم حاکمه با پرهیز از هر گونه روابط دیپلماتیک ، به جنگ رفت و از همان ابتدا ، نیروهای خود را با شعار " جنگ تا تسخیر کربلا " سازمان داد و بعدا این جنگ را " مقدس " اعلام کرد . و این مسله نشان بر این بود که جنگ نه " مقدس " و یا " ملی " ، بلکه یک جنگ ارتجاعی و خانمانسو بود و شرکت در این جنگ به نفع اجرای سیاست توسعه طلبی و از جمله " تسخیر کربلا " بعنوان یک درونمای صدور ایدولوژی مذهبی شیعه به مناطق دیگر محسوب می گشت .

14 _ نیروی نظامی و انتظامی رژیم حاکم بر ایران جدا از مردم و یک وسیله ایی برای سرکوب توده ها ست ، روزی نیست که مردم مبارز و آزادیخواه ایران بتوسط این نیروها سرکوب نگردند و اعدام ها را به مورد اجرا در نیاورند . علاوه بر آن رقابت های بین سپاه پاسداران ، ارتش و نیروهای بسیجی ، همانند یک مسابقه می ماند که کدامیک از این ارگان ها سهم بیشتر ی را در سرکوب و جنایت ها را خواهند داشت . این نیروها از همان ابتدای به قدرت رسیدن رژیم جمهوری اسلامی ، بطور سیستماتیک به سرکوب کردن اعتراضات و مبارزات توده های ستمد یده ایران مشغول هستند . بویژه سپاه پاسدارن " انقلاب " اسلامی و ارگان اطلاعاتی اش در رقابت با ارتش ، با ایدولوژی کردن هر اقدام جنایتکارانه خود ، تمامی تارو پوت جامعه را در سیطره خود قرار داده و با ساختن د ه ها باند مافیایی ، هر گونه زندگی شرافتمندانه را از مردم سلب کرده و به کشتار همه جانبه و بیرحمانه توده ها مشغول شده است . در اینجا ما خواهان لغو فوری ارگان سرکوبگر سپاه پاسداران هستیم و اما خواهان این هستیم که یک ارتش مدرن توده ایی و مردمی برای حفظ و حراست مردم و جامعه تشکیل گردد .

15 _ صورت جامعه ایران از هر لحاظی نسبت به جوامع بین المللی خدشه دار شده و اعتبار جهانی خود را از دست داده است . از بی ارزش بودن وسیله پولی و مالی اش گرفته تا بی اعتمادی جامعه بین المللی نسبت به رعایت حقوق بشر و تا دخالت گری در امور کشورها . صفت هایی که برشمرده شد ، ناشی و انعکاسی از کاریابی و عملکرد تا کنونی رژیم حاکم بر ایران میباشد . رژیم جمهوری اسلامی در آغاز حکومت داری اش تا کنون نتوانسته و نخواسته روابط دیپلماتیک و حسنه ایی را با تمامی کشورهای عضو سازمان بین المللی و احزاب مترقی ایجاد نماید . اتخاذ شعار به اصطلاح " نه شرقی " ، نه غربی " بلکه جمهوری اسلامی از جانب سران و پایه گذاران حکومت یکی از پاشنه آشیل بحران روابط ایران با جامعه بین المللی است . علی رغم اینکه این حکومت با این شعار به میدان آمده ، ولی واقعیت ها ی موجود در روابط بین المللی نشان بر این هست که تنها بر اصطکاک و بالانس این رِژیم مابین این دو قدرت محدود بوده و بجز حرکت های سرکوبگرایانه و تروریستی از خود نشان نداده است و اما توانسته تمامی سرمایه های جامعه را مدیون چنین اقدامی نماید . سیاست های رژیم در خاورمیانه ، تشنج زا و بحران زاست . بی شک نتایج این تشنجات و بحران زا ، قبل از همه متوجه توده های مردم جامعه ایران بوده و تنها مردم ضرر و زیان دیده اند . ما ضمن اینکه تمامی سیاست های تشنج و بحران زای بین المللی و منطقه ایی رژیم را محکوم می کنیم ، طرفدار روابط حسنه با تمامی کشورهای بین المللی و احزاب و سازمان های مترقی می باشیم . و بویژه خواهان روابط تنگاتگ با کشورهای همجوار هستیم .

16 _ علیرغم وجود معضل اجتماعی بر شمرده و علرغم اینکه رژیم جمهوری اسلامی از هر لحاظی در بحران به سر می برد و ضعف و ناتونانی اش نسبت به سال های گدشته بیشتر شده است و تا جایی که توان حکومت داری خود را نسبت به سابق از دست داده است ، علرغم اینکه مردم آگاه و هوشیار ایران در مقابل رژیم جمهوری اسلامی مبارزه می کنند و نمی خواهند به شیوه سابق زندگی کنند ، باز می توان پی برد که سقوط رژیم در گرو وجود یک نیروی قدرتمند و سازمانگر د رهمگام و متحد با مبارزه توده هاست اما متاسفانه هنوز هم این نیروی توانمند شکل نگرفته است . شکل گیری این نیروه در شرایط کنونی ، اگر چه مشکل به نظر می رسد ، ولی ممکن هست . و فلسفه اتحاد و همبستگی برای تشکیل چنین قدرتی ، باید بر مبنای واقعیت های موجود جامعه ، انچه که در بالا برشمرده شد صورت گیرد . صف بندی های سیاسی موجود در اپوزیسیون رژیم جمهوری اسلامی از یک طرف ، و از طرف دیگر فقدان کشش و پتانسیل مبارزاتی و در عین حال توهم پراکنی " اپوزیسیون " خودی های داخل حکومت ، باعث قرسایشی کردن طول عمر حکومت شده است و ممکن هست ، باز طول عمر رژیم طولانی تر گردد . آنچه که به صف بندی های درون اپوزیسیون بر می گردد ، فقدان یک خطوط قرمز مابین خود و واقعیت های شکل حکومت داری در جامعه می باشد . مثلا در این موقع ، جمهوریت در ایران جمهوریت نیست و اگر هست ، مضر و نشانه ایی از خط قرمز . و اما در مقابل آن ، جمهوریت دیگری مطرح میگردد ، که به تبع نامشخص بودن پسوند اش ، فقدان حایل قرمز با جمهوریت کنونی است . اگر واژه لایک از جمهوریت برداشته شود و چاشنی دمکراتیک بدان تجویز شود ، باز تاثیر تعیین کننده ای در ماهیت ایجاد نمی کند . زیرا هر دو بلاخره به مرکزیت گرا می رسند . هچنانکه پیداست ، هرمی بودن قدرت سیاسی در ایران تا کنون موجب شده که در هر زمانی امکان لرزیدن ستون های جامعه فراهم شود . برای پیشگیری از لغزش های سیاسی و جغرافیای جامعه وجود معکبی شدن هرم های قدرت سیاسی است ، در اینجا بدون تردید جمهوری لایک ، دمکراتیک و فدرال ، مناسبت ترین شکل ساختن این هرم خواهد بود . اپوزیسیون غیر قانونی به ناچار باید روی این نوع ساختمانبندی ، یک دست و یک زبان باشند ، اگر خواهان برچیدن رژیم جمهوری اسلامی هستند .

اپوزیسیون غیر قانونی رژیم باید جدی تر روی مسایل کارگری و دستمزد بگیران و از جمله بر سر مسله زنان تاکید نماید . نصفی از جامعه ایران زنان تشکیل می دهند ، آزادی این نیرو ، یک نافرمانی ملی کامل علیه رژیم محسوب می گردد و امکان اینکه شیاره حکومت بابت این رویداد ازهم پاشده شود ، منتفی نیست .

شوربختانه، هم اکنون با چندین گرایش فکری و نظری متفاوت در جنبش سیاسی ایران مواجه ایم . یکی از گرایشات، دست کشیدن از سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و در شکل رادیکالش ، رفرم و اصلاح حکومت است. دومی اعتقاد بر سرنگونی رژیم و بجای آن یک حکومت کارگری و سوسیالیستی است. سومی سرنگونی رژیم ، بجای ان یک حکومت جمهوری لایک، چهارمی سرنگونی رژیم و بجای ان یک جمهوری لائیک و متمرکز، پنجمی سرنگونی رژیم ، بجای آن جمهوری لایک و غیر متمرکز . ششمی سرنگونی رژیم و بجای آن یک نظام پادشاهی مشروطه و هفتمی سرنگونی رژیم و بجای آن یک جمهوری لائیک ، دمکراتیک و فدرال. اگر همه گرایشات فکری را بر واقعیات های جامعه ایران وفق دهیم، به این نتیجه خواهیم رسید ، بجز گرایش اولی ، همه در مسله سرنگونی رژیم و جمهوری لائیک مشترکند، اما در نوع دیگری از جمهوریت ، تفاوت نطر وجود دارد . واقعیت ها و ساختمان بندی جامعه ایران نشان بر این هست که باید روی گرایش هفتمی تاکید بیشتری کرد .


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد