در جهان هنردست بشريت، تكنيك توليد فرش جايگاه ويژهای دارد. درگستره تاريخ، تكامل و توسعه فرش يكی از نشانه های هنر دست شرق شد. در شرق هيچ فرآورده ديگری جز فرش اين چنين با اين شدت بر غرب تسلط نيافت. امروزه اين فرش در محيط جغرافيايی گستردهای بافته میشود. دراين عرصه اگر شرق آسيا را مستثنی كنيم، توليد آن از آسيای صغير شروع و تا سمرقند و مرزهای چين پايان میيابد. تعيين دقيق اينكه توليد فرش در شرق درچه زمانی، كجا و به دست چه كسی برای نخستين بار بافته شده يا در حقيقت اختراع شده، معلوم نيست. تاريخ آشكار و روشن فرش دستباف درپانصد سال پيش از ميلاد آغاز میشود. فرش «پازيريك» كه کهنترين فرش بافته شده ازنخ و پشم شتراست، به اين دوره تعلق دارد. اين فرش درگور پادشاه «اسكيت»ها، مردمان منطقه بخش جنوبی سيبری يافت شد. طرح و نقش و نگار اين فرش سنجيده شده و دارای تنوع رنگ وتعداد گرههای بکار رفته درآن درهرمترمربع سه هزار و دويست گره بود. ساختمان طرح و نقش اين فرش آن علامت مشخصهای را نشان میدهد كه خود را پيش ازهرچيز ديرتر در فرش ايرانی یافتند. زمينه اين فرش سرخ و حاشيههای باريك دورتا دور آن با طرح هندسی هشت ضلعی پرشده كه ديرتردرفرشهای تركمنی به طرح گؤل (Göl) تركمن شبيه است. دراين حاشيههای باريك كه با جانوران افسانهای بالدار در چهارضلعی های كوچك و گلهای كوچك ستاره مانند نيز نقش بسته، به يك حاشيه عريض با طرح گوزنهای پشت سرهم و درحال حركت ختم میشود. حاشيه اصلی را سواركاران سوار براسب پركرده و كنارههای بيرونی فرش با حاشيه بافت باريك شبيه ميانهً فرش نقش شده است. رنگهای به كاربرده شده دراين فرش، سرخ، آبی روشن، زرد متمايل به سبز و نارنجی است. نوع گره آن گره تركی است. عقيده براين است كه اسب و سواركاران آن يادآور نقشهای تخته سنگ«نينوا» و«تخت جمشيد»کهن است. اما شماری از پژوهشگران در اين فرش ارتباط بلافصلی را بين كورگانِ«پازيريك» با فرهنگ تركی كهن میبينند.
تاريخ بافت فرش به دليل اينكه به گونهای ناکامل از نسلی به نسل ديگر به ما رسيده، نمیتوان دادههای دقيقی را درباره آن گفت. البته برای گروه خاصی از فرشها میتوان تقريبا به طورمطمًن منشاء و تكامل نقشهای آنها را تعيين كرد. بدون شك منشاء فرش در مشرق زمين است. احتمالا پيدايش آن از ضرورت گرم كردن چادر(يورت) كه ازسوی شبانان چادرنشين ساخته شده، سرچشمه میگيرد. در باره اين مسئله كه فرش«پازيريك» دركجا بافته شده، نظر واحدی بين پژوهشگران نيست و تا به امروز هم بطور قطع و يقين روشن نشده است. پژوهشگر«م. ديماند» دراين فرش محصول و فرآوردههای ايران را می بيند، كه درآن موتيفهای آشوریهای بابل، هخامنشی و«اسكيت»های منطقه جنوب سيبری با هم آميخته شدهاند. پژوهشگر«يو. شورمان»بر اين عقيده است كه اين فرش در مناطق آذربايجان و ايران آن زمان بافته شده است. عقيده ديگری را «ج. بِنِت»نمايندگی میكند. وی در فرش «پازيريك» كار ومحصول «اسكيت«های مغول را میبيند كه درآن هنر سبك حيوانات نقش بسته است. وی معتقد نيست كه اين فرش درايران توليد شده باشد و عقيده خود را چنين مدلل می سازد كه «اسكيت»ها خود يكی ازخلقهايی بودند كه دايم به سوی غرب مهاجرت میکردند. به نظر میرسد چنين چيزی غيرممكن است كه اين خلق فرشی را بيش ازسه هزاركيلو متر به منطقه خود حمل كرده باشند تا با آن بخواهد گورِ يك حكمران يا اشراف را زينت بخشد. برخی از پژوهشگران آن را اثر تركهای قديمی آسيای مركزی به حساب میآورند. «ج. بِنِت»دیدگاه خود را با اين تز كه مهد و گهواره فرش شرق درتركستان شرقی ومغولستان قرارداشتند، محرز میسازد.
در بافت فرش «پازيريك» هيچ اشارهای به محل توليد آن نيست. گره اين فرش گرچه گره فرش « Ghiordes»( يكی از شهرهای تركيه در آناتولی) را نشان می دهد، اما درگورهای شبيه آن باقی ماندههای فرشی يافت شدند كه گره های آن به صورت گرههای Senneh بافت (دركردستان ) هستند. به هرحال اين قديمی ترين فرش شناخته شده، نشان میدهد كه چگونه تعيين محل دقيق باقی ماندههای منسوجات آن دوران كه كجا و يا درچه زمانی بافته شده اند دشوار است. آخرين نظر درباره منطقه پيدايش بافت فرش توسط اكتشافات«سِرآورل اشتاين»ارائه شد. وی درسال 1920 دركاوشهای خود درشهركهن و قديمی تجاری «لولان» Loulan در تركستان شرقی باقيماندههای فراوان فرشی را پيدا می کند كه درگره های« Ghiordes» و اسپانيايی بافته شده بودند. اين فرشها متعلق به دويست تا سيصد سال پيش از ميلاد بودند. همين جا اين پرسش پيش میآيد كه آيا اين فرشها درتركستان شرقی بافته شدهاند يا اينكه ازغرب ايران بمثابه كالای تجاری آورده شده بودهاند. پژوهشگر روسي «رودنكو» در كورگانِ «باسادای»، واقع در180 كيلومتری غرب «پازيريك»، زين اسبی را كه از يك قطعه فرش درست شده بود، پيدا میكند. گره موجود دراين قطعه فرش به صورت گره« Senneh» بوده كه دريك مترمربع هفت هزار و پانصد گره وجود داشتند. برخی كشف فرش و باقيمانده زين اسب در«پازيريك» را تاييدی بر سنت نه اتفاقا هنر«اسكيت»ها دراين منطقه میدانند، كه زين اسب بمثابه كالای صادراتی میتوانسته باشد.
باقی ماندههای كوچكی از فرش از پانصد تا ششصد سال پيش ازميلاد توسط آلمانیها درسال 1906 ميلادی كشف شدند، كه درآن طرح «سگی درحال حركت» و اشكال لوزیهای كوچك رديف شده قابل شناخت بودند. اين فرش پانصد گره دريك مترمربع داشت. برای سدههای متعاقب تاكنون دلايل ومدارك روشنی برای تكامل سپسين وگسترش فرش شرق وجود ندارد. بجز منابع نوشتاری وگزارش تاريخی درمورد فرش دوران ساسانيان (642- 224 ) پيش ازميلاد که درقصر خسروشاه وجود داشته است. تاريخ نويس ايرانی خواجه رشيدالدين (1247 – 1318) دركتاب تاريخ جهان گزارش می دهد كه در شش زيرگروه قبايل اوغوز، هر قبيله توتم حيوانی خاص خود را داشته است. وی از شتر، سگ، گرگ، گوسفند، گوزن و روباه نام میبرد. تقسيم قبایل به شش گروه يك معيار گيتی شناسی (Kosmologie ) را به دنبال دارد. زيرا خورشيد، ماه، آسمان ، ستاره ها، دريا و كوه وجود دارند. مدارك و دلايل آشكاری برای وجود فرش مربوط به دوران دودمان سلجوقيان است. سلجوقها در تركستان غربی ساكن بودند. در مهاجرت خود به سمت غرب، درسال 1038 ميلادی بر ايران حاكم شدند. دراين دوره بود كه قبايل ترك مهاجرت خود را به سمت ايران آغاز كردند و در نواحی آذربايجان و همدان سكني گزيدند وبه همراه خود نقش و نگار فرشهای خود را آوردند. اما اينكه گفته شود، نوع گرههای فرش را هم درهمين زمان با خود به همراه آورده اند، می توان گفت كه اين سخن خلاف واقع است. زيرا گره Ghiordes (تركيه) دراين منطقه از سيصد سال پيش ازميلاد شناخته شده بود. تحت سلطه سلجوقيان فرش بافی يا توليد فرش در تمامی آسيای صغير گسترش يافت. در فرشهای سلجوقيان موتيفهای تركمنی با شرق دور يكی میشوند. درسده دوازده ميلادی نخستين فرش سلجوق از تركيه به شهر ونيز ايتاليا وارد می شود. اين فرش در اصل دارای طرح و نقش گوً ل (Göl) تركمنی را داشت. بعدا به اين طرح و نقش موتيف حيوانات نيز وارد میشوند. میتوان گفت كه درموزههای كنونی اروپا تاريخ فرش نخست به سده سيزده تعلق دارد، مانند فرشهای سلجوقی سده سيزده از«قونيه» يا «بیشهیر» تركيه يا فرشهايی كه ازسده چهارده شناخته شدهاند. با تشكيل امپراتوری عثمانی درسال 1453 ميلادی تصرف «كنستانتينپول» بيزانس و 1517 ميلادی فتح مملوك قاهره، فرش تركی با توليد در مانوفاكتورهای بزرگ ظاهرمیشود. تركيه دارای يك سنت فرش به ارث رسيده از دوران سلجوقها، ازسده يازده تا سيزده است كه تا امروز نيز محسوس است.
از سوی ديگر در تركيه درفرش منطقه «برگاما» كه در موزه لندن قراردارد، میتوان تاثير موتيف های فرش تركمن را به ويژه در فرش«برگاما – قیز»از سده هيجده مشاهده كرد. فرش ديگری از اين منطقه از سده نوزده در موزه شهر مونيخ وجود دارد، كه میتوان آن را نوعی اثر ترك- تركمني ناميد. فرش مشهور ابريشمي مملوكهای قاهره، كه مربوط به نيمه اول سده شانزده و در گره ايرانی و به رنگ قرمز، سبز و آبی است ، در موزه وين قراردارد. در اين فرش طرح اشكال هندسي فرش تركمن را می توان ديد. در سده سيزده پس ازحمله مغول به ايران وتسلط بر آن، مغولها تاثير ناتورالیسم هنری خود را به صورت هنری نو بر ايران به جا می گذارند كه آن را می توان ناتوراليسم شرق دور ناميد كه بعد ها هنرايرانی آن را بسيار غني كرد. فرش ايرانی كه بیشك از صدها سال پيش توليد میشده ، نخست در سده شانزده است كه ظاهر میشود. يعنی تكامل و توسعه جامع فرش ايرانی نخست با آغاز دوران صفويان شروع وبا مرگ شاه عباس دوم درسال 1674 ميلادی دوران طلايی هنر ايرانی و با آن دوران شكوفايی فرش ايرانی افول میكند. (فرش شرق. نويسندگان اِ .هاينس و ر.مارتين). دردوران نوين فرش ايران بمثابه مرغوبترين و مشهورترين فرش شرق به حساب میآيد.
تحت حكومت صفويان بود كه كارگاههای سلطنتی توليد فرش در شهرهای تبريز، كاشان، كرمان، اصفهان، شيراز و هرات به وجود آمدند. كمی ديرتر نخستين فرش مناطق چند خلقی قفقاز ظاهرمی شود، كه درآن تاثير فرهنگ فرش جنوب ايران، شرق دور و ترك آشكار و اين سبك قالب است. دين اسلام پس از تسلط برايران و آسيای مركزی، نه تنها تاثير خود را بر فرهنگ وهنر ايران گذاشت، بلكه درطرح برخي فرشهای تركمن مانند، نمازليق(سجاده) برای عبادت و اجرای نماز البته با طرح ونقش خاص هندسی نيز گذاشت. در سده های بعدی كه منطقه آسيای مركزی منطقه تحولات سياسی خلقها شد، همچنان طرح و نقش ونگار فرش های ايرانی، تركمنی و چينی تاثيرات خود را بر فرش های توليد شده میگذاشتند. مثلا فرش آنتيك سمرقند كه درآن طرح و نقشهای فرش مربوط به موتيفهای شرق نزديك است، اسلوب ونقش و نگارهای شكوفههای گل با زمينه سرخ، سمبول خوشبختی چينی است. درحاشيه آن موتيف شاخ قوچ تركمی نیز وجود دارد. چادرنشينان تركمن در طرح و نقش و نگار فرشهای خود به دو سمبول اصلی «گول» (Gül) و «گوًل» (Göl) كه به نادرست اغلب به يك معنی و مفهوم بكار میروند، اكتفاء میكردند. گول (Gül) واژه ای است فارسي و به معنای گُل است. فرشهای تركمن گرچه میتوانند «گول» ) (Gül)(گُل) شبيه هم داشته باشند، اما در سمبول «گوًل») (Göl، مشخصه ويژه و اصلی فرش قبايل تركمن، تفاوت خود را نشان میدهند كه هرفرش ازسوی قبيله خاصی بافته شده است. مانند، «تكه»، «يموت»، «ساريق»، «قيزيل آياق»، «پنده/ سالور» و«كِركی».
فرش تركمن
چادرنشينان تركمن ازگذشته های دور در منطقه ای از افغانستان تا مرزهای ايران و در امتداد تركستان كه تا دريای مخزر وسعت داشت، سكنی گزيدند. هسته اصلی اين خلق در دوران نوين درجمهوری تركمنستان، ازبكستان، جمهوری های خودمختارسابق قاراقالپاق، منطقه جنوبی دريای آرال و بخش ديگری درايران زندگی میكنند. یعنی تركمنها در منطقه بسيار گسترده آرال زيست داشتند. اين منطقه شامل فلات وسيع و مناطق كوهستانی هستند كه ارتفاع آنها به هشتصد متر نيزمیرسيده است. دراين دوران تنها دركنارههای رودخانهها وجود يك اقتصاد ساده شبانی امكان پذير بود كه با مهاجرت ازچراگاهي به چراگاه ديگرعملی می شد. پايه و زمينه تغذيه تركمنها را، كه گوسفندان دنبه دار و دركنار آنها تعدادی شتر و اسب تشكيل میداد، زيست آنان اما با يك جنگ مداوم با طبيعت و قهرآن تعيين شده بودند.
تركمنها نه تنها میبايست خود را عليه تاثير و قهر طبيعت حفظ میكردند، بلكه همچنين براثر اين عوامل از مناطقی كه به عنوان چراگاه آنان بود، بايد همواره دفاع كرده وگسترش داده می شد. به اين صورت شد كه اين خلق چادرنشين به يك خلق جنگجو تبديل گشت، كه تا آغاز سده بيست ميبايست اشكال زندگي خود را حفظ و ازآن دفاع كند. اما بعدها برخی ازآنان به كشاورزی روی آورده و از يورت نشيني بيرون آمده و درشهرها و دهات اسكان يافتند و با شهرهای بزرگ و مناطق وسيع چون بخارا، مرو، پنده و خيوه كه مراكز تجاری بودند، ارتباط پيدا كردند و شروع به تبادل كالای خود يعنی فرش دربرابر نمك، غله، شكر، چای و غیره كردند. اين فرشهای تعويض شده از طريق كاروانها به شهرهای قديمی و بزرگ روسيه و از آنجا به اروپا نفوذ میكردند. در مناطق ديگر شرق كه بافت فرش توسط مردان و زنان انجام میشد، در نزد تركمنها تنها زنان بودند كه به توليد فرش میپرداختند. مردان تركمن به گله و رمهها رسيدگي میكردند و زنان بمثابه حاكمان يورت (چادر) به امور يورت، خانه داری و رسيدگي به فرزندان و دركنارآن به توليد فرش پرداخته و تمام كارهای اوليه فرش اعم از تهيه و تدارك پشم و افكندن طرح فرش را انجام میدادند. فرشبافی در نزد تركمنها كه توسط زنان انجام میگرفت، فاكتور مركزی وعمده زندگی اجتماعی - اقتصادی آنان بود، كه از اهميت بسياری برخوردار بوده است. بويژه دراين عرصه برای بافت زين اسب كه بمثابه سمبول قدرت ارزش داشت، دقت بيشتری به كاربرده میشد. كار زنان دراين راستا تنها به توليد فرش پايان نمیيافت، بلكه آنان بايستی نمد هم توليد میكردند، كه دربرابر سرما مقاومت کرده وهم كف پوشی داشته باشند. در شرق نزد هيچ خلق ديگری بجز تركمنها، فرش و ساير موارد نساجی چنين هدفمند و به گونهای سنتی توليد نشده است. اينكه تركمنها چه زمانی آغاز به بافتن فرش كردهاند، تعيين دقيق دوره آن دشوار و نقطه نظر كاوشگران دراين مورد نيز بسيار متفاوت است. واقعيت اين است كه كهنترين فرش تركمنِ شناخته شده كمتر ازهزار وهشتصد سال نيست، اما اين به آن معنی نيست كه پيش از اين زمان هم نزد تركمنها فرش وجود نداشته است. زيرا دليل آن وجود موتيفها و طرح فرشهايی مانند، هشت ضلعیها ی تركمنی است كه خود را در فرشهای صدها سال پيش از ميلاد نشان میدهند.
نظريه ای كه مدتها است تاييد شده اين است كه تركمنها درآغاز به فرشهای خود بمثابه اشيايی دارای كاربرد ناب ، بدون ارزش هنری می نگريستند. اما بعدها دراين نگرش تجديد نظر شد. دورهای آغاز شد كه تركمنها به ارزش هنری كاردست خود آگاه شدند وآنگاه اين هنر ارزشمند بمثابه كالای قابل تعويض شناخته شد. اينكه چرا هيچ فرش آنتيك مخصوص تركمن وجود ندارد، پيش ازهرچيز به اين دليل است كه منطقه زيستگاه تركمنها، نخست درسده نوزده ميلادی بود كه درارتباط تنگاتنگ با دنيای مدرن قرارگرفت. پس از اينكه روسيه تزاری اين منطقه را غصب كرد، به همراه آن نيزساختمان راه آهن آسيای مركزی آغاز بكار كرد، كه مسيرآن از راه كاروانی قديم تاشكند به دريای خزر بود. فرشهای تركمن كه در حكومت تزار نیز مورد استفاده گرفت، اشرافيت روس را به سرعت شيفته خود كرد. فرش تركمن توسط تجار روس كه اكنون به اين منطقه رفت وآمد می كردند به روسيه برده شد. اروپايیها نيز كه اين فرش را در روسيه شناخته بودند، كمتر از اشراف روس شيفته فرش تركمن نبودند. در اين منطقه بزودی فرش تركمن تبديل به يك مسئله سياسی شد. روسيه امكاناتی را می شناخت كه اين فرش را بصورت درجه يك و با كيفيت بالا صادركند و بخاطر مسائل سياسی با ايران درآن دوران، مرز ايران و هند را بست.
آنچه كه تركمنها با سرزمينهای همجوارخود معاوضه میكردند، ماده رنگی بود كه خود توليد نمیكردند. اما بعدها دولت روسيه ازطريق راه حل دولتی، رنگهای مورد كاربرد فرش را از اروپا به روسيه وارد كرد وتجار روس اين رنگ ها را در قبال تعداد معين فرش تركمن تعويض میكردند. قبل از اين پديده، تركمنها رنگهای مورد نياز خود را ازگياهان میگرفتند. پس از انقلاب اكتبر در روسيه و سال های پس ازآن، تحول بزرگي درفرش بافی تركمنها رخ داد. اين تحول به نقش ونگار و كيفيت آن لطمهای نزد. دراين دوران مانوفاكتورها و صنايع فرش بافی ايجاد شدند كه درآن فرش تركمن با هدف صادركردن آن بافته شد. تنها تفاوتی كه اين فرشهای جديد داشت، اندازه آنها بود كه با فرشهای قديمی تركمن، آنهم به علت تقاضای بازار فرش، اختلاف داشت. نام فرشهای تركمن، نام قبايلی است كه درآنجا بافته میشود. البته فرشهايی هم وجود داشتند كه خارج ازاين چارچوب بودند، مانند فرش بخارا كه آنهم می بايست به صورت استاندارد بافته میشد. درفرش تركمن مشخصههای ويژهای وجود دارند كه برای كاربرد مخصوص فرش خوانده میشوند، مانند: «اِنگسی» (Engsi) يا «اِنِسی» (Enessy) ويا «تكه اِنگسی» جهت پرده درِ ورودی يورت (چادر) به كار میرود، يا «اُسمولدوق» (Osmolduk) فرش پنج ضلعی زينتی كه در عروسیها روی شتر انداخته میشد، يا اينكه وارد يورت (چادر) میشدی «اِنگسی» آويزان بود و يا «هاچلو» (هاچلی - خاج لی ) که روی زمين قرارمیگرفت. «گِرمِچ» برای پادری بود و گهواره كودك نیز از فرش تهيه میشد. تركمنها كه ازقبايل گوناگون متشكل شده بودند، هركدام موتيفهای فرش خود را داشتند كه ازذوق و استعداد آنان برمیآمد. بزرگترين قبيله تركمن، «تكه» های يورت نشين (چادرنشين ) بودند كه درجنوب تركستان و در ايالت خراسان زيست داشتند، سپس«يمود»ها كه درگروههای كوچك درچراگاههای وسيع زندگی میكردند. به قبايل كوچك ديگر «سالور»ها، «پنده»ها، «آراباچی» ا، «بوساچلی»ها، «چوودور»ها و «ساريق»ها و همچنين «قيزيل آياق»، «اُغورچلی»، «بشير»، «ايگدر»، «گوگلان»، «جعفربای» و. . . تعلق داشتند. «ارساری» خود يك قبيله بود. فرش های «ارساری» همواره دارايی علامتی است كه نشانگر موتیف ويژهی«ارساری»ها هست. مانند، بافت«بشير» كه دارای موتيف اصلی هشت ضلعی نيست. ولی چيزی كه می توان گفت اين است كه همه فرشهای تركمن دارای رنگ استاندارد سرخ هستند، هرچند درآن رنگ قهوهای يا آبی به كاربرده باشند. رنگ شنی و قهوهای تيره برای «گوُل» (Gul) و موتيفهای«گوًل» (Göl) به كار میروند. در شهر لندن در« House of Perez Ltd» نيز فرشی كوچك از واحه«پنده» كه متعلق به طايفه «آراباچی»(ازقبیله يمود)مربوط به پايان سده نوزده است، وجود دارد. «و.گ. موشكووا» پژوهشگر و فرششناس روس در رده بندی فرشهای تركمن، وجود دو مفهوم «گوُل»(Gul) و «گوًل» (Göl) را كشف كرد. «گوًل» (Göl) نشان قبيله و بمثابه نوعی آرم برای ارزش گذاری است، كاربرد و سنت آن برای وابستگان اين قبيله حفظ میشود. «گوًل» (Göl) به موتيفهايی گفته میشود كه درطرح هندسی هشت ضلعی تمركز يافته و تا سده پانزده نيز به خلقهای ترك تبار تعلق داشت. «گوُل» (Gul) یا گُل كه خود واژه ای فارسی است، طرح هندسیای است برای شكوفه های گل. «گوُل» (Gul) درفرشهای مختلف قبايل گوناگون تركمن به كاربرده میشود.
زنان تركمن چنان كه گفته شد، نه تنها فرش بافان با ذوق و هنرمندان ماهر بودند، بلكه گليم نيز میبافتند. گليم در نزد تركمنها برای برپا داشتن يورت (چادر)، برای شتر و زين و برگ اسب نقش بزرگی را ایفا میکرد.
«سالور»ها، که گرچه درباره اين قبيله منابع كتبی مدللی نيست و تقريبا قديمیترين و سابقا با اهميتترين قبيله تركمن بود، كاربرد موتيف«گؤل» (Göl) خود را نوسازی كرد. «گؤل»« (Göl) سالور»ها شناخته شده ترين و مشهورترين نشان قبيله تركمنها است. اين موتيف را«تورم گؤل» (Turmgöl) نيزمینامند و در درون همين «گؤل» ها كه به صورت قلابهای دندانه دار ستارهای شكل هستند، موتيف شكل خاج نیز وجود دارد كه آن را «آينا قوشاق» ميخوانند. اما موتيف «گؤل» (Göl) «سالور«متعلق به نیمه سده نوزده توسط قبيله «تكه» بافته شدهاند و آنهم به اين دليل كه بلحاظ تاريخی چنين گزارش میشود كه «سالور»ها درسال 1831 میلادی ازسوی«تكه» ها تحت رهبری عباس ميرزا بصورت گستردهای قلع وقمع شدند و باقی مانده قبيله «سالور» جزو قبيله «تكه» شدند واز اين افراد باقی مانده موتيف«سالورگؤل» پيشين از سوی «تكه»ها پذیرفته شد. بلحاظ تئوريك همه فرشهای نشان شده با «سالورگؤل» كه پس از 1831 میلادی توليد شدهاند، بايد به حساب «تكه»ها گذاشت. البته اين گونه حوادث نبايد حالت استثناء بوده باشد. در روند تكامل فرش تركمن، اين گونه اكتسابها وجود داشته است. بهرحال فرش «سالور»ی كه از سده نوزده باشد بسيار كمياب است، تنها جوالهايی هرازگاه در معاملات و داد وستدها يافت شدهاند. «ساريق»ها نيز درامتداد مرز افغانستان در همسايگی «سالور»ها زيست داشتند و فرش آنها نيز دررابطه بسيارتنگ با قبيله همجواربزرگ بود. درفرش «ساريق»ها اغلب «سالورگؤل» به كار میرود، كه مكمل و ضميمهای برای «گؤل» (Göl) قبيله خود بود. درفرشهای«ساريق» حاشيهای دارای بافتهای باريك که درشكل موتيف تير(كمان ) مانند است در بافتی سفيد رنگ يافت میشود كه سمبول زندگي طولاني و پيروزمند است. در كنار فرش «يمود» كه ظريفترين فرش تركمن است، فرش قبيله «تكه» دارای اهميت بسیاری است. «گوًل»(Göl) اصلی فرش «تكه» ازيك هشت ضلعی گرد تشكيل میشود. اين گوًل را همچنين میتوان در «تكه- توبره» مشاهده كرد. بخارا يكی از شهرهای مركزی فرشهای تركمن بود كه بعد ها اين فرشها به اين خاطر فرش بخارا ناميده شدند. فرش های بزرگ بخارا «رويال بخارا» و «هاچلو» های كوچك «پرنس بخارا» خوانده شدند. در پاكستان نيز در كارگاههای فرشبافی، فرشهای تركمن با كيفيت مرغوب و كمتر مرغوب بافته شدند.
«اُرغوچلي» قبيله اي بود كه دركنارههای شرق دريای خزر زندگی میكرد و قديمیترين قبيله گروه «يمود» است. فرشهای آنتيك كمی نیز وجود دارند كه «گوًل» (Göl) «اُرغوچلی» را نشان میدهد. دونوع «گوًل» «اُرغوچلی» درفرشهای «يمود» به نامهای «كِپسه گؤل» (Kepse –Göl) و«تاوق - نوسقا گؤل» وجود دارند. «اُسمولدوق» (Osmolduk) «يمود»ها از زيبايی خاصی برخوردار است كه در عروسیها روی شترعروس انداخته میشد. فرشهای «يمود» در نشانههای «گوًل»، رنگهای بشاشی نسبت به ديگر قبايل دارد مانند، سبز روشن و آبی. «چاودور»، قبيلهای كوچكی است كه درشمال تركمنستان كنونی زيست داشتند. «گوًل» (موتيف) فرش «چاودور» طرح هشت ضلعي گرد است. به لحاظ سبك و استيل به فرش «ساريق»ها و«يمود» شبيه است. يكی از مشخصههای فرشهای کمیاب اين قبيله بكارگيری رنگ زرد روشن است. نام «گوًل» (Göl) «چاودور» «اِرتمن» ( Ertmen) خوانده میشود. ارساری» كه قديمیترين وآخرين قبيله بزرگ تركمن را در آغازسده بيست تشكيل میداد، دربخش جنوبی جمهوری تركمنستان كنونی و در شمال افغانستان زندگی میكردند. از«ارساری»ها سه نوع فرش متنوع وجود دارد. نخستين آن «ارساری – بشير» است، كه اكثرا به نام «بشير» خوانده میشود و ديگری خود فرش ناب «ارساری» است و فرش سوم «قيزيل آياق» (Kizil-Ayak) است، كه مربوط به بخشی ازطايفه «ارساری» است وبه نام زيستگاه آنان دركنارمرز افغانستان، خوانده میشود. تفاوت فرش اين طايفه به سختی با قبيله اصلی«ارساری» قابل تشخيص است وشكل «گؤل»Göl))آن مانند «گؤل ارساری» است. دركنار اين سه فرش با طايفههای مربوط به آن كه درجمهوری تركمنستان زندگی میكنند، قبيله های ديگرتركمن منجمله «ارساری»،«تك» و «يمود» درافغانستان نیز ساكن هستند و نام فرش خود را درمنطقهای كه زيست دارند، می خوانند. در فرشهای «بشير» در «گًؤل» ((Göl آنها تاثير فرش ايرانی مشاهده میشود. «بشير- چوال» نمونه خوبی برای اين آميختگی فرهنگ تركی و فارسي است. فرش «بشير» كه دارای طرحهايی با شکل ابر مانند و ميانه آن با مدال آراسته شده، «ييلان بشير» خوانده میشود. «ییلان بشیر» به دليل اينكه طرح ابرها از مجموعه خطوطی مار مانند است، به اين جهت «ييلان» یعنی «مار» گفته میشود. فرشی با اين نام از سده نوزده موجود است. شروع بافت فرش از سوی تركمنهای افغانستان مربوط به سال 1884 ميلادی است. زمان توليد و بافت فرش تركمن و آنچه كه به منطقه پيدايش خود مربوط است، بسيار طولانی است. اما بعدها در پاره ای مناطق به غلط مسيرخود را طی كرد. اين فرش به ناگاه اما و به غلط، ميهن و سرزمين خود را در بلوچستان درايالت شرقی ايران يافت. فرشهايی با موتيفهای تركمنی به نام «بلوچ» بافته شدند، كه از سوی چادرنشينان بلوچ كه درخراسان و در بخش غرب افغانستان و بلوچ هايی كه بين مرز ايران وتركمنستان زيست داشتند، توليد میشد. فرش چادرنشينان بلوچ كه دارای كيفيت بسيار پايين است، «عرب – بلوچ» و نوع ظريف و مرغوب آن «كودانی» ناميده میشود. در كنار اينها فرش «افغان بلوچ» نيز وجود دارد كه شبيه «بشير- افغان» است. اين نوع فرشهای بسيار ظريف و با ارزش «مشهد- بلوچ» نیزخوا نده میشوند. در پاكستان نيز فرش «افغان – تركمن» بافته يا درست گفته شود، كُپيه میشود. مانند، طرحهايی از نوع «هاچلو»(هاچليی - خاج لی) و«پاكستان – بخارا». فرم و شكل ظاهری و سبك طرح فرش افغان به روشنی نشان میدهد كه شكل ساده شده و تقليدی ناهنجار از نمونههای فرش «تركمن بخارا» و «تكه – تركمن» است.
برخی نامهای «گوُل» (Gul) [یا گُل درفارسی] در فرش تركمنها:
1- «ساريق» 2- «سالور» 3- «تكه» 4- «يمود» 5- «كِپسه – يمود» 6- «ديرناق – يمود» 7- «ارساری» 8- «تاوق نوسقا» 9- «بوخارا» (بخارا)
نام های «گؤل» (Göl) (موتیف) تركمنی در فرش تركمنها:
1- «تكه» 2- «يمود» 3- «ساريق» 4- «پنده / سالور» 5- «قيزل- آياق» 6- «كِركی» 7- در تركمنهای افغانستان، «افغان گوًل».
برخی مفاهيم در فرشهای تركمن:
«آينه قاپ» : جلد يا پوشش آينه.
«آيات ليق» : فرش مراسم تدفين.
«آياق ليق» : فرش عبادت و نماز.
«آق سو» : فرش چادرنشينان تركستان شرقی.
«آراب» (عرب) : نشان فرش تركمنی برای فرش های بلوچ.
«اُسمولدوق» يا «آسمالديق»: فرش زينتی پنج ضلعی برای شتری که عروس سوار آن میشود(يمودها) .
«اوقوچي» : پوشش بافته شده برای نگهداری چوب يا ميله چادر(يورت) تركمنی.
«اُنِقون» :Oneghun. توتم و نشان تركمنی( آسيای مركزی).
«اُجاق باشی» : به شكل حرف لاتين Uاست.
«بِل يوپ» : نوار و تسمه چادر.
«بو» : Bou : بند زينتی چادر يا يورت تركمنی.
طرح شكل T : طرح تزيينی در فرش نشانه حاشيه فرشهای تركستانی و چينی همچنين درشكل دو تا T .
«توتاش» : Tutash. برای دستگيره ظروف آشپزخانه بكار میرود.
«توربا» : Torba :كيف يا كيسه كوچكی در يورت تركمن (مانند، تكه توربا).
«تايناق چا» : پوششی برای اسب .
«چاليق» : در جشن عروسی تركمنی برروی سينه شتر زينت می شود.
«چِرليك» : پوشش كمياب برای زين اسب.
«چوول» : كيسه يا كيف يورت (چادر) تركمنها . واژه ای است ترکمنی.
«سالاچاق»(سالانچاق): بمثابه ننو برای كودكان به كار مي رود.
«سواستيقا» : طرح خاج تزييني، اغلب درفرشهای ترکمن.
«قوشمن» : Ghoshmen : واژه تركمنی برای نمد ترکمنی.
«گوًل» : Göl : علامت و نشان قبيله ای تركمن و عنصر طرح عمده فرش تركمن .
«گوُل» : Gül : واژه فارسی گُل.
«گوُلايدی» : Gülaidi . طرح ونقش كوچك تركمنی باكاراكتری جادويی.
«هاچ» ( خاج ): ضميمه طرح به شكل خاج در فرش تركمن .
«هاچ لی» (خاج لي): فرشی با موتيف خاج بری پرده در ورودی يورت (چادر) به كار میرود .
«هالی» : واژه ای تركی كه به فرش گفته میشود.
«كيبيتاك» :Kibitak : بند زينتی يورت(چادر) تركمنی.
«يولامی» : Yolami. واژه تركمنی. برای نوار و تسمه يورت (چادر) بكار میرود. مترادف ، بو Bou ، كيبيتكه Kibitke (كيبيتاك) و يوپ Yup است .
«مملوک» : خاندان ترك – چركز در قاهره .1517- 1250 .