گیرم که نبینی رخ آن دختر چینی
ازجنبش او جنبش این پرده نبینی؟(مولانا)
سجده گاه من دیوانه جهانی دگر ست
که از او در نظرم نقش و نشانی دگرست
هر نفس از لب ِ نوشش هوسی می آید
چو زدل تا برِ دل راه ِ نهانی دگرست
نتوان رفت نهانی که ز غارتگر ِ عشق
پاسبانی دگر و تیر و کمانی دگر ست
مگر آن عاشق ِ صادق که ز غیرت بر ِ او
جان به کف، قطرۀ اشکش به بیانی دگرست
خون خورد؛ دیده ببارد؛ لب خندان آرد
بر در افتاده که وصلش به زمانی دگرست
شنود : "قبله مگردان، که سر آید هجران
هر زمان پرتو معشوق ز جانی دگرست
در کش آن جام و بنه لب به لب ِ رسوایی
بوسۀ من قَدَر است و ز دهانی دگرست *
تپش ونالۀ دل؛ آه ِ سحر؛ سوز ِ فراق
زمن است و به تو زیبد که زبانی دگرست
بینش از دید نتاند نظر ِ این لمعان
خامکاری** ست که بر در، نگرانی دگرست
محمد بینش ( م ــ زیبا روز)
تابستان 90
زیر نویس
* قدَر، به ظهور رسیدنِ خواست ازلی در زمانی مشخص
**خامکار، تازه کار و بی تجربه
@didarmasnavi
ادبیات عرفانی
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد