logo





نذر کتاب؛ ابتکاری از کارگزاران فرهنگی حکومت

چهار شنبه ۲۱ مهر ۱۴۰۰ - ۱۳ اکتبر ۲۰۲۱

س. حمیدی

در فرهنگ دین دولتی جمهوری اسلامی، آنانی را که به خیرات روی می‌آورند و پلو و خورشت بین مردمان عادی خیرات می‌کنند، "بانیان خیر" می‌نامند. برای بانیان خیر قیمه‌خوری و هلیم‌خوری مردم بیش از هر کاری ارج و قرب دارد. به همین منظور هم قرار است قیمه پلوی خیراتی بیش از غذاهای دیگر خدای ایشان را بر سر لطف بیاورد و بهشتی را در آخرت برای ایشان تضمین نماید. بدون تردید از موضوع نذر کتاب هم در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی چنین تأویلی صورت می‌پذیرد. چون نذر نذر است؛ چه قیمه یا کتاب، چندان توفیری با هم نمی‌کنند. در نتیجه در ساختار فکری مدیران حکومت، قیمه‌ی خیراتی و کتاب نذری خیلی راحت در کنار هم قرار می‌نشینند و کارکرد همسانی را برای این بانیان خیر به نمایش می‌گذارند.
در روایتی که صادق هدایت از متن داستان بوف کور خود به دست می‌دهد، قرآنی را بر سینه‌ی مرده می‌گذارند تا ارواح جن و شیطان از این مرده بگریزند. کارکرد کتاب و کتابخوانی نیز در جمهوری اسلامی از تصویری که روزگاری پیش از این صادق هدایت در بوف کور خود به نمایش می‌گذاشت، چیزی فراتر نمی‌رود. چون کتاب برای مدیران جمهوری اسلامی به همان کاری می‌آید که هدایت نمونه‌ای روشن از کارکرد خرافی آن را در متن بوف کور به نمایش می‌گذارد. اما جمهوری اسلامی طی چهار دهه که از عمر آن می‌گذرد چنین دیدگاهی را نسبت به کتاب توسعه بخشیده‌است. چون کتاب را فقط در محدوده‌ای از جزوه‌های دعا و قرآن و شرح زندگانی قدیسان شیعه هدفگذاری می‌کنند. چنان‌که حکومت همیشه به کتاب‌هایی غیر از آن‌چه که گفته شد، با دیده‌ی شک و تردید می‌نگرند.

از سویی تعریف جمهوری اسلامی از کتاب و کتابخوانی با نگاه متعارف شهروندان ایرانی سر سازگاری ندارد. در واقع آن‌چه را که جمهوری اسلامی کتاب می‌نامد، همیشه در رده‌ی گروه‌هایی از "متاب" رده‌بندی می‌گردد. حتا آن‌چه را که کتابخوانی می‌نامند، تا هنجارهای عوامانه‌ای از زیارت‌نامه خوانی و فاتحه‌خوانی نزول و سقوط داده‌اند. چون مدیران فرهنگی حکومت خیلی راحت و آسوده، دوغ و دوشاب را به هم می‌آمیزند تا حقه و ناسرگی خود را جای جنس سره و ناب بنشانند.

گفتنی است که در همین راستا چند سالی است که کارگزاران فرهنگی حکومت اصطلاح نذر فرهنگی باب کرده‌اند. با همین ترفند است که آن‌وقت به پدیده‌های ضد فرهنگی، سیمایی موجه و فرهنگی می‌بخشند. تازه قرار است ثوابی را نیز برای باورمندان آن در نظر بگیرند. لابد به اعتبار همین ثواب است که آخرت آنان را هم تضمین خواهند کرد. موضوعی که در عملی تبلیغی، دانسته و آگاهانه فرهنگ بالنده و رو به رشد جامعه را نادیده می‌انگارند تا جهانی موهوم از خرافه و سِحر را بر جای آن بنشانند. به همین دلیل هم شمار ناشران خودمانی دارای مجوز رسمی از وزارت ارشاد را به بیش از پنج هزار نفر افزایش داده‌اند. اما این ناشران خودمانی و دولتی کاری از دستشان ساخته نیست جز آن‌که از بام تا شام انواع و اقسام صحیفه‌ی سجادیه را به چاپ برسانند و یا به چاپ نمونه‌هایی از خاطرات "جانبازان جنگ" اکتفا نمایند.

هرگز نباید فراموش کرد، در جمهوری اسلامی نمونه‌هایی از جزوه و کتابچه را که گداهای دوره‌گرد شهر، آن‌ها را در گوشه و کنار به فروش می‌رسانند، کتاب می‌نامند. حتا شمارگان آن‌ها را نیز در آمارهای دولتی وزارت ارشاد می‌گنجانند. چون هرچه باشد برای این جزو‌ه‌ها و کتابچه‌ها هم، شکل و شمایلی از کتاب فراهم دیده‌اند. نوعی از کتاب که فقط به کار همان زیارت‌نامه خوان‌های پیر مسجد و تکیه می‌آید که روزگاری پیش از این فروغ فرخزاد از آن‌ها یاد می‌کرد تا فرسودگی و واماندگی فرهنگی جامعه‌اش را بنمایاند.

هرچه باشد اوراق مجلدی را که اینک گدایان شهرها در حاشیه‌ی آستانه‌ی امام رضا، شاه‌چراغ، حضرت عبدالعظیم، مرقد حضرت معصومه یا جمکران قم و امثال آن‌ها به فروش می‌ر‌سانند، کتاب می‌خوانند. پدیده‌ای که با طبیعت گداپروری جمهوری اسلامی سازگاری کامل دارد و تا کنون به رشد آن نیز یاری رسانده‌است. در واقع در چنین مکان‌هایی است که کتاب وسیله‌ای روشن برای درآمدزایی گدایان قرار می‌گیرد. تازه کتاب‌هایی از این گونه، نمونه‌هایی از قداست را نیز برای متقاضایان خود به اجرا می‌گذارند. حتا لازم نیست آن‌چه را که به نام کتاب از این گداها می‌خرند بخوانند. می‌توانند نمونه‌هایی از آن‌ها را بر تاقچه‌ی مسجد و خانه بنشانند تا برای مشتاقان خود قداستی موهوم بیافریند. عده‌ای هم نمونه‌هایی از همین کتاب‌ها را می‌خرند تا در مجلس ختم مرده‌ی خود خیرات نمایند. جمهوری اسلامی نمازخانه‌های مدارس، مساجد و حتا دانشگاه‌های خود را با انواع و اقسام همین کتاب‌های دعا زینت بخشیده‌است.

در فرهنگ دین دولتی جمهوری اسلامی، آنانی را که به خیرات روی می‌آورند و پلو و خورشت بین مردمان عادی خیرات می‌کنند، "بانیان خیر" می‌نامند. برای بانیان خیر قیمه‌خوری و هلیم‌خوری مردم بیش از هر کاری ارج و قرب دارد. به همین منظور هم قرار است قیمه پلوی خیراتی بیش از غذاهای دیگر خدای ایشان را بر سر لطف بیاورد و بهشتی را در آخرت برای ایشان تضمین نماید. بدون تردید از موضوع نذر کتاب هم در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی چنین تأویلی صورت می‌پذیرد. چون نذر نذر است؛ چه قیمه یا کتاب، چندان توفیری با هم نمی‌کنند. در نتیجه در ساختار فکری مدیران حکومت، قیمه‌ی خیراتی و کتاب نذری خیلی راحت در کنار هم قرار می‌نشینند و کارکرد همسانی را برای این بانیان خیر به نمایش می‌گذارند.

یادمان نرفته است که در روزگاری پیش از این، خانواده‌ها برای مردگان خود نمونه‌هایی از مفاتیح‌الجنان یا یا یک جزء از قرآن را به چاپ می‌رساندند. آن‌وقت در شناسنامه‌ی کتاب یادآور می‌شدند که این مفاتیح‌الجنان یا قرآن از سوی حاج‌آقای فلانی به مسجد وقف گردیده‌است. قاریان مسجد ضمن استفاده از این کتاب‌های دعا یا قرآن، صلواتی هم به روح واقف آن می‌فرستادند. ولی اکنون جمهوری اسلامی چنین اقتصاد مرده‌ای را از نو رونق بخشیده‌است و اسم آن را هم می‌گذارد نذر کتاب. به طبع بین این نوع از کتاب و کتابخوانی با نمونه‌های متعارف کتاب و کتابخوانی در جهان فاصله می‌افتد.

بانیان خیر جمهوری اسلامی اگر در رفتار خود صادق بودند، هزینه‌ی کتاب‌های درسی دانش‌آموزان کلاسی را تأمین می‌کردند. می‌توانستند به دانش‌آموزان مدرسه‌ای چند جلد واژه‌نامه و دانش‌نامه یا کامپیوتر و گوشی اهدا نمایند. اما انگار خدای این خیّران با کتاب‌های دعا و آش و خورشت نذری بیش از چیزهای دیگر آشنایی به هم رسانده است. چون خداوند آسمان هم در نمونه‌ای از رفتار مدیران جمهوری اسلامی نفرت خود را از هرچه واژه‌نامه و کامپیوتر و گوشی برای مردمان عادی به نمایش می‌گذارد.

همین نوع از کتاب‌های دعا و آداب زیارت، اقتصادی را نیز برای خویش فراهم دیده‌اند. چون هزاران نفر از ناشران وزارت ارشاد سوداگری دینی خود را به گسترش آن پیوند می‌زنند و از تسهیلات وزارت ارشاد نیز در همین راه سود می‌برند. آنان همگی کاغذ مصرف می‌کنند و دفتر و دستکی هم برای کاسبی خود فراهم دیده‌اند که در همین رابطه، افرادی را هم "سر کار گذاشته‌اند". چنان‌که از آن گدای دست‌فروش گرفته تا قاری مسجد و قبرستان، همگی گذران خود را به تولید و مصرف این نوع از کالاهای فرهنگی پیوند زده‌اند. جمهوری اسلامی نیز هنرش در آن است که بازار خوبی برای گردش کار چنین اقتصادی فراهم می‌بیند و به رشد آن از راه‌های مختلف یاری می‌رساند. قفسه‌های مسجد، غسال‌خانه و حتا مدارس کشور را نیز از نمونه‌های همین کتابها انباشته‌اند که هرگز در پهنه‌ی علم امروزی جایی نمی‌توان آنها را به حساب آورد. چون همگی به جای آن‌که فرهنگی بیافرینند، هنجارهایی از ضدِ فرهنگ را در جامعه به پیش می‌برند و به رشد خرافه و جاماندگی یاری می‌رسانند.

مجموعه‌هایی از حکومت چند سالی است که در سامانه‌ی اداری خود موضوع نذر کتاب را به پیش می‌برند. فرهنگسراهای شهرداری تهران، کتابخانه‌های عمومی وزارت ارشاد، نهادهای وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه‌های علمیه و مدارس وابسته به آموزش و پرورش در اجرا و عملیاتی کردن نذر کتاب با هم مسابقه گذاشته‌اند. آن‌ها در اجرای چنین هدفی تبلیغات صدا و سیما و دیگر روزنامه‌های دولتی را نیز به همراه خود دارند. تا آن‌جا که بر گستره‌ی از چنین برنامه‌ای موضوع خرافی نذر را هم بر ذهن مردم عادی می‌نشانند تا ورقه‌ای کاغذی و مجلد خود را به جای کتاب جا بزنند. پیداست که کتاب‌های دعا و زندگانی قدیسان شیعه در این راه، همیشه حرف نخست را می‌زنند.

جمهوری اسلامی باید همه چیزش با هم جور بیاید. موضوع کتاب و کتابخوانی نیز از شمول داستان این "همه چیز" جا نمی‌ماند. چنان‌که کتاب هم تعریف جدیدی از خود در دانشنامه‌ی جمهوری اسلامی بر جای می‌گذارد. با همین دیدگاه است که قصد دارند تا از نو تاریخ جدیدی را برای انسان ایرانی بنویسند. اما در این تاریخ جدید، تمامی پدیده‌های فرهنگی فقط بنا به قداست دین حکومتی است که وجاهت می‌پذیرند. پیداست که چنین تاریخی هرگز جهت پهنه‌های غیر دینی جامعه، هیچ توجیهی برای زندگی و زیستن نمی‌یابد. کارگزاران فرهنگی نظام هم اکنون از همه‌ی سازه‌های جدید علمی در راستای مشروعیت بخشیدن به همین واپسگرایی خرافی خود سود می‌برند. در چنین سامانه‌ای کتاب نیز به همراه اینترنت و کامپیوتر پدیدهای خطرناک معرفی می‌گردد و از نگاه بالادستی‌های حکومت باید به حتم بر حضور آزادانه‌ی آن در جامعه لگام زد تا گذشته‌ای سراپا خرافه و موهوم برای شهروندان کشور الگو قرار گیرد.


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد