logo





در « کابُل ِ» دل

دوشنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۶ اوت ۲۰۲۱

رضا مقصدی

Reza-Maghsadi03.jpg
ای ماه!
ای غمگین ترین آه !
امشب، مرا برجانِ بیداران، بباران !.
تا صبحگاهم بشکفَد درچشم خورشید –
امیدِ فردای سپیدم را دلا!
درسینه، بنشان !.
بگذاربرما بگذرد این ابرِسنگین
شاید که فردا گل دهد این باغِ غمگین .
دیگرمرا در کوچه ، مهتابی نمانده ست.
انگاردیگر،جا ن ِبی تابی نمانده ست .
شب ، دررگم ، شب، برسرم ریخت.
اینک غمی ازدوردست ِ تلخ ِ تاریخ
بازآمد وُجان مرا تاریک تر کرد.
در این شب ِشوم
شعر ِشباهنگ ام درون ِسینه ، پژمُرد
آهنگ ِچنگ ِرودکی وارم ، فرومُرد.
بیداد ِاین باد
با خاطرات ِشاخه ی غمگینم آمیخت.
تا چشم بگشودم ، بناگه ،دیدم ای وای-
برگ ِمرا با هرچه مرگ ، نزدیک تر کرد.
پاییز، برپُشتم نشسته ست
جان مرا تا آن بهاردور، خسته ست.
این سوی من، رنج ِ بلند ِسوگواران
آن سوی من، آیینه وُآواز ِباران .
اینک من وُزخمِ دل وُ شورِ"دوتار" م .
تا ازجگر، باردگر، شعری برآرم.
"کابُل"، مراهرچند،گُلزارغزل بود
دیری، نپیچده ست درمن، بوی سنبُل.
"بیدل"*، کجا رفت؟
تا همصدا با "بامدادِ خسته" **، گوید:
ما را ببخشایید ای عشاق ! ای عشق !
گربا شما آوازرنگینی نخواندیم -
"کابِل"،عزادارغزل بود .

.......................
آلمان . کِلن ۲۰۰۲
بیدل دهلوی/*/ **احمد شاملو



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد