از دهم اوت ۲۰۲۱ دادگاه حمید نوری (عباسی) دادیار زندان گوهردشت در تابستان 1367، کار خود را آغاز کرد. این دادگاه میتواند برای ایرانیان دادخواه و عدالتجو، واقعهای تاریخی شود. این اولین بار است که دادگاهی با ابعاد بینالمللی در خارج از کشور برای یکی از دهها جنایتهای رژیم حاکم بر ایران در درون کشور، برگزار میشود. برای من که ناظر چهار دادگاه در برلین بودم، در محکوم کردن عملیات تروریستی جمهوری اسلامی در خارج از کشور و همچنین جاسوسی علیه گروههای ایرانی اوپوزیسیون، دادگاه استکهلم تجربهای کمنظیر است؛ هم به خاطر اعلام همبستگی با دادخواهان ایرانی و هم برای پشتیبانی از مبارزات نیروهای ایرانی. پیشتر در نوشتهای از مهم بودن این دادگاه و از نگرانیها و انتظاراتم صحبت کرده بودم. [۱] در سه روز اول دادگاه که در کنار سایرین بودم. چه گذشت؟ چه دیدم؟
دادگاه
تاکنون گزارشهای متفاوتی از هفتهی اول این دادگاه به صورت کتبی و شفاهی منتشر شده است. به اختصار میتوان گفت در روز اول دادستانی، کیفرخواست خود را قرائت و سپس به تشریح اجمالی تاریخ سیاسی ایران تا انقلاب ۱۳۵۷، جنگ ایران و عراق، پایان جنگ و حملهی نظامی سازمان مجاهدین به شهرهای مرزی ایران پرداخت. دادستان سپس فتوای روحالله خمینی برای کشتار زندانیان مجاهد در زندانهای ایران را شکافت و به تشریح جایگاه این فتوا نشست. او کشتار زندانیان مجاهدین را "جنایت جنگی" نامید و ادامه داد که: پس از این جنایت تعداد زیادی زندانیان چپ نیز اعدام شدند که اعدام این زندانیان در چارچوب "قتل عمد" قابل پیگیریست و شامل مرور زمان نمیشود. در روز دوم دادستان بیشتر به اسناد سازمانها و شخصیتهای مختلف بینالمللی دربارهی این جنایت پرداخت و سپس به تعیین هویت حمید نوری (عباسی) اقدام کرد. در روز سوم، وضعیت زندان گوهردشت، راهروهای مرگ، سالن اعدام و نقش افراد در واقعهی مرداد 1367 بررسی شد. در اینجا دادستان بهویژه به نقشهها و نوشتههای زندانیان گوهردشت و مشخصاً، اسناد مندرج در خاطرات ایرج مصداقی، یکی از شاکیان پرونده، اشاره کرد. دادستان نام برخی از زندانیان و شهادتهای آنها را خواند و همچنین رفتار برخی از ماموران زندان و چگونگی دخالت آنها بهویژه حمید نوری در هنگام این کشتارها مد نظر قرار داد. این روز برای شاکیان کشتار بزرگ زندانیان سیاسی ایران که در دادگاه حاضر بودند، روز بسیار دردناک و دشواری بود، چون که میبایست به بازسازی آخرین لحظات زندگی عزیزانشان دست زنند. دادگاه در هفتهی آینده نیز برای سه روز ادامه پیدا خواهد کرد.
بازتاب دادگاه:
بازتاب بیرونی گزارشهای دادگاه در این سه روز و شهادتها و مصاحبههای بازماندگان کشتهشدگان و کنشگران از سوی رسانههای پُر مخاطب فارسی زبان در خارج از کشور که به شکلی منظم و بسیار سریع خبرهای مرتبط با دادگاه را پخش میکردند، نقش مهمی در روشنگری ابعاد فاجعهی کممانند کشتار بزرگ زندانیان سیاسی ـ عقیدتی ایرانِ سال ۱۳۶۷ بود. به جرأت میتوان گفت که هرگز و تا این حد بخشهایی از جامعهی ایراد در معرض کم و کیف این جنایت هولناک قرار نگرفته بودند. رسانههای سوئد نیز پوشش خوبی به دادگاه دادند و تا جایی که من میدانم اخبار این دادگاه در رسانههای آلمانی نیز پژواک داشت. و باز تا آنجا که من دنبال کردهام دادگاه حمید نوری در سوئد انعکاسی در رسانههای رسمی و غیر رسمی جمهوری اسلامی نداشته است. این سکوت معنیدار، ادامهی سیاست سکوت سی و چند سالهی مقامات رژیم حاکم بر ایران نسبت به جنایت وحشیانهشان بوده است.
فضای سیاسی
خانوادهها، بازماندگان و شمار چشمگیری از دادخواهان، کنشگران سیاسی و روشنفکران مخالف جمهوری اسلامی از کشورهای مختلف برای این دادگاه به استکهلم آمده بودند. به طور کلی سه یا چهار گروه قابل تشخیص بودند: صف مجاهدین خلق و هوادارانشان، همراهان «ایران تریبونال» که نمایشگاه عکسشان توأمان بود با حضور شماری از شاکیان و شاهدان کشتار بزرگ. گروه سوم کسانی که در دستگیری نوری دست داشتند و دوستان آنها. و سرآخر جمعی از فعالین سیاسی و مدنی و زندانیان سابق و نیز چهرههای منفرد سیاسی و حقوق بشری در خارج از کشور. اگر درست متوجه شده باشم بیشتر مصاحبهها با اعضای گروه سوم صورت میگرفت.
پیشتر نوشته بودم «دادگاه حمید نوری میتواند محور مشترکی باشد برای یک فعالیت مشترک؛ و سنگ محکی علمی برای ارزیابی سنجشگرانهی مفاهیمی چون عدالت انتقالی، دادخواهی منصفانه، شهادتِ متکی بر اسناد متقن، میزان واقعی عزم و ارادهی دادگاههای قضایی در کشورهای اروپایی، ظرفیت واقعی آنها در امر حقیقتیابی، نارساییها و سستیها و محدویتهای واقعی این گونهها دادگاهها و انتظارات بجا و نابجای ما از کار آنها» و یا «اینجا حداقل هماهنگی (حتا غیر مستقیم ) میان "تیمهای ناظر" بسیار مهم است. میدانیم که مراودهی میان بخشهای مختلف اپوزیسیون، سخت و گاه بسیار سخت است. ولی پیگیری این دادگاه کاری سیاسی هم هست که بدون صرف وقت، ظرافت، صبر و حوصله و کمی رواداری، انجام پذیر نیست. خوش خیال نیستم و فکر نمیکنم که اختلافات گاه عمیق سیاسی و تاریخی را میشود یکباره به فراموشی سپرد و به کناری گذاشت. ولی اگر مسئلهای پیش آید که کمی هماهنگی، حتا غیر مستقیم، را الزامی سازد، انجام ندادن آن، هم به کار دادخواهی لطمه میزند و هم به همه بخشهای اپوزیسیون. تجربهی دادگاه میکونوس نشان میدهد که دخالتهای فکر نشده و عجولانهی این و آن، گاه برای خود نشان دادن و یا کماهمیت نشان دادن بخش یا بخشهای دیگر (اوپوزیسیون)، میتواند بسیار مضر و در نهایت به ضرر همه تمام شود.»[۲] . این ارزیابی تا چه حد درستی خود را نشان داد و چقدر در این سه روز موفق بودیم؟
فضای سیاسی عمومی در برابر دادگاه در سه روز اول، نشان از نوعی همگرایی فاصلهدار داشت؛ گاه خیلی زیاد و گاه نسبتا زیاد. جدا از یکی دو جدل و مشاجره، و یک رفتار زننده، سعی عمومی بر آن بود که مشکلی در دور و بر دادگاه به وجود نیاید. خودمحوری ولی به وضوح مشاهده میشد. این خود نشانگر سطح نازل هماهنگی در میان ایرانیانی بود که به سرنوشت دادگاه حساس بودند. کمتر بخشی از دادخواهان، سپاسگزار کوششهای بخشهای دیگر بود و حتا حاضر به این که فعالیتهای آن دیگری را در گزارشهای خود بازتاب دهد. در بهترین حالت، با سکوت از کنار هم میگذشتند. این نشاندهندهی آن است که اصل مطلب، یعنی اصل همگانی بودن دادخواهی، هنوز در میان ما کاملاً درونی نشده است. هرچند هر روز تعدادقابل ملاحظهای مقابل دادگاه حضور مییافتند، ولی این به معنای حضور همه و یا بخش قابل توجه گرایشهای اپوزیسیون، حتا آنهایی که در این جنایت هولناک بسیاری از یاران خود را از دست داده بودند، نبود. آیا این بیاعتنایی و این رفتار فرقهگرایانه ناشی از ترس بود و اینکه پذیرش حضور دیگری به حساب حمایت یا همکاری با رقیب یا گاه مخالف (شدید)، گذاشته شود؟ و یا این نگاه عقبافتاده که: ما که در جریان نبودیم، چرا مشارکت و یا حمایت کنیم؟
نکتهی آخر
ما هنوز در ابتدای کار هستیم. هنوز امکان بازبینی رفتار و کردارمان وجود دارد. این دادگاه چندین ماه دیگر ادامه خواهد داشت و هنوز پایان آن کاملاً روشن نیست. دهها اتفاق خوب یا بد ممکن است روی دهد. از این رو، حضور در دادگاه و حمایت از آن مهم است. آماده بودن برای وقایع پیشبینی ناشده، مهم است. آیا همهی ما توان سه روز حمایت و حضور در محلی که در کشوری چون سوئد وجود دارد را داریم؟ آیا نمیشود حتا غیرمستقیم و یا از طریق کسانی که مورد اعتماد همهی ناظرین هستند، گونهای هماهنگی میان دادخواهان به وجود آورد؟ مثلاً توافق کرد که امر هماهنگی این هفته با این عده و هفتهی دیگر با آن عده و هفتهی سوم... باشد؟ هماهنگ کردن یکی شدن نیست. به رسمیت شناختن و احترام گذاشتن به دیگریست و فعالیتهایش، نه بیشتر و نه کمتر. طبق زمانبندی دادگاه، از ۲۳ اوت ۲۰۲۱ ما با شهادت شاکیان و زندانیان مجاهد مواجه هستیم، سپس چند روزی فرصت به حمید نوری داده میشود. پس از دفاع او هم و از اواسط دسامبر نوبت به شاهدین و شاکیان چپ میرسد. بعد دوباره حمید نوری و سپس چندین کارشناس. شاید بشود با توجه به این برنامهی دادگاه کمی فعالیتها را با هم تنظیم کنیم. بودن ما مهم است. فراموش نکنیم که حمید نوری در روز دوم دادگاه چه گفت "صدای آنها (معترضان بیرون) برایم آزار دهنده است/ شکنجه است". باید این صدا را همچنان بلند نگهداشت. به نظرم این چالش بزرگ را باید با دقت و حوصله و بدون چشموهمچشمی با کوشندگان دیگر دنبال کرد. هر تشکل و نیروی و فردی میتواند در برابر ساختمان دادگاه یا درون سالنهای آن باشد، گزارش دهد و ارزیابی کند. جا برای همگان هست. این دادگاه و نتایج احتمالی آن میتواند دستاورد بزرگی برای داخواهان ایرانی باشد.
برلین/ ۱۴ اوت ۲۰۲۱
_______________________________
[۱] دادگاه حمید نوری و دادخواهی: تجربهها و زمینهها
http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=52786
[۲] پیشین