logo





از تهران تا کابل: مرگ بر طالبان

پنجشنبه ۱۸ شهريور ۱۴۰۰ - ۰۹ سپتامبر ۲۰۲۱

س. حمیدی

ایران از سویی مرزهای خود را بر روی افغان‌های مهاجر بسته است. ولی هر نفر افغان قریب ده میلیون تومان به قاچاقچیان مرزی می‌پردازد تا او را به نقطه‌ی امنی در داخل خاک ایران بکشانند. چنان‌که شمار گروه‌های جدیدی از افغا‌ن‌های مهاجر هر روز در تهران بیشتر می‌شود. اکثر آنان شب‌ها را در خانه‌ی آشنایان خودشان بیتوته می‌کنند. عده‌ای هم بدون داشتن سرپناه مناسب هم‌چنان روزگارشان در خیابان‌های تهران به سر می‌آورند. شب‌ها را نیز مجبور می‌شوند در بوستان‌های تهران به سر آورند. کم نیستند خانواده‌هایی که شب‌ها زیلویی در یکی از بوستان‌های شهر تهران پهن می‌کنند تا هم‌چنان خوابی آشفته را بر روی آن دوره نمایند.
جمهوری اسلامی به گروهک تروریستی طالبان تعهد سپرده است که از تظاهرات مخالفان ایشان در ایران ممانعت به‌عمل آورد. موضوعی که آشکارا و علنی پلیس ایران اجرای بی‌چون و چرای آن را در خیابان‌های شهر تهران و دیگر شهرهای کشور لازم می‌شمارد. چنان‌که در تظاهراتی که دیروز شانزدهم شهریور ماه مقابل سفارت پاکستان صورت گرفت، پلیس ایران افغان‌های معترض را از مقابل ساختمان سفارت پس زد. افغان‌ها سپس چاره‌ی کار را در آن دیدند که تظاهرات خود را به مراکز پرجمعیت شهر بکشانند. اما پلیس از این کار نیز جلوگیری کرد و آنان را تکه تکه نمود و از تجمع مجدد بازداشت.

امروز بعد از ظهر (چهارشنبه هفدهم شهریور) از نو تجمع دیگری مقابل سفارت پاکستان در خیابان فاطمی تهران شکل گرفت. پلیس این تظاهرات آرام را هم تاب نیاورد و به صفوف معترضانِ سیاست‌های خودانگارنه‌ی گروهک تروریستی طالبان، حمله‌ور شد. چنان‌که معترضان افغان از نو به سمت خیبان جمالزاده‌ی شمالی راه افتادند. زنان و مردان معترض هم‌صدا و بی‌پروا فریاد می‌زدند: "از تهران تا کابل / مرگ بر طالبان". سرآخر پلیس جمهوری اسلامی مقابل خیابان باقرخان، راه را بر معترضان بست. موضوعی که به درگیری بین معترضان و پلیس کشیده شد. ولی کت‌کاری تظاهرکنندگان از سوی پلیس هم نتوانست به متفرق شدن ایشان بینجامد. چنان‌که زنان و مردان افغانی در صفوفی متحد و به هم فشرده، هم‌چنان به راه خود ادامه دادند. اما این بار پلیس ضد شورش راهشان را در بلوار کشاورز بند آورد و آنان را وادار به عقب‌نشینی از مسیرشان کرد. حتا ضمن ضرب و شتم افغان‌های معترض، شماری از ایشان را نیز دستگیر کردند.

ولی این سرکوب‌های مداوم، هرگز پایان ماجرا نخواهد بود. چون هسته‌هایی از مقاومت افغان‌های تهران در مقابل طالبان شلخته و وارفته، شکل گرفته است که این هسته‌های مقاومت هر روز گسترش بیشتری خواهند یافت. در واقع، افغان‌های مهاجر دارند خودشان را در ایران پیدا می‌کنند و ضمن آن، شیوه‌هایی نو از مبارزه‌ی مسالمت‌جویانه را علیه مصادره‌چی‌های قدرت در افغانستان به کار می‌گیرند.

گفتنی است که ساکنان بومی و کسبه‌ی محلی مسیر تظاهرکنندگان افغان، هرگز در مقابل یورش پلیس ایران به زنان و مردان افغانی بیکار ننشستند. چون مردم محلی هم هنگام یورش پلیس صدای اعتراض‌شان را بلند می‌کردند. عده‌ای از مردم هم در بالکن آپارتمان‌های مسکونی خود به نفع افغانیها شعار میدادند. چنانکه ضمن همنوایی مردم عادی، از فضای خیابان شعاری علیه پلیس پا گرفت که: مرگ بر طالبان ایرانی. مگر بین آن‌چه که در تهران با مردم صورت می‌گیرد با آن‌چه که در خیابانهای کابل اتفاق میا‌فتد، می‌توان تفاوتی قایل شد؟ شهروندان هر دو کشور را با چماق اسلام سیاسی حاکمان خودخوانده، از حقوق مدنی و اجتماعی‌شان بازمی‌دارند. مردم و مغازه‌داران هم‌چنین مجروحان این حادثه را از دیدرس پلیس جمهوری اسلامی دور می‌کردند. پیداست که افغان‌های مهاجر در ایران تنها نیستند. آنان در وطن خود به سر می‌برند و همدلی و همیاری تمامی شهروندان ایرانی را به همراه دارند.

بدون تردید پلیس ایران هم از وقوع حوادثی از این دست چندان بدش نمی‌آید. چون سرکوب آن را مانور و تمرینی برای خود می‌پندارد. تا تجربه‌هایی از این دست را روزی و روزگاری بتواند در خصوص لت و پار کردن شهروندان ایرانی نیز به کار بگیرد. دولتمردان ایرانی هم از عملیاتی شدن چنین سرکوب‌هایی خوشحال به نظر می‌رسند. چون می‌توانند از فرآیند آن به عنوان برگی مثبت و برنده، در سیاست‌بازی نهانی خود با طالبان سود بجویند. خلاصه هرچه باشد هیچ گربه‌ای در راه رضای خدا موش نمی‌گیرد. جمهوری اسلامی هم دارد در عمل برادریش را برای طالبان به ثبوت می‌رساند و به طور حتم ضمن مذاکرات دیپلمات‌هایش با سردسته‌های تروریست ایشان در کابل، مزدش را هم به قدر کافی خواهد گرفت.

ایران از سویی مرزهای خود را بر روی افغان‌های مهاجر بسته است. ولی هر نفر افغان قریب ده میلیون تومان به قاچاقچیان مرزی می‌پردازد تا او را به نقطه‌ی امنی در داخل خاک ایران بکشانند. چنان‌که شمار گروه‌های جدیدی از افغا‌ن‌های مهاجر هر روز در تهران بیشتر می‌شود. اکثر آنان شب‌ها را در خانه‌ی آشنایان خودشان بیتوته می‌کنند. عده‌ای هم بدون داشتن سرپناه مناسب هم‌چنان روزگارشان در خیابان‌های تهران به سر می‌آورند. شب‌ها را نیز مجبور می‌شوند در بوستان‌های تهران به سر آورند. کم نیستند خانواده‌هایی که شب‌ها زیلویی در یکی از بوستان‌های شهر تهران پهن می‌کنند تا هم‌چنان خوابی آشفته را بر روی آن دوره نمایند.

جمعیت افغان‌های مقیم ایران هرچند از سه میلیون نفر هم فراتر می‌رود، ولی وزارت کشور جمهوری اسلامی فقط حضور کمتر از هشتصد هزار نفر از ایشان را به رسمیت می‌شناسد. جدای از این، مأموران دولت ایران برای تمدید کارت سبز ایشان هم تعلل می‌کنند. تازه، همین گروه هم حق ندارند در هر جایی از ایران به کار اشتغال داشته باشند. در ضمن، افغان‌ها مدعی هستند که دولت ایران تسهیلاتی را که سازمان ملل برای ایشان فراهم می‌بیند، بالا می‌کشد. چون دولت ایران آنان را از تحصیل و بهداشت همگانی بازداشته است. افغان‌های مقیم ایران هم‌چنین از تزریق واکسن کرونا نیز بازمانده‌اند. متأسفانه تا کنون سازمان ملل نتوانسته در این خصوص تسهیل‌گری لازم به عمل بیاورد. مگر می‌شود تزریق واکسن را برای قریب چهار میلیون افغانی مهاجر نادیده انگاشت؟

اسلام سیاسی در تهران با اسلام سیاسی طالبان احساس خویشی می‌کند. دولتمردان جمهوری در رسانه‌های خود چنان تبلیغ می‌کنند که طالبان امریکایی‌ها و اروپایی‌ها را از کشور خود پس رانده‌اند. این موضوع در حالی در رسانه‌های ایران تبلیغ می‌شود که موضوع وطن و شهروندان آن هیچ جایگاهی در ذهن طالبان ندارد. آنان توهم خود را به سیاست کشانده‌اند، هم‌چنان که در ایران جمهوری اسلام نیز مصادره‌چی‌های قدرت چهل و دو سال است با همین توهم خویش به بازی سیاسی اشتغال دارند. اسلام سیاسی هر گروه، به نمونه‌ای از دین‌گردانی همگانی در بین مردم دل خوش می‌کند تا مردم همگی از قالب‌های فکری ایشان پیروی کنند. در عین حال، اسلام هر گروه از ایشان، اسلامی ویژه و خودمانی است که چند و چون آن را بر مبنای طبیعت جهل‌آمیز خودشان فرآوری کرده‌اند. حتا نیروهای معتدل یا اصلاح‌طلب مسلمان هر دو سوی مرز، به این نگاه تنگ‌نظرانه دست یافته‌اند که حکومت کردن فقط باید در انحصار اسلام سیاسی خودشان باشد. چون روز روشن می‌خواهند مردم از باورشان به توبه بکشانند.

اسلام سیاسی هر دو سوی مرز ایران و افغانستان از پدیده‌ای "اجتماعی شدن" در جهان امروزی جا مانده است. آنان همچنان بر دنیایی از تنهایی و جاماندگی خود در جهان امروزی می‌تنند. یادمان باشد که زمانی روح‌الله خمینی تکرار می‌کرد که اقتصاد "مال خر" است. او حتا بر خلاف وعده‌اش در قبال رعایت آزادی‌ها عمومی مردم، یادآور شد که خدعه کرده است. چون در قرآن خدعه کردن قداست می‌یابد تا آن‌جا که خداوند خودش را بزرگ‌ترین مکار و خدعه‌گر می‌نامد. قرآن به صراحت می‌گوید: و مکروا ومکرالله واللهُ خیرالماکرین (و منکران مکر ورزیدند و خداوند هم در پاسخ‌شان مکر در میان آورد، و خداوند بهترین مکر انگیزان است) آل عمران آیه‌ی ۵۴ ترجمه‌ی بهاءالدین خرمشاهی. شکی نیست که مدعیان اسلام سیاسی باورشان را نیز بر پایه‌ی چنین گفته‌هایی از قرآن سامان می‌بخشند تا به مردم مکر بورزند و خدعه را امری لازم بشمارند. همان‌گونه که روح‌الله خمینی نیز کاربرد آن را فریضه‌ای واجب می‌دانست.

خلاصه‌ی کلام، مخالفت مهاجران افغانی ایران با حکومت خودخوانده‌ی طالبان، شیوه‌های جدیدی از مبارزه را تجربه می‌کند. شیوه‌هایی که چندان هم با مکر و خدعه‌گری اسلام سیاسی زمانه ناآشنا نیست. از همین حالا در این مبارزه زنان افغان نقش برزگت‌ری را به پیش می‌برند. چون آنان به خوبی دریافته‌اند که در نخستین خاکریزهای نبرد با طالبان به سر می‌برند. شهروندان افغان حکومت طالبان را یک بار آزموده‌اند و نمونه‌ای کامل از آن را هم در ایران جمهوری اسلامی به نظاره نشسته‌اند. این نوع از اسلام سیاسی چیزی جز تکروی، خودخواهی، تنگ‌نظری، سرکوب و ترور با خود به همراه نخواهد داشت. حتا پاک کردن آن با خدعه و مکر از ذهن مردم، هرگز ممکن نخواهد بود. ملاعمرهای کابل و روح‌الله خمینی‌های ایران را هرگز نمی‌توان با تجربه و آزمون دگرگون کرد. چون آنان هم‌چنان همان آیه‌ی ۵۴ از سوره‌ی آل عمران را پیش روی خود دارند که این آیه نیز هرگز تغییر نمی‌پذیرد.


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد