logo





اعلامیه هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)

جنبش مستقل دادخواهی،
جنبشی برای کشف حقیقت و برای عدالت،
جنبشی برای رسوا ساختن جمهوری اسلامی در دادگاه بزرگ مردم ایران

جمعه ۲۶ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۷ سپتامبر ۲۰۲۱

جنبش دادخواهی شهدا و عزیز از دست داده ها این چهار دهه، اگر بتواند با جنبش دادخواهی قتل عام شدگان کرونائی در اثر فتوای خامنه ای در ممنوعیت واردات واکسن گره بخورد، آنگاه به جنبشی فراگیرتر و تاثیرگذارتر تبدیل خواهد شد. تجارب گرانبهای جنبش دادخواهی خانوادهای شهدا و عزیز از دست داده ها، می تواند چراغ راهنمای جنبش دادخواهی قتل عام کرونائی باشد. تاکید بر این نکته بسیار اساسی است که قتل چند ده هزار نفر در جریان ممنوعیت ورود واکسن کرونا، از همان منطقی تبعیت می کند که حق حیات انسان ها برای سران رژیم ، وقتی پای دیدگاه ها ، اعتقادات و نظرگاه های تاریک اندیشانۀ شان در میان است، از ارزش چندانی برخوردار نیست. اعزام گروه گروه جوانان مردم روی میدان های مین در جنگ ایران و عراق و حتی فرمان اجرای عملیات نظامی در طرح های لو رفته توسط دشمن، که به کشتار گسترده سربازان و جوانان کشور منجر شده ، از همین منطق تبعیت می کرد.
سی و سه سال پیش با فتوای خمینی هزاران زندانی سیاسی در تابستان خونین ۱۳۶۷ قتل عام شدند. امسال با فتوای علی خامنه ای مبنی بر ممنوعیت واردات واکسن ، شاهد قتل عام حداقل صد هزار نفر از هموطنانمان هستیم. عنصر اساسی هر دو فتوا، بی اعتقادی عمیق حاکمان جمهوری به حق حیات مردم است. در تمام این سی و سه سال، خانواده های داغدار آن جوانان عاشق زندگی و مبارز راه آزادی و عدالت و زندگی شایستۀ انسانی، پرچم دادخواهی را برافراشته نگه داشته اند. پیوند این دادخواهان، با خانواده های داغدار شهدای دهۀ شصت ، شهدای قتل های زنجیره ای ، ترورهای درون و برون مرز توسط "سربازان گمنام امام زمان" و شهدای کشتارهای دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ ، جنبش دادخواهی را به جنبشی تاثیرگذار و پرقدرت تبدیل کرده است. جنبش دادخواهی و حقیقت جوی خانواده ها، در همه این سال ها، با قدرت تمام از "خاوران" ها و "لعنت آباد"ها دفاع کرده و پرچم مستقل دادخواهی را با قدرت برافراشته نگه داشته است.

زنده نگهداشتن "خاوران" ها و "لعنت آباد" ها از آن رو مهم است که نشان می دهد، حاکمان جمهوری اسلامی بخشی از جوانان این کشور را به خاطر اعتقادات شان مهدورالدم می دانستند و می دانند و با قساوت تمام همچون داعش و طالبان به کشتن دگراندیشان دست زده اند. در تابستان خونین ۶۷ بسیاری از چپ ها با همین منطق به دار آویخته شدند هر چند بخشی از آنها مخالف جمهوری اسلامی نبودند و حتی از آن دفاع کرده بودند. بر پایه همین اعتقاد آنهاست که تجاوز به دختران باکره قبل از اعدام در تمامی دوران دهۀ خونین ۶۰ انجام می گرفت. همانگونه که داعش پس از اسارت دختران ایزدی، آنها را به بازار برده فروشان می فرستاد و یا به عقد جنگجویان خود در می آورد. بر این اساس اعدام و کشتار در جمهوری اسلامی، همچون کشتار توسط داعش یا طالبان، بر اصل بی اعتقادی به حق حیات دگراندیشان استوار است. کشتار جنایت کارانۀ بهائیان نیز از همین منطق قرون وسطائی تبعیت می کند.

جنبش دادخواهی اکنون با دستگیری حمید نوری(عباسی) در سوئد و تشکیل دادگاه برای محاکمه او به جرم قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ در همدستی با "هیئت مرگ" و با انتصاب ابراهیم رئیسی به عنوان رئیس جمهور رژیم اسلامی به عنوان یکی از اعضای "هیئت مرگ" ، امکانات بسیار گسترده ای برای طرح خواست ها و آگاه ساختن افکار عمومی در ایران و جهان بدست آورده است. اگر تا دیروز تنها بخش بسیار کوچکی از مردم از آن جنایت ها اطلاع داشتند، امروز هم به دلیل علنی تر شدن نقش مسولان اجرای فتوای خمینی و هم وجود شبکه های گسترده اجتماعی و رسانه های همگانی، امکان آگاهی رسانی به بخش بزرگی از مردم فراهم آمده است. روشن است که نتایج دادگاه نوری در این راستا می تواند مهم باشد، اما تداوم دادگاه و طولانی شدن جلسات آن، امکان بسیار درخشانی در اختیار جنبش دادخواهی قرار می دهد تا پیام خود و جمع بند بیش از سه دهه مبارزۀ خود برای کشف حقیقت را به گوش تعداد هر چه بیشتری از مردم ایران برساند. واقعیت این است که هنوز بخش عظیمی از مردم ایران و بویژه جوانان این کشور، از کشتارهای ددمنشانه دهۀ شصت و قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ اطلاع زیادی ندارند. از این رو ادامه دادگاه حمید نوری و پخش گستردۀ اخبار آن از طریق رسانه های قدرتمند همگانی و شبکه های اجتماعی، زمینۀ رسوائی و محاکمه جمهوری اسلامی در دادگاه بزرگ مردم ایران را بیش از پیش فراهم خواهد آورد. بر این پایه است که جنبش مستقل دادخواهی می تواند به جنبشی قدرتمند تبدیل شود و در کنار دیگر جنبش های اجتماعی، نقشی اساسی در تحولات بنیادی در جامعه ایفا نماید.

جنبش دادخواهی شهدا و عزیز از دست داده ها این چهار دهه، اگر بتواند با جنبش دادخواهی قتل عام شدگان کرونائی در اثر فتوای خامنه ای در ممنوعیت واردات واکسن گره بخورد، آنگاه به جنبشی فراگیرتر و تاثیرگذارتر تبدیل خواهد شد. تجارب گرانبهای جنبش دادخواهی خانوادهای شهدا و عزیز از دست داده ها، می تواند چراغ راهنمای جنبش دادخواهی قتل عام کرونائی باشد. تاکید بر این نکته بسیار اساسی است که قتل چند ده هزار نفر در جریان ممنوعیت ورود واکسن کرونا، از همان منطقی تبعیت می کند که حق حیات انسان ها برای سران رژیم ، وقتی پای دیدگاه ها ، اعتقادات و نظرگاه های تاریک اندیشانۀ شان در میان است، از ارزش چندانی برخوردار نیست. اعزام گروه گروه جوانان مردم روی میدان های مین در جنگ ایران و عراق و حتی فرمان اجرای عملیات نظامی در طرح های لو رفته توسط دشمن، که به کشتار گسترده سربازان و جوانان کشور منجر شده ، از همین منطق تبعیت می کرد.

جنبش دادخواهی فراگیر برای آن که بتواند به اهداف خود یعنی کشف حقیقت و زمینه سازی برای رسوا ساختن جمهوری اسلامی در دادگاه اکثریت گسترده مردم کشور دست یابد، بدان نیاز دارد تا جنبشی متحد و مستقل باقی بماند. برگزاری " ایران تریبونال" در پاییز ۱۳۸۶ و حواشی جریان دادگاه حمید نوری (عباسی) امسال در استکهلم نشان می دهد که چه خطراتی می تواند در کمین جنبش دادخواهی قرار گیرد و آن را از اهداف خود دور سازد. روشن است که جنبش دادخواهی نمی تواند به دستاویز کسانی تبدیل شود که "عدالت" برای ایران را با اتکا به کمک های این یا آن کشور خارجی خواستار می شوند؛ یا "آزادی" را از بینادهای گوناگون طلب می کنند؛ و یا خواهان ایجاد "دموکراسی" توسط بمب افکن های کشورهای امپریالیستی هستند و یا می خواهند "توانا" سازی مردم را از طریق بودجه های وزارت خانه های قدرت های جهانی به پییش برند. این نکته باید روشن باشد که بی اعتنائی به استقلال مردم ایران و قربانی کردن خون شهدای این مردم در راستای مطامع قدرت های منطقه ای و جهانی، نه تنها کمکی به مبارزات توده ای مردم نخواهد کرد بلکه دستاویزی در اختیار رژیم اسلامی برای سرکوب جنبش دادخواهی و ضربه زدن به آن قرار خواهد داد. همچنین جنبش دادخواهی نمی تواند محملی باشد برای خودنمائی های خودشیفتگان سیاسی که این جا و آن جا می توانند به این جنبش متحد و مستقل ضربه بزنند و باعث انفعال و انشقاق در میان خانواده ها شوند و به دشمنان جنبش دادخواهی سوخت رسانی کنند. تجربه فروپاشی چند روزۀ بیش از ۱۶۰ بنیاد و نهاد و تشکل به اصطلاح "مردم نهاد" دست ساخته با پروژه ها و پول های بنیادهای امپریالیستی در افغانستان، پس از فروپاشی دولت دست نشانده و تحویل قدرت به طالبان، نشان داد که چنین پروژه ها و نهادها و بنیادهائی تا چه میزان بی بنیاد و در میان مردم بی ریشه و بی اعتبار هستند و عمدتآ کارگزار سیاست های نواستعماری قدرت های امپریالیستی می باشند. این تجربۀ باید برای ما ایرانیان بسیار آموزنده و برای جنبش دادخواهی زنگ هشداری بسیار مهم باشد. هر نوع شائبه همسوئی جنبش دادخواهی با جریانات پروژه بگیر کشورهای سلطه جوی جهانی و منطقه ای، به وزن و اعتبار این جنبش در میان مردم ایران آسیب های جدی وارد خواهد ساخت و اهرمی قدرتمند در اختیار رژیم جمهوری اسلامی برای تطهیر جنایات خود و خاک پاشیدن در چشم حقیقت قرار خواهد داد.

سازمان ما، سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر) بار دیگر در برابر عظمت خاطره ی شهدای به خون خفته ی مردم کشورمان و در برابر درد و رنج خانواده های عزیز از دست داده، سر تعظیم فرود می آورد و هم چون گذشته پیمان می بندد که پیگیرتر و سازش ناپذیرتر از پیش از آرمان شهیدان راه آزادی، دمکراسی و سوسیالیسم دفاع کند و هميشه و درهر شرايطی در کنار جنبش متحد و مستقل دادخواهی خانواده های داغدار شهدا باشد.

سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
زنده باد آزادی، دمکراسی وسوسیالیسم
هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)
پنجشنبه ۲۵ شهريور ۱۴۰۰ برابر با ۱۶ سپتامبر ۲۰۲۱



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد